هویت، زبان و فرهنگ

هویت، زبان و فرهنگ

سومین نشست بزرگداشت روز شعر و ادب فارسی و پاسداشت استاد شهریار، با موضوع «هویت، زبان و فرهنگ»، سه‌شنبه ۲۹شهریور ۱۴۰۱ با حضور میثم مهدیار (جامعه‌شناس، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات)، جواد رنجبر درخشی‌لر (شاهنامه‌پژوه)، فرهاد قربا‌ن‌زاده (پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی) و نسرین منصوری‌فر (پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی) با دبیری طیبه عزت‌اللهی‌نژاد (عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

در ابتدای این برنامه جواد رنجبر درخشی‌لر درباره چگونگی نسبت فردوسی شاعر قرن چهارم با استاد شهریار، صحبت کرد و گفت: اهمیت اشعار برابر نیست همانطور که اهمیت انسان‌ها یکسان نیست. فردوسی در زمان خود یک شاهکار می‌آفریند که در دنیا از بی‌نظیرهای ادبی می‌شود. مقایسه مرحوم استاد شهریار یا هر شاعر دیگری با فردوسی، قیاس اشتباهی است. عصر و زمانه سرودن اشعار فردوسی بسیار متفاوت از زمانه شهریار بوده است. در زمان استاد شهریار، جامعه ایران بسیار متحول شده بود. شاهنامه و فردوسی، نمی‌توانند هیچ رقیبی داشته باشند و کسی تا ابد نمی‌تواند جای آن‌ها را بگیرد. بنابراین وقتی از مقایسه شعرا صحبت می‌کنیم، باید حواسمان باشد که بیراهه نرویم. اما فردوسی و شهریار را، با فاصله هزار سال، پیوستگی فرهنگی ایرانی به هم وصل کرده است. گویی این دو شاعر، دو شاخه پربار فرهنگ ایرانی هستند و هر دو از یک زمینه و فرهیختگی ایرانی برخوردارند. فرهنگ ایران‌شهری در طول هزاران سال قدمت خود، یک خصلت فوق‌العاده مهم داشته و آن، تداومش بوده است. ما در دوران‌های مختلف تاریخی، تهاجم‌های گسترده‌ای داشته‌ایم اما با وجود این، توانستیم تداوم فرهنگی را حفظ کنیم. یعنی وقتی ما به اوستا نگاه می‌کنیم و بعد در قرن چهارم به شاهنامه فردوسی و در عصر معاصر، به اشعار شهریار نگاه می‌کنیم، می‌بینیم اینها شبیه هم هستند و همه آن‌ها یک مبنا و یک منظر را به ما می‌گویند و این حیرت‌انگیز است.

او با اشاره به مضامین حماسی اشعار شهریار افزود: استاد شهریار با شاهنامه کاملاً مأنوس بوده است. در اشعاری از او که اصلاً نامی از شاهنامه نیست، ما می‌توانیم اثر نگاه حماسی فردوسی را در آن‌ها ببینیم. یکی از بهترین نمونه‌های آن، شعر «علی ای همای رحمت» است. این شعر مایه‌های مذهبی خیلی قوی دارد اما مایه‌های ایرانی هم در آن بسیار قوی است. کسی که شاهنامه نخوانده باشد و با مفاهیم فرهنگ ایران‌شهری ارتباط عمیق نداشته باشد، نمی‌تواند چنین شعری بسراید. حیدربابایه سلام و سهندیه شهریار نیز، هم در واژه‌ها و هم در نوه نگاه، متأثر از مضامین ایرانی است. چون ما نمونه آن را در ترکی استانبولی و یا ترکی آذری خودمان نداریم.

