سیاست شهری و سیاست مربوط به مهاجران؛ دو مانع در مسیر بهبود وضعیت مهاجران در ایران
نشست سوم از سلسله نشستهای هماندیشی در باب ابعاد فرهنگی حضور مهاجران افغانستانی در ایران با عنوان «ابعاد و پیامدهای حاشیهنشینی مهاجران افغانستانی در ایران و راهبردهای مواجهه با آن» چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ با حضور پویا علاءالدینی (دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران)، آمنه میرزایی (پژوهشگر و نویسنده کتاب افغانستانیها در تهران) و محمدحسن کریمیان (پژوهشگر اجتماعی و نویسنده کتاب زبالهگردی) و دبیری پیمان حقیقتطلب در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش اول این برنامه پویا علاءالدینی وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران را تحتتأثیر دو مجموعه از سیاستها دانست و ابراز کرد: وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران از دو مجموعه سیاستهای شهری و سیاستهای مربوط به مهاجران تأثیر میپذیرد. سیاستهای مرتبط با کاهش فقر شهری، سیاستهای مرتبط با اسکان غیررسمی و محلات فردوست شهری ذیل سیاستهای شهری قرار میگیرند و سیاستهای مربوط به مهاجران، ذیل سیاستهای اجتماعی. مهاجران از بسیاری از مولفههای سیاستگذاری اجتماعی ازجمله طرحهای حمایتی محروم هستند. مهاجران افغانستانی که به ایران مهاجرت کردهاند، داراییهای خیلی کمی دارند و با توجه به اینکه اکثراً دارای منشأ روستایی هستند، سرمایه انسانی کمی دارند. علاوه بر اینها، سیاستهای مهاجرت و اشتغال در ایران، تا حد زیادی مانع تحرک اجتماعی آنها میشود. در نتیجه مجموعه این عوامل، احتمال اینکه در گروههای فقیرتر جامعه قرار گیرند، بیشتر میشود. وضعیت اقتصادی تحت تحریم ایران و گسترش فقر هم، مزید بر علت است. ازسوی دیگر چون ۷۵٪ ایران شهری شده، فقر هم تا حد زیادی شهری شده است. قبلاً مهاجرت باعث کاهش فقر میشد اما امروز با شهریشدن ایران، این فرصت از دست رفته است. یکی از جنبههای فقر شهری در ایران، فقر مسکن است که به دلیل سیاستهای نامناسب و شکستخورده مسکن و تداوم پیگیری آنها طی دهههای گذشته، پیوسته فقر مسکن افزایش یافته است. بیش از نیمی از مردم ایران مالک املاکشان هستند که این، فقر آنها را کاهش میدهد؛ اما افغانستانیها این حق را ندارند و همین مسئله مشکلات زیادی مثل گسترش اسکان غیررسمی ایجاد میکند.
او با بیان اینکه تاکنون برنامههای ارتقای سکونتگاههای فرودست شهری در ایران اجرا نشده، ادامه داد: جنبه بزرگتری که به سیاستگذاری اجتماعی در ایران برمیگردد، این است که سیاستگذاری اجتماعی هیچگاه جنبه جغرافیایی نداشته است. افراد معمولاً در محلهای زندگی میکنند و جماعتی را تشکیل میدهند. برنامههای سیاستگذاری اجتماعی باید جنبه محلی را رعایت کنند؛ چراکه در این صورت میتوانند هم محله و هم افراد آن را هدف قرار دهند. دولت ایران هیچ علاقهای به این مدل کارکردن ندارد و این باعث شده بانک دادهها برای عرضه خدمات شهری مفید نباشد. لطف دیگر هدفقراردادن محلات، مهاجران هستند. وقتی محل هدف قرار داده میشود، تمامی ساکنان آن محله اعم از بومی و مهاجر یکسان دیده میشوند و باعث میشود ارائه امکانات بهصورت یکسان صورت گیرد. مطابق تجربههای بینالمللی دولت باید کاری کند که مهاجران، بخشی از جامعه ما شوند و استعدادهای آنها شکوفا شود که این هم به نفع آنها و هم به نفع جامعه میزبان است. درنتیجه باید گفتمان خود را عوض کنیم و از این تصور که آنها سربار هستند یا فضای جامعه را اشغال کردهاند، دوری کنیم.
در ادامه آمنه میرزایی به معرفی مختصر محلات مهاجران افغانستانی و شرایط اقتصادی و سکونتی آنها پرداخت و گفت: کتاب «افغانستانیها در شهر تهران» پژوهشی است که وضعیت محلات مهاجران افغانستانی و شرایط اقتصادی و سکونتی آنها را بررسی میکند. با استناد به این پژوهش ازجمله دلایل مهاجرت اکثر افغانها به تهران، ساختار قدرت سیاسی و نیز، امکان زندگی طیف زیادی از قومیتها و فرهنگهای مختلف در آن است. سه عامل تأثیرگذار در انتخاب مسکن مهاجران در تهران، موقعیت شغلی، مدت زمان اقامت و روابط خویشاوندی آنها بوده است. در این پژوهش سه منطقه ۲، ۱۲ و منطقه ۲۰ تهران را انتخاب و بررسی کردیم. در منطقه ۲ محله فرحزاد را بهعنوان یک محله مهاجرنشین انتخاب کردیم. مهاجران افغانی با توجه به ساختوسازهای این محله، از دوران پهلوی همزمان با قوچانیها، به این محله آمدهاند اما مسائل مربوط به سکونت و نداشتن سند، باعث شده هم ساختمانها شکل قدیمی خود را داشته باشند و هم اتاقکهای ساختهشده، فاقد ایمنی باشند. در منطقه ۱۲، محله هرندی بررسی شده که هر روزه به دلیل آسیبهای اجتماعی این محله، از تعداد ساکنان بومی کاسته و بر تعداد مهاجران افغانستانی افزوده میشود. اشتغال این مهاجران در این محله بیشتر در باربری، کفاشی و به شکل ناچیزی در سوپرمارکت است. محصولاتی که در بازار امینالسلطان به فروش میرسد، از افغانستان وارد میشود؛ اما مهاجران خیلی نمیتوانند در این کارها پیشرفت کنند و ناراضی هستند. در منطقه ۲۰ هم محله امینآباد بررسی شده که در آن، مهاجران در بخش بلورسازی و کتوشلوار ورود کردهاند. بلورسازی یکی از مشاغل بسیار سخت است؛ اما آنها به دلیل درآمد آن به این حرفه آمدهاند. با آتشسوزی پلاسکو، خیلی از تولیدیهای امینآباد ورشکسته شدند. بسیاری از آنها نیز به دلیل مشکلاتی مثل چک، نمیتوانند کار خود را توسعه دهند. بهطورکلی شرایط اقتصادی مهاجران افغانستانی بسیار سخت است و اکثراً در اتاقهایی بدون پنجره و با سرویس بهداشتی مشترک زندگی میکنند؛ به همین دلیل اکثراً دچار بیماری هستند.
محمدحسن کریمیان سخنران سوم این برنامه با استناد به کار پژوهشی انجامشده در سالهای ۹۷ تا ۹۹، به کار غیررسمی مهاجران افغانستانی در بازار پسماند خشک اشاره و تصریح کرد: پژوهشی میدانی در بیست گود زباله در پنج منطقه تهران در سالهای ۹۷ تا ۹۹، انجام شد. مطابق این پژوهش، ۹۵٪ زبالهگردها در تهران، افغانستانی و غالباً هراتی هستند که به شکل موقت این کار را انجام میدهند. هرکدام از گودهای زباله بهنحوی با پیمانکاران در ارتباط هستند. اگر پیمانکار منطقهای را با مبلغ مشخصی از شهرداری اجار کرده باشد، در یک برونسپاری گسترده به تفکیک پسماند خشک میپردازد که این کار را از طریق زبالهگردها و دادن مبالغی به آنها انجام میدهد. براساس مشاهدات میدانی، تقریباً ۳۰٪ زبالهگردها کودکان هستند. مسیر سیاستگذاریها و قانونگذاریهای شهری توسط شورای شهر و تدوین سیاستهای مهاجرتی توسط وزارت کار، وزارت کشور و مجلس درباره اشتغال مهاجران، منجر به این وضعیت شده است.
او با اشاره به مسیر تاریخی سیاستگذاری حوزه پسماند گفت: اولین تصمیم جدی برای سیاستگذاری در این حوزه به سالهای ۶۴، ۶۸ تا اوایل دهه ۷۰ برمیگردد که شهرداری تهران برخی طرحهای تفکیک از مبدأ را پایهگذاری کرد. سپس دستور سیاسی مهمی تحت عنوان برونسپاری وارد شهرداری تهران شد و به نوعی این مسیر را ریلگذاری کرد. برونسپاری تمام و کمال که نهایت آن، آزادسازی قیمتی است. نتیجه این ریلگذاری همان ابتدا مشخص نشد؛ چون تا سال ۷۸ حاشیه سود پسماند خشک، به میزانی نبود که حجم انبوهی از سرمایهگذاری حول آن شکل گیرد؛ اما با بالارفتن قیمت نفت و مواد پتروشیمی و برخی تغییرات کالبدی در تهران مانند واردکردن مخزنهای مکانیزاسیون، ناگهان ظرفیت برونسپاری آشکار شد که طی آن پیمانکاران میتوانستند قراردادهای جمعآوری پسماند خشک داشته باشند در عین حال، حدود را هم بهراحتی نقض کنند. طی این جریان، آرام آرام فشار به نیروی کاری وارد شد که کوچکترین حق دفاعی از خود نداشت. مسیر ریلگذاری این جریان بهگونهای بود که شهرداری کاملاً به آن وابسته شد؛ بهطوریکه شهرداری از سال ۹۷ با کمدیدن میزان قیمت قراردادهای خود از پیمانکاران، آنها را افزایش ناگهانی داد. در چنین بازار رو به گسترشی که هیچ حد و مرزی هم ندارد، هر چیزی ازجمله مأمور آن هم خریدنی است. در چنین شرایطی مسئلهای که بستر پیشبرد این سیاستهاست، سیاستهای مهاجرتی است. سیاستهای مهاجرتی در دل نظام بزرگتری عمل میکند و آن روابط رسمی و غیررسمیای است که بهواسطه برونسپاریهای حداکثری به وجود آمده است. از اینرو تکانخوردن سیاستگذاری در حوزه مهاجرت، میتواند اقدام اولیه و مهمی باشد تا ذینفعان ایجادشده در جریان برونسپاریها، ضعیفتر شوند.
گزارش از: بهاره رضایی