بازتاب جهانی فرهنگ انقلاب اسلامی در آثار شاخص سینمای ایران
نشست مجازی «بازتاب جهانی فرهنگ انقلاب اسلامی در آثار شاخص سینمای ایران» بهمناسبت چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ با حضور سید مهدی ناظمی (پژوهشگر سینما) و سیدمحمد حسینی (مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس) به دبیری سندوس محمدی نوسودی برگزار شد.
سید مهدی ناظمی سخنران اول این برنامه در ابتدا با ارائه تصویری از پیشزمینه سینمای انقلاب اسلامی ایران گفت: تصویری که از سینمای انقلاب اسلامی ایران در خارج از کشور وجود دارد، عمدتاً برآمده از تصویرسازیهای برخی از نویسندگانی است که دارای اعتبار لازم در فضای غرب هستند. یعنی غربیها یا از طریق دیدگاههای حمید نفیسی با سینمای انقلاب آشنا هستند یا از طریق دیدگاههای علی میرسپاسی. در واقع تصویر کلان سینمای ایران را در آکادمیهای غربی، این دو بزرگوار ساختند. هردوی آنها به این صورت تصویر سینمای ایران را بیان میکنند که سینمای بعد از انقلاب ما یک پروپاگانداست واین پروپاگاندا، تابع دستگاه حکومتیست. در پژوهشهای انها، هیچ نوع تأملی یا هیچنوع وجهه هنری شناخته شده نیست و معتقدند سینما صرفاً براساس دستورالعمل فعالیت میکند. حداقل ما که در ایران زندگی کردهایم میدانیم عمده این بحثها در سینمای ایران روی شهید آوینی و آقای حاتمیکیا میچرخد. بهتر بود که انصاف در این پژوهشها میبود و بیان میشد که آقای آوینی در ایام زندگیاش به شدت مطرود بود و چندان مورد حمایت جدی قرار نداشت و یا اقای حاتمیکیا در عین داشتن همکاریهایی، همواره از مسائلی گلایه داشته است. اما آقای نفیسی به یک نکته خوبی اعتراف میکند و میگوید سینمایی که بعد از انقلاب در ایران متولد شد، تعریف جدید و متفاوتی از جنگ ارائه میدهد و با نقل قولی میگوید سیممای جنگی که در سینمای انقلاب اسلامی رخ داد، سینماییست که به نگاههای دینی و اسطورهای شیعیان مرتبط شده است. این نکته مثبتیست که نشان میدهد دیگران متوجه شدهاند که یک اتفاق مهمی در این سینما افتاده است که اوجش در روایت فتح است و سینمای داستانی آقای حاتمیکیا.
این امر که هیچ تلاشی نداشتهایم تا خودمان را به صورت تئوریک برای جهان معرفی کنیم، منجربه شکلگیری یک تصویر اعوجاجی از ما شده و امروز ما باید با این تصویر مقابله کنیم و باید نشان دهیم کسانی که در عرصه سینمایی فعال هستند، به هیچ عنوان تابع هیچ پروپاگاندایی نبودهاند. این تصویر موجود در آکادمیهای غربی امروز با پژوهشهای جدیدی که توسط پژوهشگران جدید انجام شده، شکسته است. بنابراین این پیشزمینه ماست و باید ببینیم چطور میتوانیم از آن رد شویم و یا در چه مواردی توانستهایم از آن عبور کنیم.
این پژوهشگر سینما با بیان اینکه سینمای انقلاب اسلامی دو شاخه مهم دارد، اضافه کرد: یک شاخه سینما با کارهای آقای مجیدی بارور شد و سینماییست که معنویت را اساس میداند و سینمایی که با آقای حاتمیکیا بارور شد؛ سینمایی که توجه به خود مسأله دفاع مقدس دارد و تلاش میکند آن را به شکلی معنادار کند. هردوی این دوشاخه، سینماهایی هستند برآمده از یک بافت فرهنگی مخصوص ما ایرانیها که به شدت برای ما معنادار، سازنده و توجهبخش است. سینمای انقلاب اسلامی، سینماییست که یک گفتمان دارد. منظور این است که توجه آن نه بهطور خاص به ژانر است، نه سبک و نه موارد دیگر بلکه همه این موارد را متأثر از خود میکند. مثلاً چیزی که حدود یک دهه پیش مطرح شد، مسأله «دوربین روی دست» بود که ما ایرانیان به آن علاقه داشتیم. بعداً دیدیم که برخی از افراد به آن توجه کردند و از یک جایی به بعد، در سینمای جنگی جهان، دوربین روی دست، مطرح و جدی شد.
در زمینه ژانر، مضوع دفاع مقدس مطرح است که همانطور که امروز بسیاری از افراد میگویند، تنها ژانر قابل دفاع و مستقل سینمای ایران است که ما میتوانیم از آن نام ببریم. خانم دکتر مریمالسادات نقیبی پژوهشی را با روش تجربی انجام داده که در آن ثابت میکند سینمای دفاع مقدس، یک ژانر مستقل از سینمای جنگ است. یعنی اساساً با سینمای جنگی متعارف دنیا در تمایز است و یک ژانر مستقلیست که روش خود را پی میگیرد. پس ما در تکنیک و در تعریف ژانر در سینما، موثر بودهایم. اما در سینمای معنوی ما اتفاق خاصی رخ داد. به این معنا که بروز جنگ و دفاع مقدس، تمام توجهات را به آن سمت برد و به همین دلیل این شاخه از سینما، رشد زیادی نکرد. از طرف دیگر اشتباه مدیران سینمایی وقت در حمایت از طیفی مثل آقای کیارستمی باعث شد سینمای اقای مجیدی و سینمای آقای کیارستمی یک جور دیده شوند درحالی که این دو، سخن متفاوتی دارند. بنابراین این دو دلیل باعث عدم رشد مطلوب سینمای معنوی ما شد. هرچند افرادی به آن پیوستند و افرادی مثل آقای میرکریمی تلاش میکنند که این سینما را سرپا نگه دارند ولی همچنان این سینما نسبت به سینمای دفاع مقدس، نحیف است.
در بخش دوم این برنامه سید محمد حسینی درباره دستاوردهای سینمای انقلاب اسلامی و ضعفهای آن تصریح کرد: بنده معتقدم که سینمای دفاع مقدس تنها گونه سینمایی موجود در ژانرهای سینمای جهان است که امروز در ایران بومی شده است. یعنی ما گونههای دیگر سینمایی را به داخل کشور آوردیم اما نوعاً تقلید کردیم و به این سمت رفتیم که خود را در آیینه ژنریک آن قالبها تماشا کنیم. به همین دلیل، فیلمهای خیلی دلچسبی بیرون نمیآمد و با فرهنگ و مولفههای فرهنگی ما تطبیق پیدا نمیکرد ولی درباره جنگ و ژانر سینمای جنگی دنیا، اتفاق دیگری افتاد که منشأ آن شاید حضور فیلمسازانی بود که خود، جنگ تحمیلی را تجربه کرده بودند و اتفاقاً ادعایی هم در این زمینه نداشتند. آنها خیلی فطری و درونی شروع به ساختن فیلم کردند و مشاهداتشان منجربه یک خوانش جدید و خلق نوعی روش جدید در بیان مفاهیم مربوط به جنگ شد. شاید قبل از سینمای دفاع مقدس ما مفهومی مثل «حماسه شکست» سابقه نداشت که شخصیت اصلی داستان در فیلم کشته شود و ما اسمش را بگذاریم «شهید». اما بعدها میبینیم زمانی که سینمای دفاع مقدس ما در سرپای خود ایستاد، آرامآرام ردپای آن در سینمای دنیا هم پیدا شد و سینمای دنیا واجد این گونه از نگاه به جنگ شد. در این خصوص معتقدم در روایت فتح استارتی زده شد که این استارت، زمینهای شد برای اینکه بسیاری از فیلمسازان دنیا به آن توجه کنند. البته در این زمینه ما نقطهضعفی داشتیم و آن اینکه از همان روزهای اول، هرگز به موضوع پخش در سینما فکر نکردیم. یعنی اساساً پخش آثار موضوعیت نداشت و تصور میکردیم سینما با ساختهشدن آثار، تمام میشود. همین امر باعث شد که ما آرامآرام تبدیل به جزیرهای شویم که جدا از جهان آثاری تولید میکند و آنها را برای خودش پخش میکند. همین نقطه ضعف باعث شد که امروز ما دست به دامن افرادی شویم که براساس تجربیات فردی خودشان سینمای ایران را برای غربیها توصیف میکنند و شناخت فضای آکادمیک غرب را براساس خوانش خودشان از سینمای انقلاب اسلامی شناخت شکل میدهند. برای همین است که آن اطلاق ایدئولوژیک یا حاکمیتی بودن در خوانش از سینمای ایران شکل میگیرد؛ سینمایی که به نظر میرسد اینگونه نیست.
در بخش پایانی این برنامه سید مهدی ناظمی درباره الزامات بازتاب جهانی فرهنگ انقلاب اسلامی در آثار سینمایی با بیان اینکه «ره چنان رو که رهروان رفتند»، خاطرنشان کرد: ما اگر میخواهیم سینما داشته باشیم، راهشاین است که دست از رویههای نادرست مدیریتی خود برداریم. مسأله آنقدر بغرنج نیست. ظرفیت فرهنگی ما در رابطه با سینمای دفاع مقدس در حدی است که بتواند با جهان گفتگو کند. جریانی که آقای مجیدی به راه انداخته بود در حدی بود که بتواند با سینمای متفکر جهان گفتگو کند.اما چرا چنین نشد؟ چون ما راه را درست نرفتیم. ما به جای اینکه به فکر دغدغههای فرهنگی خود و به دنبال گفتگو باشیم، به دنبال زدن مدال افتخار بر روی سینهمان هستیم و مدیران فرهنگی به فکر بالیدن به گرفتن جوایز در دوران مدیریتی خود. این راهیست بیراهه که ما را نابود کرده و تصویر نادرستی از ما به وجود آورده است. خیلی عادی ابتدا باید یک سینما داشته باشیم. یعنی سیاستهای تولیدی و توزیعی شفافی داشته باشیم. فرآیند تولید ما مشکل دارد و باید کمپانیها و دولت به آن رسیدگی کنند. در حوزه توزیع هم همینطور. ما باید با سیاستهای فرهنگی خودمان جلو برویم. به دلیل وقایع چند سال اخیر، تعارض جشنوارهها با ما خیلی علنی و صریح شده است و ما در این شرایط نیاز به تصمیمگیری صریح داریم. یعنی سیاستهای فرهنگی خود را در عرصه سینما روشن کنیم و با این سیاستهای فرهنگی که باید بخش قابل توجهی از آن به بخش توزیع برگردد، بازار تویعمان را تعریف و کنترل کنیم و نهایتاً براساس آن، توضیح درستی از سینمای خود داشته باشیم.
سید محمد حسینی نیز درباره چه باید کردها، یادآور شد: اولین قدم این است که ما در انتخاب موضوعات دقت کنیم. حواسمان باشد که چه موضوعاتی را میخواهیم انتخاب کنیم؛ اعم از موضوعاتی که در تاریخ معاصرمان رخ داده و یا حتی موضوعات مشترکی که میتواند زمینههای مشترک فرهنگی بین ما و کشورهای دیگر باشد. ما در صورتی میتوانیم حضور پررنگتری داشته باشیم و مبانی انقلاب اسلامی را به دنیا نشان دهیم که بگوییم این مبانی خوانش جهانی دارد و نمونه بارزش همین اتفاقاتیست که افتاده؛ از حوثیهای یمن تا حزبالله لبنان.
نکته دیگر موضوع عرضه است. ما به هرصورت باید به عرضه و گیشه فکر کنیم. عرضه نه بهمثابه اینکه بتوانیم در جشنوارهها حضور پیدا کنیم چراکه مطمئنم تا چند سال آینده این حضور برای ما و برای گفتمان انقلاب اسلامی غیرممکن خواهد بود. چون جشنوارههای دنیا از توکیو تا تورنتو، همه توسط سینمای هالیوود مدیریت میشوند و یکی از ابزارهای مدیریت سینما توسط هالیوود به حساب میآیند. به نظرم آنچه که شایسته و بایسته است این است که ما چشممان را به روی جشنوارهها ببندیم و مدیریت فرهنگیمان را بیخیال گرفتن جایزه از جشنوارهها کنیم. اگر مدیر فرهنگی سینمای ما متوجه همین امر ساده شود، آرام آرام متوجه میشود که جشنوارهای که باید فتح کند، قلب مخاطبهاست. یعنی بهطور مثال به جای توجه به جشنوارههای غربی، به جنوب شرقی خود توجه کند. پاکستان یک سوم ایران مساحت دارد و قریب ۳ برابر ایران، جمعیت که اتفاقاً ما بازی رسانهای و سینمایی در آنجا را ۳ هیچ بر ترکیه باختهایم و بازار بزرگ ۲۷۰ میلیونی پاکستان به دست بالیوود، ترکیه و کره نوظهور افتاده است درحالی که قرابتهای فرهنگی ما با پاکستان، به شدت میتواند در این زمینه به ما کمک کند. پس مولفه دیگری که میتواند به ترویج گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه جهانی سینما به ما کمک کند، رفتن به سمت کشورهای همسو و همدل به عنوان هدفهای اصلی بازار مصرف خودمان است. با این رویکرد، تولیدات ما رنگ و بوی متفاوتی خواهد گرفت.
گزارش از: فریبا رضایی