خلقیات ایرانیان-۱
اولین نشست از سلسله نشستهای «خلقیات ایرانیان» چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ با حضور مقصود فراستخواه (عضو هیئتعلمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی) و دبیری رضا پارسامقدم (دانشآموخته دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه) با همکاری دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش ابتدایی این نشست رضا پارسامقدم به مسائل برآمده از انباشت و تراکم گزارهها درباره موضوع خلقیات اشاره و تصریح کرد: انباشت و تراکم گزارهها درباره موضوع خلقیات، دو مسئله «خلقیات ایرانیان بهمثابه الگوهای رفتاری ثابت» و «خلقیاتپژوهی در ایران» را برجسته میکند که تمرکز ما بر بعد دوم است. همانطور که دکتر فرهادی اشاره میکنند، خلقیاتپژوهان با نسبتدادن مسائل مختلف مثل عقبماندگی به خلقیات ایرانیان، همواره آدرس غلط میدهند. افرادی چون دکتر سریعالقم و محمدعلی ایزدی از این جمله هستند. امروز گویا مسئله خلقیات بهمثابه گفتمان فراگیری که با آن مواجه هستیم، میخواهد کل تاریخ را یکپارچه ذیل خود ببیند و گویی قرار است خلقیات، به همه مسائل پاسخ دهد. در حال حاضر به جنبه گفتمانی خلقیات کمتر توجه شده است. در تعبیر فوکویی و تبارشناسانه گفته میشود مسائل میتوانستند به نحو دیگری غیر از آن چیزی که هستند، برای ما ظاهر شوند. سوال این است که آیا ما هم میتوانیم بگوییم خلقیات ایرانیان میتوانست به نحوی که ما با آن مواجه هستیم، نباشد؟ پرسش از هستیشناسی نظری خلقیات برای خلقیاتپژوهان پروبلماتیک نشده و آنها مسئله خلقیات را خیلی بدیهی و مسلم فرض کردهاند.
در ادامه مقصود فراستخواه ابتدا به دو سطح از خلقیات اشاره کرد و گفت: دو سطح «ادراکشده» و «تجربهشده» از خلقیات را باید از هم تفکیک کنیم. در سطح ادراکشده، انتظار ظهور ارزشهایی را در جامعه داریم که ریشه تمدنی دارند. این سطح از اخلاق، با درک یوتوپیایی از خود همراه است اما سطح تجربهشده، در موقعیتهای زیست و در زندگی روزمره، شکل میگیرد. موقعیتهای مختلفی چون پاساژها، محیط کار، نهادها و ساختارها و ... ما را به سمت راهبردهایی سوق میدهند تا با آنها زندگی خود را بگذرانیم. در واقع سطح تجربهشده، همان راهبردهای زندگی هستند که در موقعیتهای مختلف اتخاذ میکنیم. چیستی و چگونگی انتخاب راهبردهای مختلف بستگی به شرایط نهادی و ساختارهای سیاستی و مدیریتی جامعه، نظامهای حقوقی، شرایط و امکانهای اجتماعی و بهطورکلی موقعیت زیست ما دارد. برچسبزنی، اسناد و ارجاعدهی، دلیلآوری، چشماندازسازی، تشدید و تخفیف و بازنمایی، نمونههایی از تاکتیکهای انتخابی در زندگی روزمره هستند.
او با تشریح این تاکتیکها افزود: در «برچسبزنی»، سعی میکنیم با برچسبزدن به چیزی، رفتار خود را توجیه یا از زیر بار انجام کاری شانه خالی کنیم. در تاکتیک ارجاع و اسناددهی، رفتار خود را به عامل بیرونی و سیستم احاله میدهیم و میگوییم مسئله خیلی پیچیدهتر از آن است که ما خود بتوانیم کاری کنیم. در این تاکتیک، نگاه قربانی و درماندگی آموختهشده وجود دارد و مانع از بازاندیشی در رفتارها و قضاوتهایمان میشود. دلیلآوری راهبرد دیگری است که با چنگزدن به آن، رفتارهای خود را معنادار میکنیم. در چشماندازسازی با چشماندازی که درست میکنیم، انجام کاری در زمان حال را به لحظه آرمانی در آینده وصل میکنیم و به امید درستترشدن شرایط مثل توسعه بیشتر در آینده، تحقق دموکراسی یا ...، جدیت در انجام کارها را فراموش میکنیم. برخی از مسائل مانند فقر، نابرابری و سلب حق و حقوق در جامعه برای ما عادی شدهاند که نمونههایی از تاکتیک تخفیف در خلقوخو هستند.
عضو هیئتعلمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی کیفیت ایجاد و توسعه خلقیات یک جامعه را، ماحصل جمع ارزشهای ادراکشده و تجربهشده دانست و گفت: زمانی که سنتز خلاقی از ارزشهای ادراکشده و تجربهشده شکل گیرد، خلقیات یک جامعه بروز مییابد اما بین ارزشهای ادراکشده و تجربهشده ما فاصله و گپ وجود دارد. اگر وضعیت اجتماعی بهگونهای باشد که ارزشهای خلقوخویی ادراکشده، ارزشهای تجربهشده هم باشند، شاخص کیفیت خلقوخو به وجود میآید و یک ملت میتواند با خلقوخویی توسعهیافته و با کیفیت شکل بگیرد.