این شاهنامه‌پژوه به شباهت اقدام این دو شاعر در دو قرن متفاوت هم اشاره و خاطرنشان کرد: فردوسی در قرن چهارم، در برابر حمله اعراب و برتری‌طلبی آن‌ها که فرهنگ ایران را تهدید می‌کرد، ایستاد و شاهنامه را سرود و نقش خود را به‌عنوان یک ایرانی ایفا کرد. استاد شهریار در هزار سال بعد، نقش خود را در دوران مشروطه به نحو دیگری ایفا کرد. استاد شهریار، به زمانه خود واکنش منفی نشان می‌دهد و تجدد را رد می‌کند و به نحوی به ما یادآوری می‌کند که در برابر تحولات نو و تجدد، بی‌گدار به آب نزنیم. نمونه آن در حیدربابایه سلام هست که تمدن بشری و تجدد ایرانی ذیل آن را زیر سوال می‌برد و به روستای پدری خود پناه می‌برد. با تمام تفاوتی که بین فردوسی و شهریار وجود دارد، هردو به نوعی به زمانه خود واکنش نشان می‌دهند و هردو متأثر از فرهنگ ایرانی هستند و در زمینه حفظ آن عمل می‌کنند.

فرهاد قربا‌ن‌زاده دومین سخنران این نشست، زبان فارسی را پیونددهنده ایرانیان دانست و درباره برخی شبهه‌های تجزیه‌طلبان عنوان کرد: یکی از شبهه‌هایی که مطرح می‌شود، این است که زبان فارسی از زمان رضاشاه زبان رسمی کشور شده است. در این خصوص، دوره‌های سه‌گانه زبان فارسی قابل اشاره است که در آن زبان فارسی، به سه دوره زبان فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو تقسیم می‌شود. فارسی باستان، زبان قوم پارس بوده که کتیبه‌های داریوش، کهن‌ترین اثر برجای مانده از این دوران است. این دوران از سال ۱۰۰۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد بوده است و تا زمانی که اسکندر، داریوش سوم را شکست می‌دهد، فارسی باستان کاربرد داشته است. فارسی میانه از زمانی که یعقوب لیث صفاری بر تخت نشست، زبان رسمی ایران شد. فارسی نو هم از ۲۵۴ هجری تاکنون زبان رسمی ایران است. بنابراین برخلاف آن چیزی که تجزیه‌طلبان می‌گویند، زبان فارسی از گذشته‌های دور و از دوره هخامنشیان تا امروز، زبان رسمی ایران بوده است. شبهه دیگر درمورد کوروش است مبنی بر اینکه ادعا می‌کنند نام کوروش در متون کهن فارسی نیامده و حتی چنین شخص وجود خارجی ندارد و نام او از زمان پهلوی بر سر زبان‌ها افتاده است. در حالیکه در تاریخ بلعمی یا تاریخنامه طبری و دیگر آثار شواهدی وجود دارد که اسم کوروش یا معادل‌های آن مثل «کیروش» آمده است. جالب است که اروپاییان تا امروز از اسم کی روش استفاده می‌کنند که همان اسم کوروش است و در ایتالیا خیلی رواج دارد. شبهه دیگر، این است که می‌گویند بیش از ۵۰٪ زبان فارسی، عربی است. متأسفانه این دروغی است که بسیاری از افراد حتی فرهیختگان هم بدون استفاده از آمار و سند آن را می‌گویند. پرسیدن سوال درباره اینکه چند درصد زبان فارسی، عربی است؟، خود یک پرسش غلط است چون در این خصوص ابهاماتی وجود دارد که پیش از هر چیز باید به آن‌ها پاسخ داد. ازجمله اینکه فارسی معاصر را باید درنظر داشته باشیم یا آمیخته‌ای از فارسی کهن و معاصر، یا فقط فارسی کهن را؟ با هزاران واژه‌های مرکب و مشتق و مشتق‌مرکب، چه باید کنیم؟ و ... .

وی ضمن اشاره به برخی معیارهای منتخب خود در شمارش، درمورد نتایج بررسی خود گفت: با بررسی در فرهنگ فارسی‌ای که خود نوشته‌ام، مشخص شد که تعداد واژه‌های فارسی ۵۴٪ و واژه‌های عربی، ۳۳٪ واژگان را تشکیل می‌دهند. بنابراین این ادعا و این شبهه هم، نادرست است.

