اولویت اصلی هر کار فرهنگی باید تقویت خودآگاهی تاریخی باشد
نمیتوان ذیل عنوان تنگ سواد تاریخی به خودآگاهی تاریخی پرداختدومین نشست از سلسلهنشستهای تخصصی «الزامات سنجش وضعیت دانش و نگرش تاریخی ایرانیان» با حضور سیدحسین شهرستانی (معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی) و دبیری بهروز رضایی (پژوهشگر مرکز طرحهای ملی پژوهشگاه، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این نشست سید حسین شهرستانی به دلایل احساس ضرورت بر انجام چنین پیمایشی اشاره کرد و گفت: تا پیش از این به انجام چنین پیمایشی هیچگاه احساس نیاز نشده بود. یکی از دلایل مهم نیاز بر انجام چنین پیمایشی، سرعت شتابان تکنولوژیهای ارتباطی جدید و بهطور کلی، تحولات پر شتاب عرصه و صنعت فرهنگ است که باعث شده عملاً هم گذران تاریخ شتاب بیشتری به خود بگیرد و هم گامهای تاریخ، گامهای کوچکتری شود. این شتاب در ۳۰ سال اخیر، بیشتر شده و گامهای تاریخ کوتاهتر شده است. دوم اینکه، حافظه عمومی کوتاهتر شده و بهگونهای به این سمت حرکت میکنیم که افراد در اکنون زندگی میکنند و اکنونزده به معنای واقعی کلمه هستند و این یعنی دانش تاریخی آنها پایین است و تصویری از گذشته ندارند. وجه سوم این موضوع، این است که ما تاریخ مطلق نداریم؛ بلکه هویتی داریم که این هویت بعد تاریخی دارد. در سالهای اخیر با شتاب بیشتری به سمت جریان جهانی حرکت کردهایم؛ جریانی که در آن هویتهای ملی و محلی کمرنگ میشوند و افراد خود را ذیل هویت جهانی تعریف میکنند. در این صورت تاریخ هم کمرنگ میشود و افراد با تعریف خود ذیل دنیای جهانی، خود را بینیاز از تاریخ ملی میدانند. این دلایل دست به دست هم داده و ساختارهای فکری نسل جدید را متأثر از خود کرده است. بهعبارت دیگر، نسل جدید پرورده این شرایط هستند و بیشترین تأثیر را از این فضا گرفتهاند.
او در ادامه با بیان اینکه سنجش سواد تاریخی یعنی سنجش اطلاعات و دادههای دهنی افراد، از اهمیت توجه به «روایت تاریخی» یاد کرد و اظهار داشت: ما در بحث از سواد تاریخی، فقط به اطلاعات تاریخی توجه داریم که در آن اطلاعات مردم در مورد پادشاهان، دورهها، مفاخر، وقایع و ...، مورد توجه قرار میگیرد اما بعد دوم این است که دانش در متن یک روایت تاریخی قرار گیرد؛ روایتی که خودآگاهی تاریخی است. بنابراین مسئله اصلی، خودآگاهی تاریخی است و اولویت اصلی هر کار فرهنگی باید تقویت این خودآگاهی باشد. اگر خودآگاهی تاریخی تقویت شود، جامعه ایرانی از وضع تودهواری که به آسانی دستخوش دستاندازیهای فرهنگ مهاجم میشود، رهایی مییابد. جامعهای که خودآگاهی تاریخی ندارد، توده منفعل و مستعد بازیخوردن خواهد بود. این خودآگاهی مستلزم این است که هم مواد تاریخی داشته باشد و هم در متن خود، نوعی سازگاری پیدا کند و هویت دچار پارادوکسها نباشد. بنابراین چون مسئله اصلی خودآگاهی تاریخی است، نمیتوان ذیل عنوان تنگ سواد تاریخی به آن پرداخت.
معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی ضمن اشاره به اهمیت سنجش نگرشها، از «انسجام» و «فراگیری» روایت بهعنوان اصلی مهم یاد کرد و متذکر شد: به هر حال ما ملتی را تشکیل میدهیم که باید قاطبه کثیری از این ملت، تفاهم عمدهای در روایت از تاریخ داشته باشند. در غیر اینصورت، ملت در اوج تخاصم خواهند بود که این خود از تضاد طبقاتی هولناکتر است؛ چون نوع روایت از تاریخ، مسئلهای هویتی است. بهطور مثال، روایت باستانگرایانه از تاریخ در عصر مدرن، در پی این بود که حاکمیت دین را بهمثابه قرون میانه که میان قرون پیشین و ایران جدید فاصله انداخته، حذف کند. تأکید بر هویت و نژادپرستی فارسی مقوم این روایت تاریخی شده بود. اواخر دوران پهلوی افرادی متوجه شدند که نمیتوان اینطور پیش رفت و تاریخ هزارساله ایران را بایکوت کرد. انقلاب اسلامی وجه دیگری از تاریخ ایران را روایت کرد که البته بیشتر در آن دوره واکنشی بود اما افرادی مانند مطهری میخواستند به سنتزی به نام «هویت ملی» برسند.
او با بیان اینکه بزرگانی مانند فردوسی و نظامی به روایت بزرگ تاریخی رسیدند، افزود: این مفاخر ایران، نقاطی را پشت سر گذاشتند که بحران دوگانه عرب و عجم یا اسلام و زرتشت بود. با کار آنها دوگانه تاریخی برداشته شد و ایرانیان به روایت تاریخی یکسره رسیدند. بنابراین اگر آن پشتوانه تاریخی نبود، زبان فارسی هم امروز نبود. امروز هم مسئله ما همین است. این روایت تاریخی باید انسجام داشته باشد و حاوی قصهای باشد که برای ما هویتساز باشد تا در نقاطی که ممکن است گسستهایی بهوجود بیاید، این روایت به میدان بیاید و شکاف را رفو و مشکل را مرتفع کند. ما به مدد پشتوانههای عظیم فرهنگی خود میتوانیم به آن دست یابیم.
گزارش از: بهاره رضایی