بازنمایی محیطزیست در آموزش علوماجتماعی مدارس
نشست چهارم از سلسلهنشستهای تخصصی «مدرسه اجتماعی؛ تاملاتی در آموزش مدرسهای فرهنگ» با عنوان «بازنمایی محیطزیست در آموزش علوماجتماعی مدارس» چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ با حضور کاوه فرهادی (عضو هیئتعلمی دانشگاه و فعال محیطزیست) و مهشید طالبی (عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات) در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست کاوه فرهادی از علوماجتماعی مفهومزده و ضعف شناخت تصویری در آن، انتقاد و تصریح کرد: فرامسئله ما با پرسش از چیستی و معنای دقیق محیطزیست یا علوماجتماعی، آغاز میشود. روایت ما از زیستبوم خود به دلیل عدم شناخت اقلیم، دقیق نیست. شناخت موجود مفهومی است، نه تصویری. ما علوماجتماعی مفهومزدهای داریم که پیوندهای مفهومی آن با اقلیم معلوم نیست و به دلیل آنکه درگیر ترجمه مفاهیم بوده، هرگز به دنبال تصویرسازی نبوده است. علوماجتماعی موجود بیشتر در بستر تاریخ و جغرافیای غرب شکل گرفته است. ما نتوانستهایم تاریخ و جغرافیای خود را برای جوان و نوجوان توصیف کنیم که حالا از دل آن علوماجتماعی بیرون بیاید. همچنین نتوانستهایم مفهوم محیطزیست را در ذهن دانشآموز معین کنیم تا در مرحله بعد به او از انضمام آن بگوییم. به عبارت دیگر قدرت تبدیل مفهوم به روایت و قصه را نداریم که بتواند از ابتدا مفهوم محیطزیست را در ذهن دانشآموز تبدیل به تصویر کند. همه ما ریزعلی را میشناسیم که هیچوقت از ذهن ما پاک نخواهد شد اما اگر هزاران جمله و گفتمان درباره ایثار و فداکاری داشتیم، تبدیل به مفاهیم و محفوظات و نهایتاً فراموش میشد.
او در انتقاد از عدم سنخیت جامعهشناسی دورکیمی با سرزمینهایی نظیر ایران در بررسی مشکلات زیستمحیطی، ضمن تأکید بر خروج از این چارچوب پارادایمی، درباره نحوه روایت محیطزیست اظهار داشت: ملتی که خودش حکمت عملی دارد باید از این چارچوب پارادایمی بیرون بیاید. کشاورز ما چنان فرهیخته بوده که شعر و ادبیات را به گیاهان پیوند میزده است. ضربالمثلها و اشعار زیادی درباره چگونگی حفظ گیاه «جو قاسم» وجود دارد. این گیاه در فرهنگ ما چنان قوی بوده که امروز چند مقاله علمی پژوهشی برای آن داریم. کشوری که دارای چنین پیشینه فرهنگی در تولید ادبیات برای گیاه بوده، مسلماً جامعهشناسی متفاوتی خواهد داشت. این جامعهشناسی که میخواهیم با آن به محیطزیست خود نگاه کنیم، از دل بحران و مسئله مطرح در غرب بیرون آمده که هیچ ارتباطی با طرح مسئله ما ندارد. اگر کشاورز ما بخواهد محیطزیست را آموزش دهد، آنچنان روایتهایی از انسان ایرانی در زیستبوم ایران خواهد گفت که جامعهشناسانی که ایران را ندیدهاند، نمیتوانند آن را بگویند.
فرهادی مشکل نمایش محیطزیست در کتابهای علوماجتماعی را مربوط به توسعه دانست و خاطرنشان کرد: اگر ما مسئله خود را پیش از حوزه توسعه، در حوزه زیستبوم طرح نکنیم، نمیتوانیم مسائل دیگر خود ازجمله توسعه را حل کنیم. همهچیز در چنبره متفکران سازهمحور است؛ هرچند مشارکت آنها لازم است اما این مشارکت حدی دارد و متفکران حوزه توسعه پایدار باید آن را تعیین کنند. متفکران حوزه توسعه پایدار باید قرائتها و روایتهای خود را از متفکران در میدان بگیرند اما کدام متفکر در میدان؟ وقتی همه این مسائل را پی میگیریم، به مسئله جدیتر توسعه پایدار در ایران و قرائتهایی میرسیم که باید از آنها داشته باشیم.
در ادامه مهشید طالبی از ضعف نظام آموزشی در تربیت متخصص محیطزیست انتقاد کرد و گفت: دانشآموز کسی است که ابتدا تعاریف به او القا میشوند. یعنی آموزندگی در مرحله اول خودش است اما معلم ما تخصصی ندارد. در هیچکدام از مراحل استخدامی آموزشوپرورش، فراخوان استخدام برای جذب معلم متخصص در حوزه محیطزیست نیست. امروز معلمهای فیزیک و ریاضی محیطزیست را درس میدهند و محیطزیست هنوز برای ما موضوعی لوکس باقی مانده است. همان بلایی که بر سر ورزش و هنر در مدارس آمد، بر سر محیطزیست هم آمده است. بنابراین وقتی آموزنده هیچ تخصصی در محیطزیست ندارد، دانشآموز چیزی نخواهد آموخت. ما هنوز در دانشگاههای خود پیوند میان علوماجتماعی و محیطزیست را نداریم. بهطور دقیقتر، رشته جامعهشناسی محیطزیست نداریم در حالی که در دنیا دپارتمانهای مختلف جامعهشناسی محیطزیست داریم. بنابراین وقتی استادان ما تخصصی در این حوزه ندارند و هنوز ضلع محیطزیست علوماجتماعی در دانشگاهها شکل نگرفته، نمیتوان انتظار تربیت معلم متخصص در این زمینه را هم داشت.
او با بیان اینکه محیطزیست تفکر نقاد میخواهد، ادامه داد: محیطزیست تفکر نقاد میخواهد اما این الگو در جامعهشناسی ایران وجود ندارد. ما نتوانستهایم محیطزیست را با نگاه نخبهگرایانه بشناسیم. کشاورز در بستر بر اساس تجربهزیسته خود میداند محیطزیست چیست اما در عرصه سیاستگذاری و اجرا، انحصاری به موضوع نگاه میکنند. تعریف مسئله و ارائه راهکار در دست اقلیت است و اگر دانشآموز بخواهد با این روال پیش رود، محیطزیست برای او همچنان یک کالای لوکس باقی خواهد ماند.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه با استناد به گفته مارکس وبر درباره حرکت از منظومههای مفهومی به تفرد تاریخی، درباره اهمیت الگوهای تاریخی یادآور شد: ماکسوبر میگوید هر ملتی باید فردیت و خاصبودگی و مسائل خود را با روایتها بفهمد و تنها در این صورت است که میتوانند وارد آیندهپژوهی شوند. به اعتقاد او آیندهپژوهی بدون تاریخنگاری، نوعی رمالی و جامعهشناسی بدون آن، نوعی نظرسنجی است. نظام آموزش کشور باید بداند که ما قبلاً چه و کجا بودهایم. چیزی که امروز دنیا میخواهد به آن برسد، ما از قبل بودهایم. ما در حوزه محیطزیست الگوهای درست کهنی داشتیم که نظام جهانی میخواهد امروز به آن برسد. ما توسعه پایدار را هم واژگونه میکنیم. نظام پایدار توسعه میگوید «کوچک زیباست» و «بوم» مهم است نه الگوها و شاخصهای جهانی. در توسعه پایدار و حکمرانی خوب، شاخصسازی معنا ندارد. ما درگیر مدهای تحقیقی هستیم که دائماً به شاخصهای سازمانهای بینالمللی چنگ میزنند در حالی که این شاخصها برای کشور ما سم هستند.
طالبی در پایان جامعهشناسی بدون تاریخ را صرفاً سیاستگذاری اجتماعی دانست و ضمن اشاره به اهمیت پیشروی با الگوی تفکر نقاد مبتنی بر بوم، اهمیت تکیه بر الگوهای تاریخی را یادآور شد.
گزارش از: بهاره رضایی