در ادامه نسرین منصوری‌فر درباره اهمیت آسیب‌شناسی آموزش زبان فارسی در خدمت گسترش فرهنگی ایرانی به ایراد سخن پرداخت و تصریح کرد: زبان فارسی توانسته طی حرکت در اعصار، ارتباط خود را با نسل امروز ما برقرار کند. زبان فارسی، ذاتاً با شاعرانگی پیوند خورده است. امروز دانش‌آموزی که به‌تازگی زبان فارسی را آموخته، می‌تواند یک حکایت از سعدی بخواند و با آن ارتباط برقرار کند. ما ادبیات بسیار غنی داریم ولی علی‌رغم آن، باز هم زبان فارسی در انزوا قرار گرفته و ما نتوانسته‌ایم این زبان را به کشورهای دیگر آموزش دهیم. باید ببینیم علت چیست و با یک آسیب‌شناسی بفهمیم چه نواقصی بوده تا آن‌ها را رفع کنیم. زبان‌آموز علاوه بر یادگیری دستور زبان، لغت، تقویت قابلیت‌های دیداری و شنیداری، درواقع با فرهنگ و تاریخ ما هم آشنا می‌شود. زبان، ابزار ماست. بنابراین اگر ما قصد داریم که فرهنگ و سابقه غنی تاریخی خود را به جهانیان نشان دهیم، ناگزیر هستیم که به آموزش زبان اهمیت دهیم.

او با بیان اینکه نمی‌توانیم در تألیف کتب درسی آموزشی با تقلید از آموزش دستور زبان انگلیسی به آموزش زبان‌آموزان بپردازیم، اضافه کرد: در آموزش دستور زبان باید نکات را به‌صورت جزئی آموزش دهیم. ما نباید از دید خود دستورزبان را آموزش دهیم بلکه این آموزش، باید از نگاه یادگیرندگان باشد. با نگاهی به کتاب‌های آموزشی متوجه تقلیدی‌بودن آن‌ها می‌شویم. درست است که تقلید از نمونه‌های موفق، می‌تواند راهگشا باشد اما در نظر گرفتن تفاوت‌های بنیادین زبان‌ها، امری است که متأسفانه در تألیف کتب درسی، به آن بی‌توجهی می‌شود و حتی می‌توان گفت فراموش شده است. مثلاً کدام فارسی‌زبان می‌گوید: «این، دوست من رحمان است»؟! زبان، با فرهنگ پیوند خورده است. در فرهنگ ما، احترام و شأن افراد برای ما خیلی مهم است و افراد را شما و ایشان، خطاب می‌کنیم درحالی که این جمله، ترجمه معادل انگلیسی آن است.

بی‌توجهی به آموزش حروف اضافه، ابهام در کاربرد «را» به‌عنوان علامت مفعول بی‌واسطه، شرح ندادن دقیق آرایش واژگانی زبان فارسی، توضیح نابسنده درمورد ضمیرهای ملکی، بی‌توجهی به آموزش خط فارسی، عدم تعیین مرز بین گفتار و نوشتار، ازجمله مواردی بودند که منصوری‌فر به غفلت در آن‌ها اشاره کرد و ذکر مواردی چون تلخیص و بازنویسی متون کهن داستان زبان فارسی با اهداف آموزشی برای آشناساختن زبان‌آموزان با فرهنگ ایرانی، تألیف کتاب‌های تمرین زبان فارسی به‌صورت جداگانه، تألیف کتاب‌های آموزش فارسی مختص کودکان و نوجوانان، بهره‌گیری از نرم‌افزارهای آموزش زبان و ...، ازجمله پیشنهاد‌هایی بود که در پایان ارائه کرد.

در بخش پایانی این برنامه میثم مهدیار با اشاره به نسبت زبان و فرهنگ و جایگاه این رابطه در نظام فرهنگی کشور، اظهار داشت: زبان ارتباط وثیقی با فرهنگ دارد؛ زبان می‌تواند فرهنگ را بسازد و به جهان پیرامونی ما، معنا دهد. از سوی دیگر، فرهنگ هم بر زبان تأثیر دارد و بین این دو رابطه متقابل وثیقی در جریان است. علی‌رغم تأکیداتی که طی دهه‌های گذشته بر مسأله فرهنگ شده و فرهنگ پس از انقلاب، مهم‌ترین خواسته نظام حاکمیتی ما بوده است، کمتر درباره تأثیر و جایگاه زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ، به‌خصوص فرهنگ عمومی بحث شده است. حتی هیچ‌کدام از ایده‌هایی که برای آمایش فرهنگ ایران طرح شده، ناظر بر مسأله زبان نبوده است. اینکه پیکره زبانی در زبان روزمره می‌تواند به فرهنگ عمومی جهت دهد، خیلی مورد توجه ما نیست. در حوزه فرهنگ عمومی، اگرچه در وزارت ارشاد ستاد پاسداشت زبان فارسی داریم یا نهادی مثل فرهنگستان هنر را داریم که کارشان، صیانت و توان‌افزایی زبان فارسی است، اما متأسفانه این مراکز حتی با فرض فعالیت در شکل ایده‌آل خود، جایگاه مناسبی در نظام سیاستگذاری و نظام حکمرانی فرهنگی ما ندارند و نقش آن‌ها بیشتر، حاشیه‌ای است که نه بودجه خاصی و نه اختیارات خاصی دارند.

او در اشاره به اهمیت ادبیات ایران، دلیل اقبال عمومی به فراگیری زبان روسی را، ادبیات غنی آن دانست و ادامه داد: روسیه برخلاف کشورهای اروپایی و آنگلوساکسون، هزینه زیادی برای ترویج زبان خود در سطح دنیا نمی‌کند، اما می‌بینیم که زبان روسی در آموزشگاه‌های زبان دنیا به‌صورت خودجوش وجود دارد. دلیل این امر آن است که روسیه، متکی بر ادبیات غنی خود بوده است و شخصیت‌های ادبی‌ای که به دنیا صادر کرده، احساس نیاز به فراگیری زبان این کشور را برای افراد ایجاد کرده است. بنابراین ادبیات فارسی، می‌تواند یکی از ابزارهای مهم شکوفایی زبان فارسی در جهان باشد. جهان زبان فارسی را با سرمایه‌های معنوی‌اش چون حافظ و سعدی و مولانا می‌شناسد. اگر ما در بخش زبانی ضعف داریم، سرمایه‌گذاری روی ادبیات می‌تواند این ضعف را جبران کند. فردوسی، نظامی، عطار، مولانا، خیام، سعدی و حافظ، ۷ قله جهانی ادبیات ما هستند که زنده و زاینده هم هستند. پرفروش‌ترین رمان‌های جهان از کیمیاگر تا ملت عشق، از داستان‌های مثنوی معنوی و نگاه انسان‌گرایانه مولوی الهام می‌گیرند. همه این هفت قله، نگاه جهانی دارند. حتی شاهنامه که به ظاهر یک حماسه ملی خوانده می‌شود، یک اثر فراملی است.

معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در ادامه، جایگاه ادبیات فارسی را نسبت به بقیه مدیوم‌های فرهنگی، جایگاه حاشیه‌ای خواند و متذکر شد: اگر ما به شاخص‌های فرهنگی اسناد بالادستی خود هم نگاه کنیم، می‌توانیم به‌نوعی آن‌ها را در ادبیات کلاسیک خود هم ببینیم. انس و الفت با این ادبیات، می‌تواند کیفیت این شاخص‌ها را ارتقا دهد اما می‌توانم بگویم که ادبیات، نسبت به بقیه مدیوم‌های فرهنگی، خیلی حاشیه‌نشین است. ما اگر روی ادبیات سرمایه‌گذاری می‌کردیم، می‌توانستیم سرریز آن را در سینما که مشکل آن به گفته اغلب کارشناسان سناریو است، ببینیم. ما در ادبیات کلاسیک خود، روایت‌های غنی‌ای داریم که می‌تواند این مشکل سینما را حل کند. اما چرا باید با وجود این ذخیره غنی در روایت، دچار ضعف در سناریو باشیم؟ یکی از دلایل آن، بی‌توجهی نظام حکمرانی ما بوده است. طی یکی دو سال اخیر، رهبر انقلاب، موضوع اصلاح ساختارهای فرهنگی کشور را مطرح کردند. به نظرم، بدون توجه به ظرفیت و توانش زبان و ادبیات فارسی، امکان تحول در ساختارهای فرهنگی وجود ندارد. رقم زدن هر اتفاق خوب در حوزه فرهنگ، از مسیر ایجاد یک ساختار مناسب در به‌کارگیری زبان و ادبیات فارسی و فراوری روایت‌ها و توانش‌های مختلف زبانی و ادبی فارسی می‌گذرد.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید