در نشست «اشتراکات دینی، فرهنگی و زبانی میان ایران و ترکیه» عنوان شد:

ایران و ترکیه، بخش فرهنگ را فراموش کرده‌اند

ایران و ترکیه، بخش فرهنگ را فراموش کرده‌اند

محمد چلنگ گفت: امروز متأسفانه روابط ایران و ترکیه در بخش‌ مذهب و سیاست خلاصه می‌شود. باید مسیر فرهنگ را هموار کنیم. ما بخش فرهنگی را فراموش کرده‌ایم. لذا متخصصان ایران و ترکیه باید در این بخش کار کنند. اگر ما از بخش فرهنگ شروع کنیم، روابط ایران و ترکیه پیشرفت خواهد کرد. قدرت فرهنگ، فراتر از قدرت سیاست و مذهب است که چیزی نمی‌تواند با آن رقابت کند.

نشست چهارم از سلسله نشست‌های تخصصی اشتراکات تاریخی و تمدنی ایران فرهنگی با منطقه قفقاز و آناتولی با عنوان «اشتراکات دینی، فرهنگی و زبانی میان ایران و ترکیه» شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ با حضور محمد چلنگ (عضو هیأت علمی دانشگاه اولوداغ بورسا) و مسعود صدرمحمدی (دانشجوی دکتری مطالعات عثمانی دانشگاه آنکارا) و با دبیری مرتضی ولی‌نژاد (دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی) برگزار شد.

در ابتدای این برنامه مسعود صدرمحمدی به معرفی مختصر محمد چلنگ بسنده کرد و گفت: استاد چلنگ، استاد تاریخ مذاهب اسلامی در دانشکده الهیات دانشگاه اولوداغ شهر بورسای ترکیه هستند. کتاب‌های «سیر تشیع در ایران» و «سلفی‌گری» ازجمله آثار اوست. سفرهای متعدد ایشان به ایران و پژوهش‌های مختلف از کشور ما، ازجمله خدمات ارزنده ایشان است. ایشان با ارائه نگاه انسانی، تاریخی و تمدنی درباره مذاهب اسلام، امکان بازفهم دوباره دستاوردهای تمدنی جهان اسلام را فراهم می‌کنند که این خدمات، بسیار قابل تقدیر و تشکر است.

در ادامه محمد چلنگ روابط ایران و ترکیه را در مقایسه با دیگر کشورها، متفاوت دانست و درباره این تفاوت، گفت: وقتی راجع‌به روابط ترکیه با آلمان، انگلیس و کشورهای دیگر صحبت می‌کنیم، در آن‌ها درباره موضوعات مرده حرف می‌زنیم ولی رابطه ترکیه و ایران به دلیل اشتراکاتی که دارند، زنده است. این رابطه زندگی‌بخش است و دلیل آن این است که ایران و ترکیه به‌عنوان دو کشور همسایه، با هم بزرگ و با هم رشد کردند. البته ایران تمدن خیلی قدیمی دارد و صاحب یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های دنیاست. به همین دلیل ما از ایران خیلی آموختیم به‌طوری‌که بخش بزرگی از فرهنگ ما، فرهنگ ایرانی است. هرچند که در دوران جمهوری این دو کشور از هم کمی فاصله گرفتند؛ چون برنامه فرهنگی جمهوری ترکیه، یک برنامه کاملاً متفاوتی بود که طی آن تلاش کردند فرهنگ جدید غربی را وارد کنند. در این برنامه فرهنگی، برای ایران به‌عنوان یک کشور شرقی جایی نبود ولی خوشبختانه به دلیل خصوصیت طبیعی رابطه فرهنگی، این رابطه ماندگار شد. این اشتراکات فرهنگی برای ما خیلی خوب بود. ازجمله اینکه در سیر مسلمان شدن، از ایران خیلی چیزها آموختیم. به زعم علویان ترکیه، ما اسلام را از اعراب گرفته‌ایم اما این درست نیست. ما اسلام را از ایران گرفته‌ایم. در جریان اسلام، ایرانی‌ها برادر بزرگ‌تر ما بودند. به همین دلیل، فرهنگ ما خیلی شبیه هم شد. سرزمین ایران مثل یک دانشمند پیر است که برای ما زندگی می‌بخشد و فرهنگ ما را می‌سازد. متأسفانه در اثر انقلاب‌های آتاتورک در زمینه موسیقی، خوراک، ادبیات و ...، خیلی از اشتراکات فراموش شد و ترکیه، وسعت جهان‌بینی خود را از دست داد.


او درباره نوع رابطه زبانی دو کشور افزود: امروز بیش از ۲۰۰ میلیون نفر در ترکیه، آذربایجان، بالکان و کشورهای اروپایی، به زبان ترکیه صحبت می‌کنند. البته این زبان، دارای واژه‌های عربی و فارسی است که ما به آن افتخار می‌کنیم. این مسأله از دیدگاه سکولارها به‌عنوان یک عیب دیده می‌شود. در دوران جمهوری خیلی تلاش کردند که واژه‌های فارسی و عربی را از زبان ترکی خارج کنند که متأسفانه این کار خوب نبود و باعث شد هزاران واژه از زبان ترکی خارج و این زبان، خیلی ضعیف شود. در اواخر امپراطوری عثمانی، فرهنگ و زبان ما از ۱۲۰ هزار واژه استفاده می‌کرد که امروز این رقم، به ۲۷ هزار کلمه رسیده است. امروز در زبان ترکی بیش از ۸ هزار کلمه زنده فارسی استفاده می‌شود که روشنفکران، استادان و مردم عادی از آن‌ها استفاده می‌کنند. طبقه‌بندی فرهنگی، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات فرهنگی ما است. در این میان، سکولارها، دیندارها و لیبرال‌ها درباره زبان، آرای مختلفی دارند. از نظر دیندارها و محافظه‌کاران، این رابطه زبانی خوب و برای آینده جامعه سودبخش است ولی بقیه گروه‌های اجتماعی موافق آن نیستند و معتقدند ترکیه باید به سمت جهان غرب برود و جهان شرق را فراموش کند تا بتواند پیشرفت کند. این طبقه‌بندی باعث می‌شود انرژی جامعه ترک‌ها با این مسائل، اسراف شود. شاعران ترکیه با شاعران بزرگ ایران مثل مولانا، حافظ و سعدی رقابت می‌کردند چون آن‌ها را به‌عنوان مرشد می‌دیدند. حتی ادبیات دیوان، آفریده شد که در رقابت فرهنگی، کارهای خوبی انجام داد ولی متأسفانه این تلاش‌ها به هدر رفت و مردم دچار پسرفت شدند. الآن یک نوجوان ۱۵ ساله در ایران، می‌تواند تاریخ هزارساله ایران را بفهمد ولی در ترکیه متأسفانه نوجوانان فقط تا ۶۰ سال گذشته را می‌توانند بخوانند و بفهمند. مسأله مهم زبانی دیگر در ترکیه، ضرورت فراگرفتن زبان فارسی برای چند رشته دانشگاهی مثل تاریخ، ادبیات، تاریخ هنرهای زیبا، زبان‌شناسی و ... است که متأسفانه آموخته نمی‌شود. اگر ترک‌ها زبان فارسی را به اندازه کافی ندانند، نمی‌توانند زبان خود را هم خوب بشناسند.

این عضو هیأت‌علمی دانشگاه اولوداغ درباره تصویر ایران در بین روشنفکران ترکیه اظهار داشت: متأسفانه تصویر ایران در ترکیه خوب نیست. تصویری که در ترکیه وجود دارد، تصویر ترکی و متعلق به ترک‌ها نیست. همانطورکه ما از موبایل کره‌ای استفاده می‌کنیم، در علوم اجتماعی هم از جهان‌بینی‌های غربی آمریکایی-اروپایی استفاده می‌کنیم. استادان دانشگاه، تصویر ملی، ترکی- آناتولی راجع‌به ایران ندارند. در سال‌های اخیر، استادان الهیات درباره ایران و شیعه خیلی نوشته‌اند و پیشرفت خوبی داشته‌اند ولی تأثیر آن چندان نیست. نوشتن، خوب است اما ما باید در راه باشیم و با کنجکاوی، اطلاعات جدید و صحیح، به دست بیاوریم و این مستلزم شناخت فرهنگ ایران از نزدیک است.


چلنگ در ادامه با بیان اینکه فرهنگ، مسیر طبیعی خود را طی می‌کند، قدرت فرهنگ را بیشتر از سیاست دانست و خاطرنشان کرد: در زمینه فرهنگی خوشبختانه اشتراکات ایران و ترکیه زیاد است. فرهنگ، بخش طبیعی است و سیر طبیعی خود را هم دارد. همواره فرهنگ آناتولی از فرهنگ ایران استفاده کرده است. مثلاً معماری ترکیه از اسلوب‌های ایرانی خیلی استفاده کرده است. به‌طوری‌که آثار دوره اول عثمانی خیلی شبیه آثار ایرانی است. هرچند عثمانیان در رقابت سیاسی با ایرانیان بودند اما آن‌ها دوستدار فرهنگ ایرانی بودند و با کمک آن‌ها، فرهنگ ایرانی به کشورهای اروپایی رسید. گلستان و سعدی بیش از ۳ قرن در مدارس عثمانی تدریس می‌شد. در زمینه موسیقی هم اشتراکات زیادی ازجمله در دستگاه‌های موسیقی وجود دارد. مذهب و سیاست، رقابت سخت دارند اما فرهنگ، مسیر طبیعی پیدا می‌کند. امروز متأسفانه روابط ایران و ترکیه در بخش‌های مذهب و سیاست خلاصه می‌شود. لذا ما باید مسیر فرهنگ را هموار کنیم. ما بخش فرهنگی را فراموش کرده‌ایم لذا متخصصان ایران و ترکیه باید در این بخش کار کنند. اگر ما از بخش فرهنگ شروع کنیم، روابط ایران و ترکیه پیشرفت خواهد کرد. قدرت فرهنگ، فراتر از قدرت سیاست و مذهب است که چیزی نمی‌تواند با آن رقابت کند.

نویسنده کتاب «سیر تشیع در ایران» با اشاره به ارتباط و تناسب دینی ایران و ترکیه اضافه کرد: تا پیش از دوران صفویه، ایران و ترکیه به لحاظ دینی خیلی به هم نزدیک بودند. این دو کشور بیشتر، اهل سنت حنفی و شافعی بودند. وقتی صفویان به قدرت رسیدند، هم در داخل یک حکومت مرکزی و قدرتمند ایجاد شد و هم به تعبیر اهل سنت، ایران از جهان اسلام جدا شد. باید ببینیم اطلاعات ما در مورد دین در ایران، صحیح و مستقیم است یا ناشی از جهان‌بینی تولید شده! دیدگاه دانشگاهی در ترکیه درباره شیعه ایرانی، خیلی تنگ و محدود است. در ذهن ما، شیعه فقط فقه و کلام است درحالی‌که مذهب، زندگی و آموزش است و روان دارد. متأسفانه در این زمینه، هم ایرانی‌ها و هم ترک‌ها، شناخت درستی از دین هم ندارند و شناخت را فقط از دریچه چند نفر از بزرگان آن مذهب کسب کرده‌اند. در ترکیه، متأسفانه شیعه‌شناسی، صفویه‌شناسی و فارسی‌شناسی نداریم. معتقدم اگر تاریخ مشترک عثمانی‌ها و صفویان را خوب مطالعه کنیم، بیشتر مشکلات شیعه و اهل سنت ترکیه و ایران حل می‌شود. ما می‌توانیم هویت جدید مشترک ایجاد کنیم که این هویت، راه طبیعی داشته باشد. مذهب هم می‌تواند مانند فرهنگ، مسیر طبیعی پیدا کند ولو اگر در آن، دشنام دادن به هم باشد. ما می‌توانیم در فرهنگ اهل سنت و یا فرهنگ شیعه زندگی کنیم ولی به سمت خدا باشیم. این بستگی به سطح آشنایی ما دارد. اگر این آشنایی نباشد، شیعه، شیعه خواهد ماند و اهل سنت، اهل سنت که این جدایی، اصلاً خوب نیست.

چلنگ در پایان بر لزوم ایجاد گروه‌های تحقیقاتی مشترک و کار درباره چند موضوع مشخص در راستای این آشنایی دینی و فرهنگی تأکید کرد.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید