مسائل و چالشهای پژوهش در سیاستگذاری رسانهای ایران
همزمان با هفته پژوهش نشست تخصصی «مسائل و چالشهای پژوهش در سیاستگذاری رسانهای ایران» با سخنرانی دکتر حسن خجسته (عضو هیئتعلمی دانشگاه صدا و سیما)، دکتر سیاوش صلواتیان (عضو هیئتعلمی دانشگاه صدا و سیما) و دکتر سمیه لبافی (عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات) دوشنبه ۲۴ آذر ۹۹ با دبیری دکتر اسماعیل افقهی (عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات) به صورت آنلاین برگزار شد.
در بخش اول برنامه حسن خجسته شرط لازم و ضروری در مسیر پژوهش و سیاستگذاری را تعریف مسئله دانست وعنوان کرد: اولین چیزی که باید به آن توجه کنیم، تعریف مسئله و توافق بر سر آن است. ما باید ببینیم در حوزه ارتباطات بهطور کلی و حوزه رسانه به طور خاص، مسئله ما چیست که میخواهد در نهایت منجر به سیاستگذاری عمومی شود. مهمترین موضوع در پژوهش ما، تعیین مسئله است. لذا میتوان گفت مشکل ما این است که مسئله روشن نیست. زمانی هم مسائلی داریم که مهم و اصلی هستند ولی نیاز به کشف دارند و بهخودیخود ظاهر نمیشوند. نکته دوم این است که اگر ما با مسئله مواجه شدیم، حل آن هم باید در جهت مصلحت عمومی باشد نه مصلحت یک سازمان که این مصلحت میشود دلیل اول ما برای سیاستگذاری.
عضو هیئتعلمی دانشگاه صدا و سیما ضمن اشاره به چالشهای پژوهش در حوزه سیاستگذاری رسانه، ازجمله مهمترین آنها را فاصلهگیری از پارادایم قدرت عنوان و خاطر نشان کرد: ما باید فضای مجازی و فضای جدید ارتباطات و رسانه را از پارادایم قدرت ببینیم اگر از پارادایم قدرت فاصله بگیریم پژوهش ما پژوهش سودمندی نخواهد بود. یکی از مشکلات دیگر در این زمینه، فهم ماهیت فلسفی ارتباطات جدید است. اینکه چرا ما در شبکههای اجتماعی مدیریت ضعیفی داریم یا با وجود راهاندازی برنامههایی مثل سروش، ایتا و غیره، همچنان ضعف داریم، به این مسئله برمیگردد. فلسفه وجود این رسانهها نیاز به مطالعه جدی دارد یعنی یک میان رشته سختی است میان بخش فلسفه ارتباطات و بخش فنی.
دربخش بعدی برنامه سمیه لبافی هم از مسئلهها به عنوان پیشرانهایی که سیاستگذاری را به پیش میبرد، یاد کرد و گفت: باید ببینیم چه مسائلی در رابطه با منافع عمومی وجود دارد. وقتی میگوییم سیاستگذاری رسانهای، هم محتوا و هم زیرساخت مدنظر ماست که هر کدام از اینها میتواند در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی صورت گیرد. پس زمانی که ما قرار است در یک حوزه کار کنیم باید مشخص کنید ابتدا در چه سطحیست و بر اساس علاقهمندیهایمان در کدام بخش میخواهیم کار کنیم.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات در اشاره به نحلههای مختلف سیاستگذاری رسانهای، سیاستگذاری دولتی را یا از موضع قدرت و یا از موضع حسن نظارت دانست و خاطرنشان کرد: کسانی که اعتقاد به عدم حضور دولت در سیاستگذاری دارند، معتقدند دولت در تدوین و در اجرا نباشد ولی در بخش نظارت حضور داشته باشد. ما در سیاستگذاری به پارهای از شواهد نیاز داریم که پژوهشها یکی از آنها هستند که بقیه آنها شامل عقاید و رویکردهای سیاسی میشود. بهطورکلی شواهد به سه دسته قابل تقسیم هستند؛ پژوهشها که به لحاظ سنتی همواره وجود داشته است، دوم، نظرات و عقاید و ارزشهایی که بار بر هر نظام سیاسی هستند و سوم دانش عملی است که در خود صنعت وجود دارد که بهتر میتوانند به دلیل در جریانبودن در مسائل، کمککننده باشند.
سیاوش صلواتیان سخنران سوم این برنامه، با تعریف سیاستگذاری رسانهای به مجموعهای از اصول و هنجارها برای راهبری رفتار نظامهای رسانهای، ضمن اشاره به مدلهای سیاستگذاری، آغاز فرایند سیاستگذاری را همراه با تعیین مسئله دانست و با تمرکز بر مرحله صورتبندی مسئله و احصاء راهحلها اظهار داشت: ما یا مسائل را دیر میفهمیم یا اشتباه. راهحلها را هم درست نمیشناسیم و یا اشتباه ارزیابی میکنیم. به همین دلیل دچار اشتباه در سیاستگذاری میشویم. اگر ما این جریان رودخانه را از سرچشمه آن اصلاح کنیم، بقیه موارد اصلاح خواهد شد.
عضو هیأتعلمی دانشگاه صداوسیما ضمن تفکیک پژوهشهای کاربردی از پژوهشهای بنیادی، رسالت اصلی مسئلهیابی را برعهده نهادهای سیاستگذار دانست و خاطرنشان کرد: آن چیزی که در چرخه مطلوب پژوهشهای کاربردی باید بیفتد، این است که نهاد سیاستگذار، وظیفه مسئلهیابی داشته باشد. یعنی بهطور مثال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه رسانه، مسائلی را فهم کند و این مسائل را به پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات که بازوی پژوهشی آن است، منتقل کند و آن مسئله به یک پژوهش کاربردی تبدیل شود. نهایتاً راهحلهای احصاءشده از آن، در اختیار آن نهاد سیاستگذار قرار بگیرد.
صلواتیان در بخش پایانی سخنان خود چالشهای پژوهشهای کاربردی در حوزه سیاستگذاری رسانهای را از نظر گذراند و تصریح کرد: اولین چالش، «چالش مسئلهیابی» است. نهادهای سیاستگذار خود وظیفه دارند که مسائل را پیدا کنند که ما گاهی به دلیل ناتوانی سیاستگذار، فقدان دیدگاه مورد نظر، عدم وجود نیروی انسانی و غالباً اولویت نداشتن مسئلهیابی برای کارگزاران، دچار تأخیر در شناخت مسائل و مسئلهیابی میشویم. بنابراین یکی از مشکلات اصلی ما، تأخیر در شناخت مسائل و مسئلهیابیست که خیلی وقتها کار از کار گذشته است. لذا در این مسیر هم باید نهادهای سیاستگذار تقویت شوند و هم نهادهای پژوهشی به کمک نهادهای سیاستگذار بروند. بعدی «چالش انتقال یا اعلام مسائل به نهادهای پژوهشی» است. به جای اینکه مسئله بیاید به سمت نهادهای پژوهشی، محورها و اولویتها میآیند و نهایتاً این میشود که پژوهشگر بر اساس فهم خود سراغ موضوعات و مسائل میرود و پژوهشی که انجام میشود، در راستای مصلحت عمومی قرار نمیگیرد. سوم «چالش اجرای پژوهش» است یعنی اگر به نهاد پژوهشی توجه کنیم، میبینیم در اجرای پژوهشها، چالشهای جدی وجود دارد؛ مشکلاتی مثل جدا بودن از جامعه، سوء مدیریت پژوهشها و در خلا و گلخانه بودن آنها، از جمله این موارد است و در نهایت چالش آخر «چالش ناشی از انتقال راهحلهای پژوهش از نهادهای پژوهشی به نهادهای سیاستگذاری» است. این پژوهشها باید به یک خلاصه کاربردی تبدیل شوند. یعنی ما بلد نیستیم آنها را برای اجرا ترجمه کنیم و نسخه عملی را در اختیار سیاستگذاران بگذاریم تا بتوانیم در سیاستگذاری ها به یک سیاستگذاری درست برسیم.
گزارش از: فریبا رضایی