نقد مستند «بزم رزم»

نقد مستند «بزم رزم»

مستند «بزم رزم» ساخته سید وحید حسینی، چهارشنبه ۲۳ آذر  ۱۴۰۱ در حاشیه دومین نمایشگاه کتاب و دستاوردهای پژوهشی مراکز فرهنگ‌پژوهی کشور، با حضور مسعود کوثری (عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران) و علیرضا بلیغ (عضو هیأت‌علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری) و با دبیری پوریا عبدی (پژوهشگر اجتماعی، فرهنگی) نقد شد.

در ابتدای این برنامه مستند «بزم رزم» به نمایش درآمد و سپس منتقدان به نقد آن پرداختند.

مسعود کوثری با اشاره به اعلام برائت مصاحبه‌شوندگان این مستند، گفت:  نکته‌ای که در این مستند می‌بینیم این است که همه کسانی که به‌نحوی در جریان موسیقی قصوری دارند، اعلام برائت می‌کنند. درحالی‌که این خود ما هستیم که وضعیتی را می‌سازیم. این اعلام برائت و دنبال مقصر پنهان گشتن، خوب نیست و سرنوشت موسیقی ایران، محصول همین کارهاست. به نظرم جنبه برخورد با موسیقی در این مستند پنهان است و خیلی گذرا به آن اشاره شده است. درحالی‌که سرگذشت موسیقی، خیلی غمگین و تراژیک است و بیش از آن چیزی است که در این مستند گفته شده است.

او با بیان اینکه موسیقی ایران یک‌شبه در جریان انقلاب به‌وجود نیامد، ادامه داد: داشته‌هایی از موسیقی ایران وارد فضای انقلاب و جنگ شد و این، پنهان‌کردنی نیست. درست است آقای کلهر و آقای جاوید ادعا می‌کنند این موسیقی برآمده از ماست و درست است که نوحه‌ها هم وارد موسیقی شدند، اما موسیقی فقط محصول کار آن‌ها نبود. موسیقی، محصول تمرین‌ها و تولیدهایی بود که قبل انقلاب انجام شده بود و حتی خیلی متأثر از سنت تصنیف بود. در این مستند ادعا می‌شود که سنتی از قبل نداشتیم، درحالی‌که سنت تصنیف بسیار قوی‌ای داشتیم که جلوتر آمد و با شرایط انقلابی و جنگ، پیوند خورد و خود را بازسازی کرد. چیزی که وجود نداشت، اعتمادبه نفس بود. یعنی اعتمادبه‌نفسی نبود که شروع به ساختن کار کنند. این اعتمادبه نفس، بلافاصله با انباشت‌های موسیقایی که قبلاً تجربه شده بود و همچنین، با الهام از جریان‌هایی مثل جریان آمریکای لاتین، به‌وجود آمد و توانستند کارهایی را متناسب با شرایط ایران تولید کنند. لذا فکر می‌کنم نیاز به داوری منصفانه‌تری نسبت به موسیقی آن دوران، داریم و نباید تمرین‌ها و انباشت‌های آن زمان را نادیده بگیریم.

عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران به نقش موسیقی در ساختن هویت در شرایط بحرانی جامعه اشاره کرد و اظهار داشت: همه جوامع، شرایط عادی و شرایط بحرانی دارند. اینکه موسیقی چه ارتباطی با این دو وضعیت دارد، به نظر می‌رسد موسیقی به‌ویژه در دوره‌های خاصی مثل انقلاب، جنگ و یا جنبش‌ها، نقش مهمی در ساختن هویت‌ها دارد و این متأسفانه در مباحث جامعه‌شناسی، کمتر موردتوجه قرار گرفته است. درواقع این موسیقی است که یک رزمنده یا انقلابی را می‌سازد. این یک واقعیت است. همان‌طورکه بوردیو می‌گوید، موسیقی ربط وثیقی با بدن دارد؛ بدن به‌معنای جسمانیت، انرژی، زندگی و کشش‌هایی که در آن وجود دارد. این موسیقی‌هایی که در این مستند می‌بینیم، این گام‌ها را برداشته‌اند و در برساخت هویت این افراد موثر بوده‌اند. به همین دلیل است که بحث خاطره جمعی با موسیقی به وجود می‌آید و نوستالژی‌ها شکل می‌گیرند. چون نوستالژی‌ها، حاصل رابطه بدن انسان، خاطره و یک اتفاق هستند و عواطفی را شکل می‌دهند. بخشی از موسیقی‌هایی که در دوران انقلاب و جنگ بوده، به همین نوستالژی‌ها تبدیل شده‌اند. موسیقی در شرایط عادی هم اثرگذار است. مثلاً کودک را، موسیقی می‌سازد. ما با شعرهایی که به کودکان خود یاد می‌دهیم و یا کارتون‌هایی که برایشان نمایش می‌دهیم، همه همراه با موسیقی است و همین‌ها هستند که کودک را می‌سازند. پس این نشان‌دهنده نقش مهم موسیقی در برساختن هویتی است که کمتر در بحث‌ها دیده شده است.

کوثری با بیان اینکه موسیقی، خواست مردم است ولی به آن پاسخ داده نمی‌شود، خاطرنشان کرد: باید به این مسأله بها داده شود و ذی‌نفعان آن در کشور، به یک مصالحه در سیاست‌گذاری فرهنگی برسند. داشتن نگاه فردی و یکجانبه در این زمینه درست نیست. لذا لازم است سیاست فرهنگی کشور مورد بازنگری قرار گیرد چراکه هم‌اکنون، سهم گروه‌های مختلف در آن دیده نمی‌شود و این مسیر، به عزلت فرهنگی مردم منجر خواهد شد. در این عزلت هم، طبیعی است که میدان برای چیزهای دیگر مثل هرج‌ومرج باز شود. این وضعیت آنارشیک در موسیقی، سویه دیگر وضعیت کنترل‌شده است. ما می‌توانیم تکثر ژانرهای موسیقایی در کشور داشته باشیم ولی تکثری که کارهای خوب تولید کند. بعضی از کمدی‌های ما در سینما، مبتذل‌تر از زمان قبل انقلاب است. همین وضع در موسیقی نیز، وجود دارد. این مسائل در سیاست فرهنگی رها شده‌اند که باید برای آن‌ها فکری کرد.

علیرضا بلیغ دومین سخنران این برنامه با تقسیم زمانی موسیقی ایران به دو دوره انقلاب و جنگ و دوره پس از آن، درباره کیفیت موسیقی زمان انقلاب و جنگ گفت: به‌جد معتقدم علی‌رغم کمبود فنی‌ای که در زمان انقلاب داشتیم و برخی از موزیسین‌ها از ایران رفته بودند، بالای ۹۰٪ کارها در شرایط انقلابی و جنگ، از کارهایی که بعد از جنگ تولید شدند، بهتر هستند. اینکه چطور موسیقی تبدیل به موسیقی حماسی می‌شود، سوالی است که باید به آن پاسخ داد. هرچند که برخی اصلاً تصورشان بر این نیست که چنین قابلیتی در سازبندی و سابقه موسیقی ایرانی وجود داشته باشد، اما واقعیتی است که وجود داشته است. اما دست‌کم از فاصله مشروطه تا دوره انقلاب، این موسیقی دوباره دچار افول جدی شده، یعنی موسیقی بیشتر شکل تفننی و محفلی دارد و ما موسیقی اعتراضی یا سیاسی، کم داریم. در دوران جنگ هم، علی‌رغم دشواری‌هایی که وجود دارد، شاید بتوان این دوران را به دلیل باورها و فرهنگ خود، با دوره جنگ‌جهانی اول یا دوم مقایسه کرد. در این فرهنگ، افق گشوده‌ای بعد از تجربه جنگ ایجاد می‌شود؛ آرمانی به نام آرمان شهادت وجود دارد که می‌تواند در فرم موسیقایی اثر بگذارد. از این جهت تفاوت ویژه‌ای را در موسیقی انقلاب داریم که در آن می‌توانیم، ترکیبی از تغزل و حماسه را ببینیم.

او با اشاره به رابطه موسیقی با ساختار اقتصاد سیاسی ایران در دوره جنگ و پس از آن، افزود: یک نکته خوبی که در این مستند وجود دارد، این است که برخلاف فضای امروز که بی‌جهت این تفکیک صورت می‌گیرد، سازنده اثر تمام موسیقی‌های انقلاب را با هر ژانری که هستند، کنار هم بررسی کرده است. گویی که همه این ژانرها، روح و انرژی متراکمی را که در آن دوره بوده، در درون خود ذخیره کرده و دوباره بازتاب می‌دهد. به همین دلیل است که روحیه، امید و انرژی دوباره به مردم می‌دهد و آن‌ها را تهییج می‌کند. در دوره انقلاب و جنگ، ما می‌توانیم سهم مردم را در نقطه نقطه اداره کشور ببینیم. این حضور مردم در صحنه است که اجازه می‌دهد این تکاپوها و انرژی‌ها برای هنرمند در جذب و انعکاس آن‌ها در اثر هنری، خیلی دسترس‌پذیرتر باشد. اما بعد از دوران جنگ، گویی همه‌چیز تمام می‌شود. درست است ما در شرایط جنگ هم از درآمد نفتی خود استفاده می‌کردیم و آن را به شکل اقتصاد سوسیالیستی هم، توزیع می‌کردیم ولی مردم در صحنه جنگ به اشکال مختلفی حضور داشتند و خود را در ساختن کشور سهیم می‌دانستند. اما ما در دوره بعد از جنگ، این مدل را تبدیل به یک الگوی توسعه برون‌زا کردیم که نیاز به فعالیت مولد مردم ندارد. ظاهراً هنوز هم این توان ایجاد نشده که به سمت یک اقتصاد سیاسی مولد برویم. چراکه اگر این اتفاق می‌افتاد، لاجرم تمام بخش‌ها ازجمله هنر و موسیقی، خود را در نقطه‌ای قرار می‌دادند که فعالیت مولد را برای ساخت کشورشان انعکاس دهند. اما وقتی ما این فضاها را جدا می‌کنیم، اتفاقی بدتر از روایتی که از بسته بودن فضای موسیقی می‌شود، می‌افتد و آن، بی‌مسئولیتی در قبال موسیقی است. الآن مسیری در موسیقی مشخص نیست تا براساس آن بگوییم این ریل‌گذاری انجام شود. امروز موسیقی بیشتر حالت تعلیق دارد تا تحریم؛ که تعلیق‌اش آزاردهنده‌تر از تحریم‌اش است. به همین دلیل، در این شرایط همه‌چیز تولید می‌شود ولی کیفیت پایینی دارد. در این شرایط چه‌بسا، ممیزی هنری و فنی می‌توانست برای تولید کارهای فاخرتر در موسیقی، موثرتر باشد. حتی می‌توانست مسیری را طراحی کند تا افراد تکلیف خود را بدانند. ولی این شرایط تعلیق، باعث می‌شود اندوخته‌ای که در دوران انقلاب و جنگ داشتیم، نتواند به‌نحو کافی و وافی به دوره‌های بعد از خود منتقل شود. هرچند که نمی‌توان از مواجهه با موسیقی‌های جدید اجتناب کرد ولی باید مدخلی باز کرد تا بتوانیم شاهد کارهای بهتری باشیم.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید