نسبت شعر و پژوهش فرهنگی
نشست تخصصی «نسبت شعر و پژوهش فرهنگی» یکشنبه ۲۴ دی ماه ۱۴۰۲ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در این نشست، محمدرضا ترکی (دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران)، علیمحمد مؤدب (دستیار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور شعر)، محمدمهدی سیار (عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، محمدسجاد صفارهرندی (عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی)، دکتر قاسم زائری (رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) و میثم مهدیار (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) درباره رابطه شعر و فرهنگ با پژوهش سخنرانی کردند.
دکتر مهدیار در ابتدای نشست پس از معرفی مهمانان برنامه که به صورت حضوری وبرخط در این نشست تخصصی شرکت کرده بودند گفت: «درجشنواره ادبی و برنامههای برگزار شونده، شاعران و سرایندگان محصولات خود را از وجه بلاغی و ادبیّت مورد بررسی قرار میدهند و داوران این برنامهها بیشتر جهتگیریشان بررسی از وجه فرم کار است. وجوه فرهنگی، اجتماعی و اندیشگی شاعران مورد توجه قرار نگرفته است. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در شانزدهمین دوره جشنواره پژوهش فرهنگی خود می¬خواهد وجه اندیشگی شاعران و آثار شعرای معاصر را مورد بررسی قرار دهد.»
دکتر زائری رئیس پژوهشگاه به عنوان نخستین سخنران هدف از برگزاری این نشست را اینگونه بیان کرد: «تعریف پژوهش فرهنگی روش انجام پژوهش در حوزه فرهنگ و پژوهش از طریق تحقیق علمی است. در پژوهش موضوعات فرهنگی به کار گرفته و ابعاد موضوع تجزیه و تحلیل شود و در نهایت نتیجهای داشته باشد. اینکه اثر یک شاعر را فراتر از احساسات و عواطف یا نحوه به کارگیری صناعات ادبی و فنون بلاغی بدانیم و آن را به عنوان یک پژوهش در نظر بگیریم. آیا شعری که درباره یک موضوع فرهنگی است، میتواند در قالب توصیف و تحلیل استنباط شود؟ آیا شعر میتواند قالبی از مقالهنویسی در خدمت مقولات فرهنگی باشد؟ آیا شعر را میتوان به مثابه یک متن پژوهشی دید؟ در طول تاریخ شعر فارسی شعرا درباره موضوعات مختلف آثار خلق کردند. در دوره منتهی به انقلاب اسلامی سیاست، فرهنگ و اجتماع موضوع شاعران بوده و در خلق اثر شعری غیر از متون بلاغی و صناعات ادبی و برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبان، درکی درباره موضوع هم وجود داشت. این نشست میخواهد پاسخی باید برای این پرسش که: آیا شعر را میتوان پژوهش فرهنگی در نظر گرفت یا خیر؟»
دکتر ترکی دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه تهران در پاسخ به سؤالات مطرح شده گفت: «شعر و فرهنگ و پژوهش علمی، سه مقوله دور از هم هستند. هرچند شعر بخشی از فرهنگ است اما یک مقدار تشخیص مرزهایشان دشوار است. یک جور پارادوکس بین شعر و تحقیق احساس میشود. از زمان ارسطو میگفتند شعر گزارهای هست که مبنی بر تخیل باشد. اما پژوهش و تحقیق مبتنی بر قیاس و استدلال است و با هم متضاد هستند. عرصه شعر، عرصه احساس است. بین ذات شعر و ذات پژوهش یک پارادوکس دیده میشود. و این را باید پذیرفت. اما عبارت پیامبر (ص) که می¬فرمایند: «ان من الشعر الحکمته» برخی از شعرها حکمت هستند و «ان من البیان لسحر» بسیاری از عبارات غیر شعری سحر است؛ یعنی ذهن مخاطب را حک میکند. را باید مورد توجه قر ار داد. پس همانگونه که بسیاری از سخنان عادی آثار روانشناسانه دارند و میتوانند ذهن مخاطب را از واقعیت جدا کنند از آن طرف هم اشعاری داریم که حکمت هستند؛ یعنی بین خرد و شعر رابطه برقرار میشود. اگر شاعری به مرحله حکمت رسید، شعرش هم حکمت میشود و تناقض ابتدایی بین شعر و عقل حل میشود».
استاد علیمحمد مؤدب دستیار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور شعر در ادامه نشست به ایراد سخنان خود پرداخت و گفت: « این بحث تازه و ظریف است؛ اما از منظری هم تازه نیست. یک نوع نگرش به شعر این است که آنجا دروغگویی و کذب یک ابزار و بیان حقیقت از کار شاعر است؛ که شاعر با روشی بدیع حقایق را میگوید. ما در مرور پدیدههای روزمره غفلت پیدا میکنیم، شاعر با ابزار خودش ما را متوجه میکند و ما میتوانیم مشاهده کنیم. مشاهده خشت اول همه ادراکات بشریست و شاعر مشاهده و دیدار خودش را با ابزارهای هنری به اشتراک میگذارد. در موضوعات ساده هم شعر یک ظرفیت دارد و آن برای انتقال دانایی و آگاهی است. اگر فنی نگاه کنیم میتوانیم بگوییم شعر ارزشی جز احساسات ندارد اما تاریخ شعر ما اتفاقاً نشان می¬دهد بخشی از شاعران ما در مفاهیم انسانی پیشرو بودند. شاعران ما سال¬های سال منبع الهام انواع سرفصلهایی بودند که حکیمان صحبت کردند. جامعه علوم انسانی برای دانشهایی در حوزه سیاست و فرهنگ در همین دو سه دهه گذشته، به شاعران خود ارجاع داده است. زبانی که شعر دارد اجازه نامرئی شدن به شاعر میدهد و برای این نامرئی شدن پیشروهایی در حوزه اندیشه دارد. شاعر میتواند به وسیله استعاره و زبان ادبی حرفهایی بزند که متفکران سیاسی نمیتوانند بگویند. به وسیله تمثیل قصه و بیان شاعرانه در حوزه فلسفه قدرت و کارکردهایش حرفهایی زدند که هیچ فیلسوفی نمیتوانست آنها را بگوید. در خسرو و شیرین نظامی خیلی حرفها در فلسفه قدرت زده شده است. سعدی در محضر خود حاکم، حرف-هایی را میزند که افراد قدرتمند بیان نمیکنند. مهمترین بحث فرهنگی ایران یعنی شعر، تاریخ معرفت ما است. شاعران خطشکنان حوزه معرفت هستند. مانند فردوسی که یافتههایی از قصههای کهن ایران را بیاورد که نشان میدهد او حامل معرفت زمانه خودش است. آنجایی که میگوید: بنا کردم از نظم، کاخی بلند. منظور از نظم: ارجاعات درست و جا گرفتن هر چیزی در جای خودش است».
دکتر محمدمهدی سیار، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، که به صورت برخط در این نشست شرکت کرده بود، در ادامه گفت: « در زنجیره معرفت در تمدن ما پاسکاریهایی بین دانشها و ایدههای مختلف فرهنگی که انجام میشود، شعر گل آخر را زده است. در فلسفه و کلام ما بحث جبر و اختیار است؛ مولوی گل آخر را میزند. در باب حادث و قدیم متکلمین بحثها کردهاند. در نهایت شعر حافظ که میگوید: سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟/ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود؛ گل آخر را زده است. چکیده قرنها پرسش را یک شاعر به صورت کاملاً انسانی بیان میکند. انسانیترین صورت عرصه معرفت را هنر و شعر میدانیم. شاعران ناخودآگاهان جامعه هستند. که میتوانند رسوب کردة همه آن دانشها را به نحوی به زبان بیاورد که تبدیل به باور و عمل شود. حلقه تکمیل¬کنندة زنجیرة پژوهش، هنر، ادبیات و شعر است. شعر حلقه نهایی ادبیات و هنر است. در رمان پژوهشترین حوزه مردم¬شناسی را داریم. در تاریخ کسانی هستند که میخواهند رمان را مبتنی بر پژوهش انجام دهند. درباره شعر و نسبتش با پژوهش، با چند مثال بحث را پایان میدهم: در سالهای آخر دهه ۶۰ علیرضا قزوه شعری دارد که این گونه می¬گوید: «جنگ که تمام شد عمو جان فرانک هم از فرانسه برگشت و ...» این جنس شعرها خودشان پژوهش پیشگویانه فرهنگی هستند. تغییرات فرهنگی که هیچ جامعه¬شناس و پژوهشگران اجتماعی¬ای متن روشمند تغییرات فرهنگی پس از جنگ را بیان نکرده است؛ اما شاعر این پدیده فرهنگی را ادراک و به فصیحترین زبان ضبط و ثبت میکند. پس خودش متن پژوهشگرانه پیش¬بینی¬کننده تغییرات اجتماعی به حساب میآید.»
دکتر محمدسجاد صفارهرندی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی که ایشان نیز به صورت برخط در نشست حضور داشت سخنان خود را اینگونه شروع کرد: «در تأیید و تکرار آنچه فرمودند به اختصار عرض کنم یکی از اتفاقاتی که به تبع فضای تجددزدگی و تأثر ما از نظامات و تقسیم¬بندیهای دنیای جدید گرفتار شدیم؛ خط پررنگ و دیوار ضخیمی است که بین ساحت دانش با هنر و ادبیات ترسیم و کشیده شده است. بخش مهمی از پیشینه تاریخی فراموش¬شدة ما سنت¬زدودگی ایجاد کرد. موضوع وقتی جالبتر میشود که میبینیم در فضای تحولات معاصر علوم اجتماعی این اتفاقات به نسبت میان دانش و هنر و ادبیات بیشتر شده است. اساساً فرایند تولید علم و خلق دانش شباهت قابل توجهی به فرایند آفرینش هنری دارد. این بحث کماکان در فضای علوم اجتماعی ما خیلی مورد توجه قرار نگرفته است و بحث غریبی است. ورود پژوهشگاه به این مبحث؛ که اتصال بین این قلمروها را میخواهد برقرار کند؛ به امید خدا زمینهای است برای اینکه پیوند درست¬تری با سنت ادبی خود که بخش مهمی از اندیشه اجتماعی ماست؛ فراهم کنیم و فرایند توسعه علم هم ارتقا پیدا کند».
دکتر ترکی در انتهای نشست سخنان خود را اینگونه جمعبندی کرد: «شعر را اگر با تعریف ارسطویی لحاظ کنیم، نسبتی با تعقل ندارد. مگر اینکه شعر با حکمت گره بخورد. شعر در معنای منطقی همان شعری است که در قرآن نهی شده است. زیرا مبتنی بر خیال محض است و خیال هم مبنا و اصولی ندارد. اما شعر حکیمانه فرق دارد. در این بیت حافظ:
گرت هواست که با خضر همنشین باشی نهان ز چشم سکندر، چو آب حیوان باش
خضر نماینده فرهنگ شرقی و اسکندر نماینده فرهنگ غربی است و حافظ به زیبایی تقابل فرهنگها را بیان کرده است. تمدن شرق و غرب را حافظ چند صد سال قبل در قالب یک بیت شعر بیان کرده است که اینجا منظور از آب حیوان، فرهنگ، هنر و اندیشه است. ما باید کاری کنیم شعر روزگار ما به حکمت نزدیک شود. شاعرانی الگوی شاعران جوان ما شدند که احساسات¬گرایی صرف دارند و استعدادهای فراوان ما الگوهایشان خراب شده است. هر روز از حکمت فاصله میگیریم. تا شاعر اندیشمند و اهل مطالعه نباشد و هویت تاریخی و فرهنگی خود را نشناسد؛ در جای خود متوقف میشود. باید شعر را به صورت جدیتری در جامعه رواج بدهیم».
دکتر زائری نیز در جمعبندی سخنان خود گفت: «از نتایج خوب این جلسه این است که وقتی پژوهشگران متعهد به ادب فارسی میتوانند دور هم بشینند و از منظرهای متفاوت بحث و گفتگو کنند پس از منظر پژوهشگاه و پژوهش یک برنامه پژوهشی مهم خلق شده است. از باب طرح مسئله پژوهشگاه عرض کنم آنچه دغدغه ما بود در مباحث دوستان تأیید میشود. هرچند شاید نوع روایت متفاوت باشد. در اینکه قالب شعر همترازی با قالب مقاله دارد و شعر به حوزه پژوهش و حکمت و معرفت مرتبط است؛ اتفاق نظر وجود دارد. این نگرش را در جشنواره دنبال میکنیم و از شاعرانی که تلاش میکنند واقعیت اجتماعی را در شعر خود منعکس کنند؛ تقدیر خواهدشد».
استاد مؤدب هم در پایان نشست سخنان خود را جمعبندی کرده و گفت: «انقطاع ما از تاریخ معرفت خود، بحث مهمی است. اگر به شعر فارسی بیتوجهی کنیم از تاریخ معرفت خود دور میشویم. گسست جوانان ما از معرفت و تاریخ هویت خود به خاطر حذف ادبیات از از نظام آموزشی است. تاریخ شعر ما یک امر محقق شده است. بزرگترین شاعران ما لقب حکیم داشتند و حکمت در شعرشان موجود است؛ اما نظام آموزشی ما مستعد تربیت شاعر حکیم یا هنرمند حکیم نیست؛ زیرا نظام آموزشی ما دستکاری شده است.
ما با این برهوت سرگشتگی در حالی مواجه شدیم که تاریخ ما سرشار از متنهای ارجمند معرفتی است. نظام آموزشی ما باید یکی از سوالاتش این باشد که من برای این سرزمین میخواهم هنرمند تربیت کنم؛ پس چه باید بکنم؟ باید به شعر از این منظر نگریست».
گزارش از: محبوبه حاجیپروانه