فراستخواه سخنان خود در باب دو سطح خلقیات را با استناد به دادههای ۲۰۲۳ پروژه گلوپ، تکمیل کرد و اظهار داشت: بخش ایرانی کار انجامشده در گلوپ ماحصل تلاش محققان ایرانی در خارج کشور است که در دو دامنه ارزشهای ادراکشده و ارزشهای زیستهشده و دو سطح نمره متوسط هر کشور و نمره متوسط جهانی از هم تفکیک شدهاند. در این پروژه، ۹ شاخص جهتگیری معطوف به عملکرد موفقیتآمیز، قاطعیت، آیندهنگاری، انسانیت، جمعگرایی بینگروهی، جمعگرایی درونگروهی، برابری جنسیتی، فاصله قدرت و اجتناب از نااطمینانی در دو دامنه مذکور مورد بررسی قرار گرفتهاند. مطابق این دادهها، در بیشتر این شاخصها در سطح ارزشهای ادراکشده جلوتر از متوسط جهانی هستیم اما در عمل کمتر از آنچه ادراک میکنیم، تجربه میکنیم. یعنی موقعیت عملی بهگونهای است که نمیتوانیم ارزشهای ادراکشده را دنبال کنیم.
وی در ادامه خلقیات را برآیند ساختارها و نهادهای هر جامعه دانست و متذکر شد: به جای تمرکز بر امر مبهمی به نام خلقیات و متصفکردن آن به صفاتی چون بینظم، استبدادپذیر، عقبمانده و ...، باید به نهادها و ساختارها و موقعیتهای اجتماعی برگردیم. چون در ارزشهای ادراکشده بیشتر نمرههای جامعه ایران نزدیک به متوسط جهانی و حتی بالاتر از آن است. خلقیات یک سازه اجتماعی است و بهصورت اجتماعی ساخته میشود. هیچ ملتی خلقوخوی ذاتی ندارد که علت توسعهیافتگی یا عقبماندگیاش باشد. کنشها، اقدامات پیشرو، ابتکارات، رهبران هوشمند و گروههای اجتماعی هستند که میتوانند با ایجاد موقعیتی، شرایط را برای شکلگیری و گسترش خلقیات خوب در جامعه فراهم کنند. خلقیات ما به موقعیتهای واقعی زیست ما بستگی دارد که بخشی مربوط به ساختارها و نهادها و بخشی در ارتباط با اعمال ما است.
فراستخواه خلقیاتپژوهی را برنامهای پژوهشی دانست و در انتقاد از برچسبزنی منفی به خلقیات ایرانیان خاطرنشان کرد: دانستن درباره اینکه مردم در بازار، خیابان، پارک، مدرسه و ... چه خلقوخویی دارند، صرفاً یک برنامه پژوهشی است. ما نباید ژانر بستهای به نام خلقیاتپژوهی ایجاد و آن را تبدیل به یک انگ کنیم. خلقیاتپژوهی میتواند یک برنامه پژوهشی مانند سایر پژوهشها باشد. اگر هر مطالعهای را فضای سخن و هر معرفتی را واجد خصیصه گفتمانی بدانیم، خلقیات هم میتواند یک فضای سخن یا واجد خصیصه گفتمانی باشد. افرادی که از خلقیات ایرانی صحبت میکنند، اکنونِ ایرانی را به امری تکرارپذیر تعلیق میکنند؛ درحالی که ما میتوانیم فارغ از این تعلیق درباره خلقوخوی مردم پژوهش کنیم. پژوهش در خلقیات به معنای نادیدهگرفتن نهادها و ساختارها و نسبتدادن همهچیز به ذات مبهم و ثابت خلقوخویی نیست. خلقیات ما با ساختارها و نهادها ارتباط دارد و ما میتوانیم با تحلیل آنها، درباره خلقوخو و رفتارهایمان بررسی دقیقتری داشته باشیم.
او در ادامه ضمن اشاره بر اهمیت مطالعات پدیدارشناسانه، بر برخی ضرورتها ازجمله پرهیز از ذاتباوری، تقلیل فرهنگ پیچیده و متکثر ایرانی به یک امر مشخص، پرهیز از نگاه استاتیک به جامعه و اجتناب از نگاه روانشناختی به مسائل اجتماعی تأکید کرد.
وی با بیان اینکه اگر میخواهیم خلقیاتپژوهی کنیم، باید تغییرات جامعه ایران را ببینیم، یادآور شد: ما همواره باید به تغییراتی که در هر دوره در جامعه ایران ایجاد میشود، توجه داشته باشیم. چون مردم در هر دوره، تاکتیکهای خاص متناسب با آن را انتخاب میکنند. همانند دوره بعد انقلاب که تاکتیکهای متناسب با فضای انقلابی از سوی مردم انتخاب شد. ما در این تغییرات باید تجربههای محلی و صنفی را مطالعه موردی کنیم چون در خیلی از تجربههای محلی، شاهد خلقوخوهای تازه هستیم. امروز در ایران نهادهایی داریم که در آنها الگوهای مدیریتی، فعالیتهای بسیار مؤثر و موفقیتهای بنگاهی و اقتصادی در آنها وجود دارد. در این نهادها تغییرات مدیریتی، تغییر رفتارها را سبب شده است. بنابراین اگر رهبران هوشمند و کنشگران مبتکر بتوانند الگوهای زیست ایجاد کنند، رفتار مردم عوض میشود. گروههایی مانند زنجیره امید یا محک، نمونههایی از این تجربههای صنفی و محلی هستند که در آنها فرهنگ مددکاری، انساندوستی، کار جمعی، نظم و نوآوری موج میزند. بنابراین جامعه ایران هم میتواند با تغییرات ساختاری و دگرگونیهای مدیریتی، شاهد تغییر رفتارها باشد که این تغییرات خود منجربه ساختارشدن و خلق ساختارهای بهبودیافته و نهایتاً رفتارهای تعالییافتهتر میشود.
گزارش از: بهاره رضایی