رصد سازمانهای فرهنگی ایران
- نویسنده: ابراهیم حاجیانی
- قیمت: ۳۷۰۰۰۰ ریال
این کتاب، نخستین پژوهش رصدی در حوزه سازمانها و نهادهای فرهنگی ایران است. در این پژوهش، پس از مرور و سنخشناسی طیف وسیع نهادهای فرهنگی فعال کشور، یک چارچوب جامع برای رصد این سازمانها طراحی شده و سپس برمبنای آن، توصیف جامعی از وضعیت کنونی سازمانهای فرهنگی کشور ارائه شده است. در پایان برخی راهبردها و توصیهها برای ارتقای خطمشیها و سیاستهای فرهنگی در جهت اجرای نقشه جامع مهندسی فرهنگی کشور در ارتباط با دستگاهها و نهادها ذکر شده است.
این کتاب در ۶ فصل سامان یافته که در فصل اول پس از طرح مسئله، در فصل دوم به سازمانهای فرهنگی و تنوع آنها اشاره شده است. فصل سوم به چارچوب رصد سازمان(های) فرهنگی میپردازد و فصل چهارم، وضعیت و شرایط سازمانها و نهادهای فرهنگی (رصد سازمانهای فرهنگی ایران) را از نظر میگذراند. فصل پنجم به جمعبندی و نتیجهگیری و فصل ششم نیز، به راهبردهای ارتقای خطمشیگذاری و سیاستگذاری فرهنگی اختصاص یافته است.
نویسنده در بخش جمعبندی به ارزیابی وضعیت سازمانهای فرهنگی در سه سطح ذیل عناوین ارزیابی وضعیت درونی سازمانهای فرهنگی کشور (بعد کارایی)، ارزیابی وضعیت بیرونی سازمانهای فرهنگی کشور (بعد اثربخشی یا کارآمدی) و وضعیت هماهنگی در سازمانهای فرهنگی: نبود نظام جامع مدیریت فرهنگی، میپردازد و مواردی را متذکر میشود که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- نظام خطمشیگذاری فرهنگی بسیار ضعیف، نامنسجم، در اندک موارد از بالا و پایین و در موارد زیادی بههمریخته است.
- توجه به اسناد بالادستی و بهویژه نقشۀ مهندسی فرهنگی کشور در دستگاهها کمتر مشاهده شده است.
- دستگاههای فرهنگی فاقد رویکردهای تحولگرا و بهروز هستند.
- حجم و انباشت نیروی انسانی غیرمتخصص در سازمانهای فرهنگی ایرانی (نسبت به نیروهای خلاق) زیاد است.
- موضوع نظارت بر عملکرد نهادهای فرهنگی، رسانهای و هنری خارج از حوزۀ دولت یکی از چالشهای اساسی به شمار میآید.
- درجۀ پاسخگویی و مشارکتطلبی اندک دستگاه و کاهش سیطرۀ نهادهای قانونی و نظارتی بر دستگاههای فرهنگی.
- عدم توجه کافی دستگاههای فرهنگی به موضوع مهم پیوستنگاری فرهنگی.
- تعدد سازمانهای حوزۀ فرهنگ و نبود تمایزهای مأموریتی میان آنها.
- تعارض و تداخل وظایف، فعالیتهای موازی، عدم تناسب وظایف محولۀ دستگاهها با نیازهای جامعه، نبود متولی برای برخی امور فرهنگی.
- پراکندهکاری و نبود مدیریت واحد و نظام برنامهریزی صحیح فرهنگی.
در پایان نیز، پژوهشگر به الزام تصحیح رویکرد جهتگیری سازمانهای فرهنگی (در اسناد بالادستی هر سازمان) بهسمت مسئلهمحوری اشاره میکند بهطوری که ضرورت تمرکز هر سازمان بر فاصلۀ میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب خود احساس شود و سپس، راهبردهای سازمان بر مسائل خاص و محوری خود استوار گردد.