عاشورا در ادبیات علویان ترکیه از دوره عثمانی تا عصر حاضر
نشست دوم از سلسله نشستهای تخصصی اشتراکات تاریخی و تمدنی ایران فرهنگی با منطقه قفقاز و آناتولی با موضوع «عاشورا در ادبیات علویان ترکیه از دوره عثمانی تا عصر حاضر» چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با حضور مسعود صدرمحمدی (دکتری مطالعات عثمانی دانشگاه آنکارا) و مهدی جمالیفر (عضو هیأتعلمی دانشگاه مذاهب اسلامی) و دبیری مرتضی ولینژاد (دانشجوی دکتری جامعهشناسی) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
مهدی جمالیفر در ابتدای سخنان خود به معرفی علویان پرداخت و گفت: کلمه علوی در طول تاریخ تطور داشته است. در مقطعی از تاریخ، علوی در مقابل گرایش عثمانیها به کار رفته، در مقطعی به سادات و در دورهای به شیعیان اطلاق میشده است اما علوی در ترکیه و حتی سوریه، براساس نظر اکثریت پژوهشگران مربوط به قرن نوزدهم به این سو میشود و کلمهای است که به گروه خاصی که در مورد حضرت علی (ع) ستایش افراطی دارند، به کار رفته است. نام تاریخی آنها، قزلباش است اما از قرن نوزدهم، علویان بهعنوان غلوگران که از نگاه خودشان بار معنایی مثبتی دارد، به کار رفته است.
او درباره ریشههای تاریخی شکلگیری آنها افزود: بعد از جنگ ملازگرد در دوره سلجوقیان در ۴۶۳، سلجوقیان سیاست تُرکیزه کردن آناتولی را در پیش میگیرند و ترکمنها را به آنجا میفرستند تا غلبه جمعیتی صورت گیرد. عدهای از مهاجران به شهر و عدهای به روستاها میروند و کوچنشین میشوند. اهل شهر با شریعت و اهل مدرسه، پیوند خاصی برقرار میکنند ولی کوچنشینان و روستائیان این پیوند را نداشتند و به همین دلیل، یک اسلام عامیانه در آنها شکل میگیرد. در همین دوره، جنبشی به نام جنبش بابائیه از سوی دراویش و باباها علیه ظلمهایی که به ترکمانان کوچنشین بود، در آناتولی شکل میگیرد که شکست میخورد. یکی از بازماندگان این جنبش، حاجی بکتاش ولی بودکه به روستایی پناهنده میشود و بعداً پیروانی پیدا میکند و بکتاشیه پایهگذاری میشود. بعد از مرگ بکتاش، اختلافی درمورد ازدواج کردن یا نکردن او پیش میآید. این اختلاف باعث میشود عدهای پیروانش را فرزندان بکتاشیه بگویند به نام بکتاشیان چلبی و عدهای هم، قائل به فرزندان معنوی او بودند که باباها شدند. افرادی که ما به آنها علوی میگوییم، از بکتاشیان چلبی هستند. بکتاشیگری با علویگری، مشترکاتی در مقدسات، عبادات و بسیاری از بنیانهای اعتقادی دارند. اما تفاوتهایی هم دارند. آن دسته از بکتاشیان کوچنشین، به مرور با عثمانیان زاویه پیدا کردند و در مقابل، بکتاشیان شهری، به دربار عثمانی نزدیک شدند. همین دوگانگی باعث شد وقتی صفویان وارد آناتولی شدند و شروع به تبلیغات کردند، ترکمانان پیرو طریقت بکتاشی چلبی، جذب آنها شوند. هر علوی، بکتاشی است. بعضی بکتاشیها علویها و برخی علوی نیستند. درحقیقت پایه اعتقاد علویها، بکتاشی است. بعد از وقایع حذف ینیچریها، این دو به مرور به هم نزدیک شدند و حتی علیه عثمانی، با همدیگر همکاری کردند.
این عضو هیأتعلمی دانشگاه مذاهب اسلامی به سنت شفاهی و اَشکال آن، در میان علویان اشاره و تصریح کرد: هرچه از اواخر عثمانیها جلوتر میآییم، علویان و بکتاشیها خیلی به هم نزدیک میشوند و به همه آنها، علوی میگویند. یکی از معضلات ما در مورد علویان، نبود منابع مکتوب است. آنها مثل شیعه منابع فقهی، کلامی و ... ندارند. سنت در میان آنها به صورت شفاهی منتقل شده است. سنت شفاهی، به دلیل نبود منابع مکتوب و زندگی بدوی، رواج یافته است. در میان علویان، بعد از پیامبر و ائمه (ع)، شخصیتهایی مثل شاه اسماعیل صفوی جایگاه بالایی دارند. در سنت شفاهی آنها، شعر خیلی مهم است. حتی استناد به شعر، حکم استناد به قرآن را دارد. علویان و بکتاشیها ۷ شاعر دارند که به آنها «یدی اولا اوزان» میگویند. اولین این شاعران، سید عمادالدین نسیمی است که از شاگردان سید فضلالله استرآبادی بوده است. دیوان او در میان علویان یک دیوان مقدس است. دومین آنها شاه اسماعیل صفوی با تخلص خطایی است. شاه اسماعیل صفوی برای ما، جایگاه سیاسی و نظامی دارد اما برای علویان، جایگاه معنویاش به عنوان مرشد کامل و جایگاه ادبیاش بهعنوان شاعر، مهم است. اشعار او کارکرد عبادی دارد و در مراسمها خوانده میشود. پیر سلطان ابدال، فضولی، ویرانی و قل همت، از دیگر شاعران آنها هستند. در دیوان این هفت شاعر، اهل بیت حضور جدی دارند و در تمام آنها، اسم امام حسین (ع) ذکر شده است. علاوه بر شعر، جملات کوتاه هم در میان علویان خیلی رایج است. این امر هم، نشان از سنت شفاهی در میان آنها دارد که برای انتقال مفاهیم از آن استفاده میکنند. موضوع دیگری که در میان آنها زیاد دیده میشود، تصویر است. تصویر در میان آنها خیلی رایج است و این سنت، بهتدریج با اهل بیت گره خورده است. مثلاً در جمعخانههای آنها تصاویر با هیبت حضرت علی (ع) و اسب و شمشیر او بسیار دیده میشود.
جمالیفر به موضوع علویان و واقعه کربلا هم اشاره و خاطرنشان کرد: پیوند علویان با حروفیه از قرن هشتم بسیار مهم است. بعد از این پیوند است که مفاهیم مربوط به واقعه کربلا در میان آنها رواج پیدا میکند. حروفیه به دلیل اینکه تحت تعقیب بودند، بهصورت ناشناس در لباس دراویش به خانقاههای بکتاشی میروند و با نفوذی که به تدریج در میان مردم به دست میآورند، توانستند مفاهیم و اعتقادات خود را به آنها منتقل کنند. لذا نقش حروفیه بسیار پررنگ است. حتی با وارد کردن رویکردهای شیعی، زمینهساز پذیرش صفویان از سوی بکتاشیان میشوند.
او با اشاره به منابع مقتل در میان علویان، اضافه کرد: سه اثر مهم در این زمینه وجود دارد. اصلیترین منبع، حدیقهالسعداء است که ازسوی فضول بغدادی، شاعر بزرگ علوی با ترجمه روضهالشهدای ملاحسین کاشفی انجام شده است. پیوند جالبی میان این دو اثر هست. به این معنا که روضهالشهدا اولین مقتل فارسی و حدیقهالسعداء با ترجمه این اثر، اولین مقتل ترکی میشود. کتاب بعدی، کنزالمسائل نوشته میرزا محمدتقی دربندی است که با تکیه بر روضهالشهدا و حدیقهالسعداء نوشته شده است. نوشته بعدی، اثر فضلالله رحیمی با عنوان گلزار حَسنِین است.
جمالیفر در پایان درباره کارهای علویان در ایام محرم گفت: مهمترین اتفاقی که در ایام محرم در میان علویان میافتد، روزه ماه محرم است که به نیت مواسات با اهل بیت اتفاق میافتد. این روزه بین ۱۰ تا ۱۵ روز متفاوت است و از اواخر ذیحجه شروع میشود. علویان در این ایام، آب نمینوشند و برای جبران آن، از نوشیندنیهای دیگر استفاده میکنند. آنها در این ایام، از هرگونه مراسم شادی، کوتاهکردن محاسن، حمام کردن، خوردن گوشت، آزار به حیوانات و بریدن گیاهان، استفاده از وسایل برنده و تیز دوری میکنند. البته هرچه در طول تاریخ جلوتر آمدهایم، این آداب تغییراتی کرده است. علویان، جمعی به نام جمع ماتم دارند که دور هم جمع میشوند و رهبر مذهبی آنها در مورد اهل بیت سخنرانی میکند و در پایان مراسم، دست هم را میگیرند و نوحهخوانی و شعرخوانی میکنند. در پایان این مراسم هم، جرعهای آب مینوشند.
در ادامه مسعود صدرمحمدی در باب اهمیت علویان به ایراد سخن پرداخت و اذعان کرد: علویان از چند منظر مهم هستند. اول از منظر تاریخ اسلام و تشیع است. اساساً مسأله علوی و بکتاشی، یک برهه خاصی از تاریخ اسلام و تشیع است و ما بدون فهم جایگاه این حادثه در سیر تاریخی اسلام و تشیع، نمیتوانیم تصویر دقیقی از خود این موضوع و تاریخ اسلام و تشیع داشته باشیم. مسأله دوم، مسأله تاریخ علویگری است که بخشی از تاریخ ایران را هم با خود درگیر کرده است و اساساً علویان در برخی حوزهها، میراثدار برخی آموزههایی هستند که در فضای ایرانی کسب کردهاند و از طرف دیگر، تأثیر مستقیمی در تاریخ ایران داشتهاند. همه این موارد باعث میشود ما از منظر تاریخ ایران هم به آنها توجه کنیم. مسأله مهم دیگری که مسأله علویان را برای ما حیاتی میکند، مسأله قرائت کژبینانه از تشیع است. جریان شرقشناسی تحتتأثیر مطالعات علوی، تشیع را بهمثابه یک قرائت کژآیینانه از اسلام در مقابل قرائت ارتدوکسی تسنن قرار میدهد و این را مدلل و مستند به مسأله علویگری میداند. یعنی سنن و میراث پیشااسلامی ترکی میان علویان را پروبال میدهد و سپس، میان معتقدات و مبانی شیعی و آن سنن پیشااسلام علویان، یک اینهمانی ایجاد میکند و به این ترتیب، تشیع را یک قرائت کژبینانه از اسلام میکند. متأسفانه در میان جریان ملیگرایی دینی هم، شاهد این هستیم که تشیع را یک قرائت ایرانی از اسلام مطرح میکنند. لذا این موارد، مسائلی هستند که از نظر تاریخ تشیع نشان میدهد ما باید به مسأله علویان توجه کنیم و در مقابل این قرائت نادرست از تشیع بایستیم و نشان دهیم تشیع به ماهو تشیعی که ریشه در منابع اصیل اسلامی دارد، ربطی به این گرایشات شرقشناسانه ندارد.
او ضمن اشاره به شفاهی بودن سنت علویان بهعنوان یک بحران متدولوژیک، درباره اهمیت توجه به علویان کُرد و چگونگی رواج نام علویان در اسناد رسمی حاکمیتی ترکها، متذکر شد: ما با جمعیت علویان کرد هم مواجهایم که باید بدانیم در کجای پازل علویان قرار میگیرند. متأسفانه در مطالعات مربوط به علویان، آنها کمی مغفول واقع شدهاند. مسأله بعدی، رواج اسم علویان است. تا قرن ۱۹ به آنها قزلباسش و رافضی میگفتند ولی از این قرن به بعد، به یکباره در اسناد رسمی حاکمیتی اسم علویان متداول میشود. برخی معتقدند این مسأله به سیاست سلطان عبدالحمید ثانی برمیگردد که در برابر سیاستهای تجزیهطلبانه اروپاییها در تحریک ارمنیها آناتولی، مجبور به استفاده از این عنوان برای علویان میشود تا با دادن هویتی به آنها، بتوانند در برابر تجزیهطلبان مقاومت کنند.
صدرمحمدی به فرهنگ عاشورا در میان علویان هم اشاره کرد و یادآور شد: درست است که علویان به اسم علوی شناخته میشوند اما زیست معنوی آنها به طرز قابل توجهی وابسته به عاشورا است. یعنی مسأله عاشورا و امام حسین (ع) بیش از آنکه مسأله آیینی و مناسکی برای علویان باشد، بهمثابه یک مسأله هستیشناسانه است. آنها براساس مناسکی که برای عاشورا انجام میدهند، هویت خود را از دیگران جدا میکنند. به همین دلیل است که مناسک دهه محرم، یک جایگاه مرکزی و محوری در هویت علویان دارد. مشهورترین جلوه این مناسک عاشورایی، «روزه محرم» و «عاشوره» است. عاشوره، غذایی است که پخته میشود و به میراث مشترک جامعه ترکان تبدیل شده است. در اعتقادات علویان، اتفاقاتی مثل پیدا کردن ایوب، نجات یونس از بطن ماهی، پیداشدن حضرت یوسف و ...، در روزی مثل عاشورا رخ داده است. به همین دلیل روز عاشورا، مقدسترین روز یک سال معنوی برای آنهاست و عاشوره، نمادینترین حالت این روز است که پخته و میان علویان خورده میشود. یکی از سنتهای دیگر که درحال کمرنگ شدن است، رویداد «۱۲ سال» است. به این معنا که کسی که ۱۲ سال توان و توفیق متداوم ۱۲ روز روزه را به نیت ۱۲ امام داشته باشد، در سال دوزادهم بعد از مراسمهای محرم، توفیق قربانی کردن پیدا میکند.
به این ترتیب، شاهد سنت پویا و فعالی در بین علویان هستیم که پر استفادهترین مقطع جمعخانههای علوی هم، همین فصل محرم است که دور هم جمع میشوند و هویت جمعی خود را بازتعریف میکنند، معارف مختلف انتقال پیدا میکند، اشعار شاه اسماعیل و مرثیههایی خوانده میشود که نمونههای زنده ادبیات مردمی عاشورایی و ترکی هستند که خوانده میشود.
گزارش از: فریبا رضایی