نگاه کارکردی به موسیقی داشته باشیم

در اجتماعی‌شدن نوجوانان از موسیقی کمک بگیریم
نگاه کارکردی به موسیقی داشته باشیم

نشست تخصصی «سلبریتی‌های موسیقی در رسانه‌های اجتماعی و چالش‌های هویتی نوجوانان» از سلسله نشست‌های «آسیب‌شناسی فضای مجازی» روز دو‏شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ با حضور احسان شاه‌قاسمی (عضو هیأت علمی دانشگاه تهران) و سیمین ویسی (پژوهشگر حوزه فضای مجازی) و به دبیری حسین حسنی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) در نمایشگاه فناوری‌های محتوای فضای مجازی برگزار شد.

در ابتدای این نشست حسین حسنی، دبیر نشست، به معرفی سخنرانان پرداخت و با اشاره به هدف برگزاری نشست گفت: بهانه برگزاری این نشست، پژوهشی بوده که توسط فرید عزیزی در پژوهشکده ارتباطات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات انجام شده است. ایشان مطالعه‌ای را درخصوص هویت‌یابی نوجوانان و دنبال‌کنندگان ستارگان موسیقی پاپ در اینستاگرام انجام داده‌اند. قرار بود که ایشان در این نشست حضور داشته باشند و نتیجه مطالعه‌شان را به عنوان بخشی از این نشست ارائه دهند که به دلیل بُعد مسافت نتوانستیم در خدمت ایشان باشیم.


حسنی در ادامه با اشاره به بخشی از نتایج پژوهش گفت: این پژوهش توسط فرید عزیزی انجام شده و موضوع آن درباره دنبال‌کنندگان و هواخواهان دو تن از خوانندگان پاپ و رپ است که نتایج قابل توجهی داشته و می‌تواند برای بحث هویت‌یابی و جامعخ‌پذیری نوجوانان در رسانه‌های اجتماعی اهمیت زیادی داشته باشد و برای سیاستگذاری هم مفید باشد. یافته‌هایی که مطالعه فرید عزیزی انجام داده، نشان می‌دهد، پاسخگویی هواخواهان به نیازهای روانشناختی و عاطفی از مهمترین دلایل هواخواهان برای علاقه پیدا کردن به موسیقی پاپ و رپ است. براساس سنخ‌شناسی که از هواداران انجام شد، پژوهشگر این دسته از هواخواهان موسیقی را به مصرف‌گراها، ناقدان، متعصبان و خرده‌فرهنگ‌های تولید محتوا تقسیم کرده است. این پژوهش نشان داده که مصرف موسیقی در میان جماعت هواخواهان نوجوان، حکم هویت و حیات اجتماعی را برای آنها داشته است. نوجوانان و جوانان، موسیقی را به عنوان عملی در نظر می‌گیرند که به کمک آن به حیات اجتماعی خودشان معنا می‌دهند و برخی از شاخص‌های هویتی و دیدگاهی خودشان را برای خودشان برساخت می‌کنند و تصوراتشان را حول مصرف موسیقی شکل می‌دهند.

در نهایت این نتیجه کلی را باید بیان کنم که این هواخواهان، از موسیقی و مصرف این نوع موسیقی برای رهایی از درد و رنج و کسب لذت استفاده می‌کنند تا به وسیله این نوع محتواها فضای قابل تحمل‌تری را برای خودشان ایجاد کنند. براساس باور آنها، بسیاری از این امور اجتماعی، از ریشه سنتی خود فاصله گرفته و در فضای نوین شبکه‌ای، تفکر به شیوه سنتی دیگر جوابگوی نیازها و خواسته‌های آنها نیست.


سپس احسان شاه‌قاسمی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، به عنوان سخنران اول صحبت های خود را اینگونه آغاز کرد: در حوزه شبکه‌های اجتماعی هر روز یک نوآوری جدید برای ما رو می‌شود که یکی از این نوآوری‌ها، کمکی بود که به گروه‌های بیشتر بی‌صدا، شده تا خودی نشان بدهند. در سال‌های قبل برای آنکه کسی موفق شود، باید استعدادی می‌داشت. یکی از کارهایی که شبکه‌های مجازی برای ما انجام دادند و بعد وارد حوزه تلویزیون شد و حتی وارد دانشگاه‌های ما شد، این بود که همه ما بااستعداد هستیم؛ همه ما می‌توانیم سلبریتی باشیم، همه ما می‌توانیم خواننده باشیم و این موضوع خیلی آسیب‌زاست.

ما با یک آشفتگی بزرگی در حوزه همگانی روبرو هستیم که اصلاّ موسیقی چیست؟ به اعتقاد من رپ موسیقی نیست. رپ یک خشم است. ارزش موسیقیایی ندارد. عجیب این است که ما ذائقه موسیقیایی به این سمت رفته است؛ نمی‎دانم چرا؟ ولی شاید به این دلیل است که ما موسیقی تدریس نمی‌کنیم. بحث اصلی این موضوع، بحث شبکه‌های اجتماعی است. شما با گروه‌هایی سروکار دارید که در شبکه‌های اجتماعی زندگی می‌کنند و به نظر می‌رسد که آنها در معرض هر چیزی قرار بگیرند، می‌پذیرند.

شاه‌قاسمی گفت: در دهه ۱۹۲۰ نظریه‌های قدرتمند ارتباطات مطرح بود که معتقد بودند وقتی پیام فرستاده می‌شود، توسط مخاطب دریافت می‌شود. بعد از جنگ جهانی دوم تا دهه ۱۹۸۰، پارادایم جدیدی شکل گرفت که معتقد بود رسانه‌ها قوی نیستند بلکه ضعیف هستند و جریان‌های بین فردی روی آنها تأثیر می‌گذارد. در زمان حال، ما به نظریه‌های قدرتمند برگشتیم. در چه زمانی؟ در زمانی که شبکه‌های اجتماعی قدرت زیادی به شما داده‌اند. الان دیگر مانند دهه ۱۹۲۰ نیست که چهار روزنامه اصلی و یک یا دو رادیو دولتی وجود داشته باشد. شما قدرت انتخاب دارید و قدرت انتخاب بالایی نیز دارید. بنابراین نباید رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی روی شما تأثیر بگذارند. اما می‎بینیم که نه تنها تأثیر می‌گذارند بلکه آدم‌های موثر، سلبریتی‌ها، قدرتمندان و نفوذداران فرمان حمله می‌دهند و هواداران هم به صورت میلیونی در شبکه‌های اجتماعی فحاشی می‌کنند. یک آشوب تمام عیار را داریم که از داخل آن چیزی به نام موسیقی زیرزمینی درآمده است. هیچ ربطی هم به سیاست ندارد. اگر درهه ۱۳۷۰ زندگی می‌کردید، کسانی که مثلاّ با دستگاه حاکم مخالف بودند، ترانه‌های داریوش را گوش می‌کردند. در زمان شاه هم همین‌طور بودند. ولی الان این شورش، نه شورشی علیه حکومت و حکومت‌هاست بلکه شورش علیه جامعه است. شورش علیه جامعه یک شورش کور است. هم حالت انفجاری و آسیبی دارد و هم به تندی فرو می‌نشیند. مثلاّ شما می‌بینید که در سه ماه گذشته جنبش اجتماعی که شکل گرفت، جنبش بسیار خشنی بود؛ هم در زبان و هم در عمل خشن بود. هر جا زورش می‌رسید، بدترین خشونت‌ها را اِعمال می‌کرد. حجم خشمی هم که در جامعه جمع شده عجیب و باورنکردنی است. شما با کسانی روبرو هستید که این افراد ضد حکومت جمهوری اسلامی یا هیچ حکومت دیگری نیستند بلکه ضد جامعه هستند و جامعه از خودش می‌ترسد و برمی‌گردد و دفاع می‌کند.

وی در ادامه افزود: صنعت موسیقی در ایران و در جهان صنعتی است که ساخته می‌شود. دست‌های پشت پرده، سلبریتی‌ها را برای ما می‌سازند. می‌شکنند. موسیقی که الان در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد یک جنگ بسیار خونین بر سر توجه ماست. راه حل آن چیست؟ راه حل ابتذال است. این واقعیت فرهنگ شهرت و برساخت موسیقی در ایران و جهان است. رسوایی‌های زیادی در شرکت‌های مختلف دنیا می‌بینیم. به طور مثال خانمی که عضو یکی از همین شرکت‌های موسیقی بوده بیان می‌کند که چقدر من تلاش کردم تا به سطح اول موسیقی برسم. موسیقی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر می‌کردم. در وهله اول ۱۰۰۰ نفر دنبال‌کننده نداشتم و بعد از سه یا چهار سال مشخص شد که همه اینها دروغ بوده است. شرکت موسیقی در ابتدا این خانم را پیدا کرده و این خانم به طور عمد بد خوانده در حالیکه خواننده خوبی بوده است. بعد کم‌کم صدای او بهتر شده است. گویی یک آدم معمولی مثل ما که دارد موفق می‌شود و همه ما معمولی‌ها باید به او کمک کنیم تا به سطح بالا برسد. درحالیکه همه چیز جعلی بوده است.

این موسیقی عامه‌پسند و رپ یک موسیقی خاص نیست. یک موسیقی آفرینش‌گرانه نیست. با خشونت کلامی، موسیقیایی و حنجره‌ای همراه است. هم کلام و معنی آن خشن است؛ هم موسیقی آن خشن است و هم حنجره فریادهای گوشخراش می‌زند. این را نمی‌شود هنر دانست. هنر چیزی به نام کمیابی دارد؛ باید پیدا نشود. موسیقی که همه بتوانند آن را بخوانند، هنر نیست. حالا ممکن است با کمک پول تبلیغات شرکت‌ها عده‌ای معروف شوند. حتی ممکن است افرادی در زمان مناسب و مکان مناسب قرار بگیرند و معروف شوند. این قاعده ما را نقض نمی‌کند.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفت: شما چون در کشوری زندگی می‌کنید که سختگیری‌های فرهنگی در آن وجود دارد و موسیقی‌های زیرزمینی سرکوب می‌شوند، این موضوع به شما اعتبار می‌دهد. یعنی شما اعتبارتان به این است که سرکوب می‌شوید؛ پس حتما حرف مهمی برای گفتن دارید. در صورتی که اینگونه نیست. یکی از مهمترین ابزارها چیست؟ شبکه‌های اجتماعی. مشتری اصلی شبکه‌های اجتماعی نوجوانان هستند. نوجوانان به دلایل مختلف فرهنگی و حتی سنی در شبکه‌های اجتماعی زیاد هستند. نوجوانان چقدر آگاه هستند. بسیار ناآگاه هستند. به دلیل اینکه فشار‌ها، سختی‌ها و شکست‌های زندگی به ما کمک می‌کند که آگاه شویم و نوجوانان هنوز این سختی‌ها و فشارها را تجربه نکرده‌اند. بنابراین بهترین گروهی که کلاهبرداران مجازی به سراغ آنها می‌روند، نوجوانان هستند.

شاه‌قاسمی در ادامه سخنان خود ویژگی‌های نوجوانان را این‌طور برشمرد: ۱. نوجوانان بیکار هستند. در دو دهه گذشته هر وزیر آموزش و پرورشی که روی کار آمده، دو یا سه فصل از کتاب‌های درسی را حذف کرده است. کنکور به زودی حذف می‌شود. دانش‌آموز تکلیف زیاد نباید داشته باشد. مردود و تجدید نباید شود. بچه‌ها کاری برای انجام ندارند. این دانش‌آموز در شبانه‌روز شاید نیم ساعت هم درس نخواند. نیازی هم ندارد. چون نمره خوبی می‌گیرد. پس به اندازه کافی وقت و زمان دارد. ۲. نوجوانان شورشگر هستند. ۳. نوجوانان پرسشگر هستند. اگر نوجوان تا قبل از آنکه عاقل و آگاه شود، کسی بیاید و در باغ سبز نشان او بدهد و بگوید که جهانی دیگر و جهانی بهتر برای تو ساخته‌ام، خودت را دوست بدار؛ نوجوان به سمت او می‌رود. جهان دروغین اما قشنگی که سلبریتی‌ها و خواننده‌ها می‌سازند، باعث جذب نوجوانان زیادی می‌شود. شما وقتی با کسی زندگی می‌کنید و دنبال‌کننده او هستید، خلق و خوی او را به خود می‌گیرید؛ مخصوصا اگر جوان و ساده باشید.۴. یکی دیگر از ویژگی‌های نوجوانان در شبکه‌های اجتماعی این است که اصطلاحاّ تکنولوژی سریع هستند. استاد تکنولوژی هستند. سریع تکنولوژی‏های جدید را یاد می‌گیرند. چون می‌توانند سریع باد بگیرند، خیلی کارآمدتر هستند. به نظر می‌رسد که نوجوانان از یک موسیقی لذت می‌برند و آن را دنبال می‌کنند اما در واقعیت، نیت‌های خبیثانه‌ای که پشت این سوء‌استفاده وجود دارد، گفته نمی‌شود. بنابراین نوجوان ما تا به دانشگاه برسد، دو سه سال از عمر مفید خود را روزی ۷ یا ۸ ساعت رایگان برای این افراد کار کرده، ناسزا گفته، لایک کرده و کامنت گذاشته است. ۵. ویژگی دیگری که نوجوانان دارند و موسیقی زیرزمینی به خوبی از این ویژگی استفاده می‌کند، حوصله زیاد نوجوان است. افرادی که سنی از آنها گذشته، وقتی ۱۰ دقیقه با موبایل کار می‌کنند، خسته می‌شوند ولی نوجوانان اینگونه نیستند. آنها می‌توانند ساعت‌ها در شبکه‌های اجتماعی بچرخند و فعالیت کنند. 

شاه‌قاسمی با اشاره به مضرات داشتن گوشی مستقل برای کودک، گفت: مسأله‌ای که در مورد نوجوانان وجود دارد این است که برای افراد قبل از ۱۸ سال داشتن گوشی مستقل و اینترنت مستقل زیان‌بار است. به دلیل اینکه این افراد در شبکه‌های اجتماعی زندگی می‌کنند و ارتباط آنها با پدر و مادر قطع می‌شود. بعد از آن، ارتباط عاطفی آنها نیز قطع می‌شود. این خلاء را چه کسی پُر می‌کند؟ خواننده‌های زیرزمینی و رَپرها. به عنوان یه پژوهشگر می‌گویم که رپ جای آدم‌های بی‌استعداد، ضد اجتماعی و معتاد به مواد مخدر است. شیوه زیست رَپرها یک نوع شیوه زیستی است که نمی‌توان در آن مواد مخدر مصرف نکرد.

احسان شاه‌قاسمی راهکارهای مقابله با این نوع موسیقی را اینگونه بیان کرد: ما بایستی به کودکان موسیقی آموزش دهیم و کودکان ما باید با موسیقی آشنا شوند. حتما باید خواننده‌های سنتی و آوازهای سنتی را ترویج دهیم و در تلویزیون نمایش دهیم. کودکان ما سازهای سنتی را در تلویزیون نمی‌بینند ولی گیتار را در ماهواره می‌بینند. ما باید حتما میهمانان شیک‌پوش در تلویزیون بیاوریم. نوجوانان به حرف ما گوش نمی‌دهند اما وقتی یک استاد دانشگاه غربی این حرف‌ها را بزند، سخت است که آن را رد کند. باید بپذیریم که این نوجوانان فرق کرده‌اند. به خانواده‌ها باید بگوییم که برای کودکان خود گوشی نخرند. به خانواده‌ها یاد دهیم که شبکه‌های اجتماعی جای خشم و سرخوردگی است.

احسان شاه‌قاسمی در پایان سخنان خود گفت: در عصر حاضر شبکه‌های اجتماعی جایی است که شما دائم خود را با بقیه مقایسه می‌کنید. افرادی که در شبکه‌های اجتماعی هستند، دائم خشمگین هستند و چون خشمگین هستند، می‌خواهند شورشگری کنند و چون شورشگری در خیابان‌ها هزینه دارد، متأسفانه در دام موسیقی‌عای زیرزمینی می‌افتند و موجودات عجیبی که موسیقی زیرزمینی منتشر می‌کند.


در ادامه نشست، سیمین ویسی سخنان خود را با این پرسش شروع کرد که سلبریتی چه کسی است و گفت: به عنوان مکمل صحبت‌های آقای دکتر شاه‌قاسمی، کمی با نگاه مثبت‌تر به این قضیه نگاه کنیم. شاید در گذشته اگر می‌گفتند یک فرد معروف را نام ببرید، قطعاً ما یکی از دانشمندان، شعرای معروف و یا چهره‌هایی که به واسطه یک اثر یا اختراع مهم مورد توجه سایرین قرار گرفته‌اند را اسم می‌بریدم. ولی امروزه به واسطه یک کلیپ کوچو یا یک تصویر ممکن است که یک فرد، معروف شود. پس سلبریتی می‌تواند با تعابیر مثبت و منفی و به قول متفکران این حوزه دچار یک چرخش دِموتیک شده باشد. یعنی هر فردی بالقوه می‌تواند یک سلبریتی و چهره باشد و این خاصیتی است که فضای مجازی به آن دامن زده است. اگر ما معروف بودن را به چهرگی و سلبریتی بودن تقلیل دهیم، بواسطه گسترش فضای مجازی هر فردی می‌تواند تبدیل به یک چهره شود. چهره‌ها در این فضا یک صورت جدید پیدا کرده‌اند: میکرو سلبریتی، خرده سلبریتی یا سلبریتی مجازی. یعنی هر فردی می‌تواند در این تعریف جای گیرد. این در واقع خاصیت رسانه‌های اجتماعی است و فرد می‌تواند در این فضا قرار گیرد و در حال تولید محتوا باشد. خرده سلبریتی یک ویژگی دارد و آن این است که او باید به طور مرتب اصالت خود را به مخاطبان ثابت کند و این اصالت باید از دید مخاطب باشد. ممکن است از نگاه آسیب‌شناسانه، این اصالت منفی هم باشد. به قول آقای دکتر شاه‌قاسمی ممکن است آن صمیمیت و اصالت به صورت مصرف مواد مخدر باشد یا اینکه طرفداران از سلبریتی موسیقی می‌خواهند که برای آنها زنده اجرا کند.

سلبریتی‌های سنتی هم سعی می‌کنند از تکنیک‌های سلبریتی‌های مجازی استفاده کنند. مثلاً صمیمیتی که با مخاط ایجاد می‌کنند و این موضوع خیلی این فضا را جذاب‌تر می‌کند. یا اینکه باید اصالت کارشان را به طور مرتب نشان دهند. بعضی از خوانندگان سنتی هم برای اینکه خودشان را ثابت کنند، در فضای مجازی بدون هیچ دستگاه موسیقی شروع به خواندن می‌کنند و این باعث جذاب‌تر جلوه دادن فرد می‌شود.

این پژوهشگر با اشاره به اینکه چرا فرهنگ سلبریتی برای نوجوانان جذاب است، گفت: می‌توانیم بگوییم که ما دیگر جنبش‌هایی بر مبنای ایدئولوژی یا یک مکتب حداقل در بین نوجوانان نخواهیم دید. در واقع یک سری خرده‌جنبش‌هایی براساس سبک زندگی یا سبک زندگی‌محوری خواهیم دید و این چیزی است که این ورزها شاهد آن هستیم و فقط یک سبک زندگی نیست. شاید به تعداد آدم‎ها و به تعداد گروه‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها ما می‌توانیم خرده جنبش داشته باشیم؛ خرده‌جنبش‌هایی که قرار نیست هیج ایده‌آلی را دنبال کنند و در نهایت شاید به اِبرازگری در مورد خود و نیازها و خواسته‌های خود بپردازند.

فرهنگ سبک زندگی‌محوری به واسطه گسترش رسانه‌های مجازی رواج پیدا می‌کند. غلبه فرهنگ مصرف و فراغت در فرهنگ سبک زندگی‌محور قابل مشاهده است. به دلایل مختلف و در نسل جدید ویژگی «خودتحقق بخشی» اهمیت پیدا کرده است؛ یعنی خودتحقق بخشی‌های مادی و روحی، تبدیل شدن به چهره و توجه به فرم و زیبایی بسیار مهم است. برای نسل نوجوان توجه به فرم و شکل و زیبایی بسیار مهم است. نوجوانان به واسطه عواطف مثبت و منفی خود می‌خواهند با دنیا ارتباط برقرار کنند. یکی دیگر از ویژگی‎های این فرهنگ و نسل، تغییر هویت جنسیتی است.

ویسی گفت: در زمان حاضر یک مقدار مرزها سیال شده که باعث عصبانیت و ناراحتی والدین می‌شود. مانند طرز پوشش و رفتار. در این میان، موسیقی یک ابزار مهم است. کارشناسان موسیقی و فرهنگ معتقدند که رپ موسیقی نیست. نوجوانان شکل‌های مختلف موسیقی را از دوره‌های مختلف گرفته و آن را به شکل قالب نگاه کرده‌اند که شاید همین تغییرات فرهنگی، خودتحقق بخشی‌ها، اهمیت عواطف چه مثبت و چه منفی، خشم، ترس و نفرت باشد. مهم این است که نوجوان این قالب را بگیرد و آن را با تجربه زیسته خود پیوند بزند. حالا ممکن است که این تجربه زیسته با ابعاد ساختاری هم پیوند بخورد که این را ما در موسیقی‌های اعتراضی می‌بینیم.

ولی به هر حال این موسیقی از جهت پیوند زدن با نیازهای نوجوان برای او اهمیت دارد. موسیقی قالبی است برای اینکه نوجوان سبک زندگی‌محوری و ویژگی‌های آن را در زندگی خود بیاورد و اِبرازگری، بیان عواطف و پیوند زدن تجربه زیسته خود را داشته باشد.مواجه نوجوان با این نوع فرهنگ و موسیقی به دو حالت است. یا خود نوجوان به این فرهنگ می‌پیوندد و جزیی از تولیدکننده محتوا می‌شود و یا اینکه هوادار می‌شود و فرهنگ هواداری را دنبال می‌کند. در هر صورت تلاش نوجوان این است که تجربه زیسته خود را که با عواطف مثبت و منفی درآمیخته، با مسائل ساختاری پیوند بزند.

این پژوهشگر ضمن اشاره به ویژگی‌های موسیقی‌های مورد پسند نوجوانان تأکید کرد: موسیقی‌هایی که چه به صورت حرفه‌ای تولید می‌شوند و چه به صورت غیر حرفه‌ای و در فضای مجازی مورد توجه نوجوانان قرار می‎‌گیرند، یک سری ویژگی‌هایی دارند. یکی از این ویژگی‎‎ها، بدیع بودن به لحاظ فرم و صورت است. نوجوانی که در عصری زندگی می‌کند که مصرف فزاینده دارای ارزش است و مصرف کردن جای تولید را گرفته، برای او فرم، زیبایی، سبک‌های جدید و حتی رفتارهای جدید خیلی اهمیت دارد. حتی رنگارنگ بودن لباس در ویترین‌هایی که معروف می‌شوند، برای نوجوان خیلی جذاب است.

وقتی نوجوان در فضای مجازی آن موسیقی را می‌بیند، آن رنگارنگی و فرم را هم در آن می‌بیند و فکر می‌کند که به او توجه شده است. تولیدکنندگان موسیقی حتی در ریزترین حرکات هم تقلید نمی‌کنند و سبک‌های جدید را می‌آورند و این غیر تکراری بودن برای نوجوان جذاب است. محتوا هم برای نسل نوجوان مهم است. حالا شاید در اینجا تناقض وجود داشته باشد. از طرفی می‌گوییم که نوجوان ما فرم‌محور شده و فرم برایش خیلی اهمیت دارد و او را جذب می‌کند. مثل گروه‌های موسیقی جدید ولی در عین حال محتوا هم برای نوجوان مهم است. حالا چه نوع محتوایی؟ همان محتوایی که با سبک زندگی‌محوری مطابقت دارد؛ همان محتوایی که با ویژگینسلی نوجوان همخوانی دارد؛ محتوایی که می‌تواند از عواطف منفی، ترس‌ها و خشم‌ها رهایش کند.

موسیقی‌های امروزی این را به نوجوان القاء می‎کند که دنیا پُر از رنج و سختی است و یک رویه سیاه از دنیا نشان نوجوان می‌دهد و در عین حال یک رویه سفید را هم نشان می‌دهد و ما این دوگانه سیاه و سفید را در موسیقی‌های جذاب نوجوانان می‌بینیم. اینکه خودت را دوست داشته باش. این یک فلسفه مهم در این نوع موسیقی‌هاست؛ دوست داشتن خود. برای دانش‌آموزی که خودتحقق بخشی مهمترین ارزشش است، قطعاً موسیقی که می‌گوید خودت را دوست داشته باش، افسرده نباش و تو خیلی ارزشمندی، خیلی می‌تواند جذاب باشد. حتی موسیقی‌های داخلی هم آنهایی که در بعضی موارد این فاکتورها را دارند مورد توجه نوجوانان هستند و به عنوان یک موسیقی درخور و جذاب هستند. حتی نوجوانان به این نوع موسیقی‌ها تعصب دارند و اگر والدین درخصوص گوش دادن به این نوع موسیقی به نوجوان تذکر بدهند، نوجوان می‌گوید که این نوع موسیقی به من یاد داده که من ارزشمندم.

ویسی در ادامه گفت: برای یک نوجوان وجهه جهانی آن موسیقی هم خیلی مهم است. موسیقی که همزمان از زبان انگلیسی استفاده می‌کند و یا بعضاً برخی از قطعات را دوزبانه اجرا می‌کند، برای نوجوان ما جذاب است. فکر می‌کند که در یک تریبون جهانی قرار دارد. موسیقی که با گروه‌های خارجی همکاری می‌کند، جذاب است. این به خاطر رسانه‌محوری نوجوان عصر ماست.

نکته خیلی مهمی که در گروه‌های طرفداری موسیقی مشاهده می‌شود این است که استمرار برای آنها خیلی مهم است. یک فرد یا گروهی که توانسته در زمانی طولانی خودش یا گروهش را حفظ کند برای نوجوان ما جذاب است. تلفیقی بودن هویت برای نوجوان ما در جذب شدن به آن رسانه مجازی خیلی اهمیت دارد. شاید تصور ما این باشد که خوانندگان غربی برای نوجوانان جذاب هستند. نوجوان ما علیرغم تصوری که می‌شود، خیلی به مسائل هویتی اهمیت می‌دهد. یعنی نوایی، چهره‌ای یا تصویری که بومی است، برای نوجوان جذاب است؛ به دلیل اینکه غربی نیست و با آن فرمت غربی غالب در جهان و آن تصویر غالب متفاوت است. هر نوا و هر سازی که تلفیق شود و خاصیت تلفیقی بودن را داشته باشد، برای نوجوان جذاب است و این نکته مهمی است که در موسیقی خودمان هر زمان که یک خواننده در یک سریال معروف نوای ایرانی را به کار برده، نوجوانان ما از آن استقبال کرده‌اند.

این پژوهشگر با اشاره به بحث گفتمان جنسیتی گفت: در گروه‌های طرفداری موسیقی و در انواع اِبرازگری‌هایی که نوجوانان در فضای مجازی دارند، نکته خیلی مهمی وجود دارد و آن این است که مردانگی هژمونیک و زنانگی هژمونیک به چالش کشیده شده است. ضمن اینکه این را نیز می‌پذیرم که نگاه فانتزی و نکاه کالایی به زن وجود دارد. اصولاً هرجایی که تصویر، رقابت و مصرف‌زدگی باشد، نگاه کالایی و ابزاری به زن هم رخنه می‌کند. در نسل جدید، یک خستگی از عشق‌پروری و احساسی بودن و زنانگی هژمونیک در دختران دیده می‌شود و تمایلی به مردانگی در دختران وجود دارد. پسران امروزی هم نمی‌خواهند که همه بار مسئولیت زندگی از هر لحاظ روی دوششان باشد و این را در گروه‌های طرفداری نشان می‌دهند. دخترها هم از این موضوع شانه خالی کرده‌اند که فقط عشق‌پروری کنند. این دوگانه دختر و پسر در زمان حاضر سیال شده است.

اهیمت دادن به هواداران خیلی مهم است. در موسیقی‌های فاخر زمان‌های گذشته، همیشه ما بُتی از یک خواننده یا آهنگساز می‌دیدیم. موجودی دست‌نیافتنی که همیشه از بالا به پایین نگاه می‌کند و همه او را در هاله‌ای از تقدس نگاه می‌کردند. در زمان حاضر اینگونه نیست. اکنون آن هاله تقدس کنار رفته است. یک فرد ضمن خواندن، باید اصالت هنری خود را نیز ثابت کند و دیگر در یک هاله رمزآلود قرار ندارد.

موسیقی‌های زیرزمینی آسیب‌هایی نیز دارد. از این آسیب‌ها می‌توانیم به رواج مصرف‌گرایی اشاره کنیم. حال باید چکار کنیم؟ نکته اول که باید بپذیریم این است که این اتفاق افتاده و ما در عصری هستیم که رسانه‌محور است و فرهنگ سبک زندگی‌محور بوجود آمده و بازگشت به عقبی هم نداریم. نکته دوم اینکه باید مدیریت کرد. باید ابعاد مثبت را تقویت و ابعاد منفی را تضعیف کرد. به هر حال یک چرخش دموتیک اتفاق افتاده. نوجوان‌های زیادی هستند که در فرهنگ هواداری جذب شده و یا تولید محتوا می‌کنند. ما باید بپذیریم که این اتفاق افتاده است. باید بپذیریم که خورده فرهنگ هواداری مقطعی است. باید بپذیریم که غرق شدن در فرهنگ موسیقی خصوصاً در فضای مجازی برای رفع نیازهای دوران نوجوانی است. باید بپذیریم که مرز بین دوگانه نخبه و عامه‌پسند کمی سیال شده است.

سیمین ویسی در پایان سخنان خود با بیان اقدامات عملی که می‌توانیم در این حوزه انجام دهیم، گفت: اقداماتی که می‌توانیم انجام دهیم این موارد است:

- پذیرش واقعیت‌های نسلی. نوجوان ما جذب یک سری از موسیقی‌ها شده که هم وجهه مثبت دارد و هم وجهه منفی. باید مطالعات دقیقی انجام شود. ما باید دلسوز نوجوان باشیم و نیازهایش را شناساییی کنیم.

- نگاه کارکردی به موسیقی داشته باشیم. ما می‌توانیم در آموزش و اجتماعی شدن از موسیقی کمک بگیریم.

- سرمایه‌گذاری مناسب روی استعدادها داشته باشیم. در سطح مدارس و آموزشگاه‌های موسیقی تلاش شود تا آن نوجوانانی که استعداد واقعی دارند، شناسایی و روی آنها سرمایه‌گذاری شود.

- در موسیقی خودمان ارزش‌هایی که مورد وفاق همگان است را وارد کنیم و موسیقی‌هایی با این ارزش‌ها تولید کنیم.

- بُعد فراملی را در سرمایه‌گذاری‌های موسیقی مورد توجه قرار دهیم. موسیقی که از همه لحاظ چشم‌انداز جهانی دارد، مورد توجه نوجوانان است.                                                                                             


   گزارش از: مریم مرادی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید