«چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران»/ ۱۷ مهر ۱۳۹۷/ برگزارکننده: نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور

 «چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران»/ ۱۷ مهر ۱۳۹۷/ برگزارکننده: نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور

«چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران»


 اشاره: در هدفگذاری کلی برنامه تحول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوازدهم، مقوله «گسترش گفتگوهای فرهنگی» مورد توجه قرار گرفته است. در مسائل ۹ گانه برنامه تحول وزارتخانه، از یک سو، بر مسئله «فقدان گفتگوهای سازنده و فراگیر» تصریح شده و از سوی دیگر مسئله «نقش کمرنگ اهالی فرهنگ و هنر، صاحب‌نظران و مؤسسات و گروه‌های عرصه فرهنگ» مورد توجه قرار گرفته است. حاصل برایند این دو مسئله این سوال را پیش‌رو قرار داد که چگونه می‌توان گفتگوهای فرهنگی را به مدد بهبود سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در عرصه فرهنگ و هنر فرا خواند؟

بر این اساس، طرح عملیاتی نخست در کلان برنامه گفتگوهای فرهنگی، با هدف «تقویت نقش‌ها، فعالیت‌ها و تصمیم‌های حاکمیتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از رهگذر گفتگوهای فرهنگی» طراحی و وارد مرحله اجرا شده است. در این طرح، گفتگوهایی در سه سطح تعریف شده است که سطح دوم آن گفتگوهای ده سازمان و معاونت‌های تابعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با صاحبان فکر و اندیشه و تجربه است. مقرر است این گفتگوها روزهای سه‌شنبة هر ماه و با عنوان «سه‌شنبه‌های گفتگو» برگزار شود.

اولین نشست سه‌شنبه‌های گفتگوی فرهنگی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با موضوع «چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران» با دبیری دکتر محمد جوهرچی، سه‌شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۷ در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.


مهم‌ترین محورهای مورد بحث در این نشست به شرح زیر است:

- نزدیک به سه دهه است که تعریف جدیدی از علم اقتصاد ارائه شده که عبارت است از«economic of choice» «علم انتخاب». دانش اقتصاد یک سه گانه‌ای دارد به نام خروجی(output)، پیامد(outcome)، و اثر(impact). وقتی سیاستگذار در عرصه کتاب و کتابخوانی صرفاً به تعداد کتاب‌های چاپ شده توجه می‌کند، فقط به  خروجی‌ می‌اندیشد اما زمانی که صحبت از مطالعه و خواندن و حتی فراتر از آن، تأثیری که بر سرمایه انسانی می‌گذارد می‌شود، صحبت از  اثر است. توجه به این بعد یعنی رسیدن به یک بلوغ و گذر از مرحله خروجی و پیامد.

- «کالای فرهنگی» شش تعریف دارد که یکی از تعاریف آن، کالای tasty goods (کالا یا مزه‌ای که یکبار طعم آن چشیده شده است)، است که با این تعریف به این نکته توجه می‌شود که آیا مردم کتاب می‌خرند و اگر این اتفاق افتاده، آیا مسأله خواندن در آن‌ها تداوم داشته است یا خیر؟ کلیدواژه دیگر مقوله «بازار» است که در این زمینه بازار جایی است که مولف به مصرف‌کننده نهایی می‌رسد؛ یعنی به مسأله خواندن. بنابراین باید خواندن را بازار نهایی قرار داد و این عرصه را لزوماً مدیریت کرد. محل تلاقی مولف و خواننده یا در «خانه» اتفاق می‌افتد و یا در «کتابخانه» و یا در «کتابخانه‌های گردشی و چرخشی» که در هرکدام از این مکان‌ها حدی از خوانش صورت می‌گیرد که هرکدام نوع خاصی از سیاستگذاری


را می‌طلبد. کلیدواژه دیگر «هزینه فرصت» است. جابه‌جایی هزینه فرصت‌ها در زندگی می‌تواند برش جالبی برای تحلیل مقوله خواندن کتاب به ما دهد.

- کالای فرهنگی ممکن است یا به‌عنوان کالای ضروری تلقی شود و یا به‌عنوان کالای لوکس. اقتصاددان باید چاره‌ای بیاندیشد تا بتواند کالای لوکس را به کالای ضروری تبدیل کند. هم‌چنین مهم است که کتاب را به‌عنوان یک کالای مکمل بدانیم و یا یک کالای جانشین. اگر کتاب را به‌عنوان یک کالای مکمل بدانیم باید به کشش‌های متقاطع و هم‌چنین به بازاریابی‌های متقاطع آن نیز فکر کنیم.

- حلقه مفقوده جامعه ما در مورد خواندن، عذاب‌آور بودن آن در بین مردم در چند دهه اخیر بوده است. اولین تجربه‌های خواندن که در مدرسه شکل می‌گیرد توأم با آزادی نیست و در کنار نظام آموزشی مردم حق انتخاب برای مطالعه کتاب‌های موردعلاقه را ندارند. همین مسأله باعث ایجاد دلزدگی از خواندن شده است. ضمن اینکه به دلیل وجود مسائل و مشکلات اقتصادی کسانی هم که می‌توانند روند خواندن را به یک جریان لذت‌بخش تبدیل کنند، نمی‌توانند به‌صورت حرفه‌ای و تخصصی به ماجرای خواندن بپردازند. بنابراین اگر حوزه اقتصاد و حوزه فرهنگ بهم گره نخورند، نمی‌توان انتظار داشت که این عرصه زایندگی نیز داشته باشد. با وصل کردن این دو حوزه اقتصاد خواندن نیز شکل خواهد گرفت.


- یکی از چالش‌های بزرگی که با آن مواجه هستیم، مسأله «چگونه عرضه شدن کتاب» است. بعد از انقلاب اسلامی در زمینه تولید کتاب تحول صورت گرفته اما در زمینه توزیع و در ویترین کتاب اتفاقی نیفتاده است و ما هم‌چنان دامنگیر سنت دیرینه کتابفروشی هستیم. لذا باید کتابفروشی‌های متناسب همراه با فضاهای بزرگ همانند بوتیک‌ها ایجاد شود که در آن افراد بتوانند به‌راحتی بگردند و دست به انتخاب بزنند.

- مسأله اساسی اقتصاد‌سیاسی نشر است. زمانی که ابتدا در دهه ۷۰ اتحادی میان سازمان آموزش و ناشران خصوصی شکل گرفت و باعث ایجاد یک رانت بزرگ شد. افرادی که خصوصی بودند در اثر حمایت دولتی به ناشران ارشد کشور تبدیل شدند. در بخش دوم که نظام آموزشی این پروژه را پیش برد، «مجموعه کمک‌درسی» است. کتاب‌هایی که خالق ندارند ضمن اینکه خالق را نیز نابود می‌کنند. ۵۰٪ صنعت نشر کتاب‌هایی هستند که اصلاً خالق ندارند ضمن اینکه توان مالی آن‌ها به‌تنهایی(گروه کمک‌درسی) از توان مالی کل نشر کشور بیشتر است. بنابراین مسأله اصلی اقتصاد سیاسی نشر است که دچار یک رانت بزرگ است که حاصل آن هم سرکوبی خالق است. پس تا زمانی که خالق نداشته باشیم، داشتن خواننده خوب هم بی‌معناست.


- ٪۸۰ جمعیت ایران دسترسی مناسب به کتاب ندارند چه از نظر کتابفروشی و چه از نظر کتابخانه عمومی. بنابراین هزینه دسترسی به یک کتاب احتمالاً ۱۵ برابر هزینه پشت یک جلد کتاب می‌شود. بنابراین باید هزینه دسترسی به کتاب را کاهش دهیم درمقابل، قیمت و بهای کتاب را بسیار افزایش دهیم. این کار باعث می‌شود که رانت‌های حوزه کاغذ و واردات آن  کاهش و حذف شود و هم اینکه اگر ناشران را تولیدکنندگان خصوصی درنظر بگیریم که هیچ رانتی از ما نمی‌گیرند و همینطور اگر اجازه دهیم تا جایی که امکان دارد قیمت کتاب واقعی شود، در اینصورت اتفاق خوبی که می‌افتد این است که کتاب امر گرانی می‌شود و هرکسی جرأت نمی‌کند کتاب چاپ کند. هم‌چنین باید نقطه‌های دسترسی مردم به کتاب را در حوزه کتابخانه‌های عمومی که دسترسی در آن‌ها به صورت رایگان است، تقویت کنیم که در این راستا می‌توان توزیع یارانه‌ها را از سمت تولیدکننده و ناشر به سمت مصرف‌کننده هدایت کرد. یکی از راه‌هایی هم که در این زمینه وجود دارد این است به ازای هرامانتی که از کتابخانه‌های عمومی گرفته می‌شود، مبلغی را به حساب «ناشر یا مولف» به‌عنوان حق مولف واریز کرد که این امر یکی از قوانینی است که یارانه خواندن را به سمت خواننده هدایت می‌کند. به‌این‌ترتیب نویسنده می‌تواند درآمدی از بخش امانت داشته باشد.


- به سیاستگذاری قبل از قانونگذاری نیاز داریم که در اینصورت مجلس در مرحله دوم قرار می‌گیرد. سیاست‌ها و مشکلات حوزه مطالعه و خواندن باید از طرف بخش دولتی و خصوصی و به شکل مکتوب به مرکز پژوهش‌های مجلس منعکس شود و روی آن‌ها پژوهش‌های لازم صورت گیرد تا در صورتی که امکان دادن لایحه از طرف دولت به مجلس نیست، مرکز پژوهش‌ها آن را به‌صورت «طرح» به مجلس دهد تا مجلس از این طریق در جریان مسائل قرار گیرد و برای آن چاره‌اندیشی کند.

- در آمریکا کتاب، نقش یک صنعت را دارد ولی در ایران اینگونه نیست و باتوجه به حجم اندک کتاب‌های خوبی که وجود دارد نمی‌توان اقتصاد خواندن را بالا برد. اگر می‌خواهیم تجربه‌ای مثل تجربه آمریکا را داشته باشیم بهتر است که از روی کتاب‌های خوب فیلم ساخته شود.

- باتوجه به شرایطی که فضای مجازی به‌وجود آورده، اطلاعات بسیار کوتاه و سطحی در اختیار مردم قرار می‌گیرد که در اینصورت مردم احساس«دانستن» می‌کنند. ما باید احساس ندانستن را در مردم ایجاد کنیم که حتی اگر حوصله خواندن را هم ندارند، به شکل فشرده مثل Ebook، PDF و یا کتاب‌های صوتی در اختیارشان قرار دهیم و آن‌ها را ترویج دهیم.


- اساساً زمانی که خواندن شغل باشد و جزء کار باشد، مطالعه محسوب نمی‌شود پس کتاب‌های درسی و دانشگاهی جزء مطالعه نیستند و نباید آن‌ها را در آمارهای خواندن لحاظ کرد.

- باتوجه به اینکه ماهیت حمایت دولتی «جریانی شدن» آن است، جوامع مدنی و انجمن‌های صنفی بهترین گروه‌هایی هستند که می‌توان اصل منابع، اعتبارات و سرمایه‌ها را در اختیار آن‌ها گذاشت. هرچند رقابت‌های آزاد هم آفت‌های خودشان را دارند ولی آفت آن‌ها همانند بخش دولتی یک امر ذاتی نیست و باتوجه به اینکه انجمن‌های مدنی خاصیت خودترمیمی دارند، مشکلات را به مرور اصلاح و خود را تنظیم می‌کنند. پس تا زمانی که نهادهای مدنی سکان‌دار این عرصه نشوند نمی‌توان مشکلات را حل کرد.


تهیه گزارش از: فریبا رضایی (کارشناس روابط‌ عمومی)





مطالب مرتبط
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید