تحلیل تاریخی فرهنگی تاک (تربیت اوان کودکی) در ایران معاصر

تحلیل تاریخی فرهنگی تاک (تربیت اوان کودکی) در ایران معاصر

ششمین جلسه از سلسله‌نشست‌های مسأله کودکی با عنوان «تحلیل تاریخی فرهنگی تاک (تربیت اوان کودکی) در ایران معاصر» با سخنرانی دکتر ابراهیم طلایی (عضو هیأت‌علمی دانشگاه تربیت مدرس) و دکتر علیرضا کرمانی (جامعه‌شناس و پژوهشگر مطالعات کودکی) دوشنبه ۱۲ آبان ۹۹ با دبیری دکتر رضا تسلیمی به صورت آنلاین برگزار شد.

در ابتدای این برنامه علیرضا کرمانی تربیت اوان کودکی در ایران را از چندین حیث دارای مشکل دانست و اظهار داشت: کودکی به‌طور قابل توجهی متأثر از نگاه پیاژه‌ای‌ست و استیلا و تسلط این نگاه بر کودکی خیلی زیاد است. به نظر می‌رسد با وقوع انقلاب دیجیتال و تحولات آن، شکاف بین کودکان و بزرگسالان یا کودکان خردسال بیشتر و بیشتر شده که نیاز است جایی درباره آن کار شود. مشکل بعدی این است که تربیت در کشور ما بر آموزش و بیولوژی بنا شده و حلقه مفقوده پرورش است. در مطالعات کودکی در کشور، مطالعه اوان کودکی سهم چندانی ندارد و عمده مطالعات ذیل روان‌شناسی رشد صورت می‌گیرد. عدم وجود روش‌شناسی مشکل دیگری‌ست که باعث می‌شود علاقه پژوهشگران به آن کم شود و همین مسأله باعث فقر ادبیات در این حوزه می‌شود. او در پایان سخنان خود تأکید کرد: هیچ‌گونه سیاست مدرن کودکی در کشور نداریم.


در بخش بعدی برنامه ابراهیم طلایی با معرفی کتابی منتشرشده در سال ۲۰۲۰ میلادی ازسوی انتشارات اشپرینگر با عنوان globalization cultures and early child of education»  درمورد یک فصل از آن با عنوان «a cultural historical analysis of child and early child of education in contemporary of Iran» به ایراد سخن پرداخت و در تشریح آن گفت: این فصل از این کتاب با یک رویکرد تاریخی فرهنگی نوشته شده، یعنی کودکی یک مفهوم فرهنگی تلقی می‌شود و برخلاف انگاره روان‌شناسانه‌ای که وجود دارد، کودکی یک مفهوم فرهنگی انگاشته شده که زمان و مکان تفسیرهای متفاوتی را به آن می‌دهند. روش‌شناسی این فصل، همان رویکرد تاریخی فرهنگیست که یکی از انواع روش‌های تحقیق کیفی‌ست و در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی کاربرد دارد ولی در حوزه آموزش فکر می‌کنم اخیراً کمتر از ۱۰ کتاب در این حوزه با استفاده از این رویکرد نوشته شده باشد. علت هم این است که کودکی و آموزش دوران کودکی تحت سیطره تحقیقات و روش‌های تحقیق نظام‌محور و رشته‌ای و فنی و تمسک به رویکرد جهان‌شمولی‌ قرار گرفته است. این مستولی شدن رویکرد جهان‌شمولی در خصوص رشد کودک در ایران را در جای‌جای تاریخ ۱۵۰ ساله گذشته تاریخ معاصر ایران می‌توانیم ببینیم که توجه به منحصربه فرد بودن کودک، به گوشه‌ای می‌رود و توجه به اصول کلی آموزش و دیدن کودک به‌عنوان یک واحد مشترک در بین دوران مختلف رشد، موردتوجه قرار می‌گیرد. روان‌شناسی عمده‌ترین نظام حاکم بر این حوزه است و رویکردهای روان‌شناسی رشد از پیاژه گرفته تا قبل و بعد از او، هم‌چنان در حوزه تحقیق در موضوع دوران کودکی تکتازی می‌کنند. بعد از روان‌شناس‌ها هم حوزه کودکی در تسلط دانشجویان رشته پزشکی قرار گرفته که با دید بیولوژیک، تحقیقات در حوزه کودکی را انجام می‌دهند. بنابراین تنه مطالعات کودکی در ایران، تنه قوی و قدری نیست که بتواند پاسخگوی مناسبی هم برای بخش سیاستگذاری و هم برای بخش کنشی (معلمان و مربیان و والدین) باشد. لذا ما کمتر با مطالعاتی مواجه هستیم که از این پارادیم‌های جهان‌شمولی، مقطعی، کمی و روان‌شناسانه به دور باشند و به سمت مطالعات طولی، منحصربه‌فرد و تاریخی و فرهنگی بروند. اکثر مطالعات ما از جنس تأیید نظریه‌های قبل هستند تا اینکه به تولید نظریه‌های مبتنی بر زیست و تجربه‌زیسته کودکان بپردازند. داده بومی عمده‌ترین سرشاخه و منشأ برای تولید علم بومی‌ست؛ علمی که ریشه و داده‌ها و مبدأ و منشأ آن، در کودک ایرانی باشد که لازمه این کار، روش‌شناسی متفاوتی از تحقیق است.

عضو هیأت‌علمی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه به تقسیم‌بندی خود از دوره‌های تاریخی ایران معاصر در این فصل اشاره کرد و وضعیت آموزش و تربیت اوان کودکی تاریخ معاصر ایران را در 3 مرحله توضیح داد و گفت: مرحله اول از سال ۱۸۰۰ تا ۱۹۲۵ م است که بیشتر دوره قاجاریه را شامل می‌شود. در این دوره دیدگاه بیولوژیکال از کودکی با فهم مذهبی آغشته می‌شود و فهم مذهبی با فرهنگ بومی و عمومی آغشته می‌شود که ما این را در شیوه‌های تدریس آن زمان می‌بینیم. مکتب‌خانه اصلی‌ترین جای آموزش بوده است. برنامه درسی این دوره که مبنای تربیت اوان کودکی بوده، در رتبه اول، چگونگی خواندن قرآن و سپس چگونگی نوشتن و ادب یا همان رفتار بوده است. در بحث تربیتی، عمده‌ترین روش مکتب‌ها، هم صحبت‌کردن درباره رفتارها از طریق گفتن داستان‌ها و حکایات بوده و هم کنش خود مربی بوده است. مرحله دوم از سال ۱۹۲۵ تا ۲۰۰۰ م است که دوره پهلوی اول و دوم و دوره جمهوری اسلامی ایران را شامل می‌شود. در این دوره مفهوم کودکی، آرام‌آرام مفهومی مستقل از بزرگسالی برای خود پیدا می‌کند. یعنی کودکی یک هویت مستقل پیدا می‌کند که این خود باعث می‌شود آموزش کودکان و شیوه‌های تربیت اوان کودکی برای خود جایگاه متفاوتی پیدا کنند. آنچه که مهم است این است که ۳ تا ۶ سال کودکی چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی اول و دوم، نهادهای غیررسمی مسئول آن بودند. یعنی دولت حمایت‌کننده این نهادها بود که مادرها را حمایت کنند که خانه غنی‌تری را برای بچه‌ها فراهم کنند که این خیلی اثرگذارتر از زمانی‌ست که یک مرکز و مهد و قانونی را برای آموزش بچه‌ها فراهم کنند. درواقع ریشه‌ها، ریشه‌های غیررسمی آموزش بوده؛ یعنی هم تأمین اقتصادی نهادهای آموزشی پیش از دبستان و هم محتواهای آموزشی و نوع گردهمایی‌ها، به صورت غیررسمی سامان پیدا می‌کرده است. 


هم‌زمان با اواخر پهلوی دوم و ورود به جمهوری اسلامی، یک «تفسیر ویژه» را می‌بینیم. از یک طرف، کودک‌محوری و توجه به کودکی و شیوه‌های آموزش مبتنی بر کودک‌محوری در مرکز قرار می‌گیرد ولی از طرف دیگر ما شاهد همان کش‌وقوس‌های دیدگاه بیولوژیک و دیدگاه مذهبی و تاریخی نسبت به کودک هستیم که نمونه‌اش همان تضاد بین سن بلوغ (به لحاظ مذهبی) و سن رشد (به لحاظ انجام کارهای قانونی) هستیم. لذا ما از اینجا شروع یک تفسیرهای ضدونقیض را از دوران کودکی می‌بینیم که نه سنتی هستند و نه مدرن. دوره سوم از سال ۲۰۰۰ م به بعد است که اسم آن را «عصر کودک‌سالاری» گذاشته‌ام. در دوره اول کودک می‌آمد به اقتصاد خانواده کمک می‌کرد ولی کودک در این عصر خود به مصرف‌کننده تام و تمام تبدیل می‌شود. مصرف‌کننده‌ای که اقتصاد خانواده را هم تحت‌تأثیر می‌گذارد به‌طوری که حتی جلوی آمدن فرزندان دیگر را می‎گیرد و تک‌فرزندی رشد پیدا می‎کند تا اقتصاد خانواده به‌واسطه آن به خطر نیفتد. بنابراین ما امروز از آن طرف بوم در حال افتادن هستیم. در این دوره، آموزش دوره پیش از دبستان، تبدیل به کالا می‌شود، کالایی که تعیین‌کنند محل زندگی افراد، طبقه اجتماعی آن‌ها، آینده و بحث عدالت آموزشی‌ست. این آموزش پیش از دبستان و دبستان، بین دو گروه خاص شکاف عجیبی ایجاد می‌کند، دو گروهی که در همان مدل کش‌وقوس مدل سنتی خود در حال تلاش هستند و یک گروه مرجع که از طبقات اجتماعی بالایی برخوردارند و کودکان خود را به مهدها و پیش‌دبستانی‌های لوکس با انواع کلاس‌های موسیقی، رقص و آموزش زبان دوم و سوم می‌فرستند که اینها گروه مرجع هستند هم برای سیاست و هم برای خانواده‌ها. تفسیرهای خاکستری که از اوایل دوره جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده، الآن کمتر و بیشتر سیاه و سفید شده است و این زنگ خطری‌ست که شکاف ناعدالتی‌های ایجادشده، باعث عدم فهم در بین نسل‌های موجود شود.

طلایی در پایان از وقوع برخی تحولات ابراز امیدواری کرد که افزایش استعدادیابی و نخبگی پیش از دبستان از ۲۰۰۰ م به بعد، از جمله آن‌ها بود.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید