مولفههای ایجاد جذابیت در آموزش ادب فارسی را استخراج کنیم
جذابیت را براساس نگاه دانشآموز تعریف کنیمعلی شیوا گفت: باید به مولفههای جذابیت آفرین در ادبیات فارسی فکر کنیم و ببینیم این مولفهها چه مواردی هستند. باید ببینیم دانشآموز از چه نوع آموزشی خوشش میآید و آن را برای تدریس معیار جذابیت قرار دهیم.
دومین نشست از سلسله نشستهای سیاستگذاری در حوزه انس با ادبیات فارسی با عنوان «سیاستگذاری آموزش، انتقال فرهنگی و انس با ادبیات فارسی در دوره آموزش عمومی» برگزار شد.
در این نشست که چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با همکاری دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور و اندیشکده زفان برگزار شد، علی شیوا (عضو هیئتعلمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، مهدی ابوالقاسمی (سرپرست الگوی آموزشی متوسطه اول در مجتمع آموزشی مفید) و رضا زنگنه (پژوهشگر و مدرس ادبیات) و رادمان رسولی (مسئول اندیشکده زبان و ادبیات فارسی زفان) به عنوان دبیر نشست حضور داشتند.
در بخش اول این نشست علی شیوا با بیان اینکه شاید اگر از دبیران مشکل آموزش عمومی را سوال کنیم کتابهای درسی را مشکل اصلی میدانند، گفت: ما متون اصیل و کهنی داریم که اثری از اینها در کتابهای درسی نیست و به مرور کمرنگتر هم میشود. مثلا در حدود سال ۷۳، کتاب پیشدانشگاهی مجموعهای از آثار پر بار و غنی از آثار ادب فارسی معاصر بود که اکنون این طور نیست. در حال حاضر تقریبا نیم درصد از بوستان سعدی در طول ۶ سال دورهی متوسطه در کتابهای فارسی وجود دارد. و از غزلیات حافظ هم دو غزل آمده است. که حتی نمونههای انتخابی هم محل بحث است. نمونهای مثل سمک عیار از کتابهای فعلی حذف شده است و ما مثال و مصداقی از آیین جوانمردی برای دانشآموزان نداریم و جوانمرد از نظر دانشآموزان امروزی رابینهود است. البته اعتقاد من این است که با وجود تمام این اشکالات نظام آموزشی ما نظامی است که روبه جلو حرکت میکند و نباید نوآوریها در این زمینه را نادیده گرفت و باید الزامات و تنگناها مورد توجه باشد.
در ادامه رضا زنگنه سخنران دوم این نشست گفت: کتابهای درسی ما، ماقبل ایدئولوژی و ماقبل همهچیز هستند. مبنای ارزشیابی غلط است و حاشیه در حال غلبه بر متن است. و ارزشیابی در حال مهمتر شدن از آموزش است. جدای از این بحث آموزش و پرورش در حال انکار یکسری از مسائل و مشکلات خودش مثل بحران نیروی انسانی است. هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی اکثریت نیروها ناکارآمد هستند. ما نهتنها دانشآموز را دستکم میگیریم بلکه توقعمان از نیروی خودمان هم حداقلی است. ما سادهترین و کوتاهترین راه را انتخاب میکنیم و همان را هم غلط انجام میدهیم.
مهدی ابوالقاسمی سخنران سوم این نشست تصریح کرد: بعضی از کسانی که کتب درسی و محتوای آن را نقد میکنند، با دید ادبی خودشان به موضوع نگاه میکنند و به الزامات موضوع توجه ندارند و یا شاید با این دید که یک متن فاخر در کتاب درسی آمده است از آن تمجید میکنند در حالی که خاستگاه آن ممکن است اصلا در کتاب درسی نباشد. بر اساس یک تحقیق، نویسندگان و یا کسانی که از آنها متنی در کتب درسی پایه هفتم آمده است، کمتر از ۱۰ درصدشان نویسنده کودک و نوجوان هستند. باید از دید دانشآموزان نگاه کرد و باید به این فکر کرد که یک دانشآموز ۱۵ ساله چرا باید یک شعر را بخواند و از آن لذت ببرد. به شخصه من به دانشآموز حق میدهم که کتاب فارسی را دوست نداشته باشد. میشود به این فکر کرد که دانشآموزان به چه چیزی علاقه دارند و چه چیزی برای آنها جذابیت دارد. مثلا شاهنامه جذابیتهایی دارد. کتابهای درسی به موضوعات ادبی بسیار کوتاه میپردازند و مثلا میشود متنها طولانیتر و چند صفحهای باشد تا ذهن دانشآموز درگیر آن بشود.
البته در کنار این بحث، کتاب درسی به نظر من 30 درصد موضوع است و معلم باید بتواند از کتاب استفاده کند. فضای رسانهای بیشتر به این سمت است که کتب درسی ایراد دارند؛ حتی اگر این موضوع اصلاح بشود هم ما نباید فکر کنیم که اوضاع ادبیات تغییر خاصی خواهد کرد. البته یک تغییر کمی حاصل خواهد شد، اما بیشتر موضوع آن چیزی است که در کلاس میگذرد. با همین کتابی هم که در دسترس است، میتوان بسیاری از اتفاقات خوب را رقم زد.
علی شیوا ادامه داد: باید به مولفههای جذابیتآفرین در ادب فارسی فکر و مولفههایش را استخراج کنیم. باید ببینیم دانشآموز از چه چیزی خوشش میآید و جذابیت را آن تعریف کنیم. ما باید اولویتهای اولمان را آثار تراز اول ادب فارسی قرار بدهیم. چون فرصت ما کم است و حجم کتابها کم است. اگر مثلا از میان شاعران فقط به ۱۰ نفر بسنده کنیم به نظر من کافی است. جان کلام در آموزش، حرکت از مصداق به مفهوم است و یا از نمونه و مثال به تعریف و متن میتواند یاریگر ما در این زمینه باشد.
رضا زنگنه افزود: معتقدم آموزش دستور زبان تا حد زیادی بیفایده است. اگر من تصمیمگیر بودم ادبیات را از زبان تفکیک میکردم در کتابهای درسی. یک بازنگری موضوعی باید بشود و مشخص بشود که آیا مثلا ادبیات کودک و نوجوان باید در کتاب درسی بیاید.
آموزش و پرورش نیاز به تحول دارد، اما این تحول به معنای اقدام انقلابی و ضربتی نیست. بلکه باید جلوی اشتباهات گرفته شود. از نگاه غیر واقعبینانه که ما معلمهای عالی داریم باید خارج شویم. آموزش و پرورش بسیار گردش مالی بالایی دارد و بسیار هدررفت و رانت در آن وجود دارد. سکوی پرتاب افراد بسیاری در مناصب سیاسی است. دانشگاه فرهنگیان ناکارآمد است و باید تعطیل شود. جذب معلمِ زبان و ادبیات فارسی باید بر اساس آزمون استخدامی باشد.
مهدی ابوالقاسمی در پایان گفت: یکی از ایرادات این است که فضای تخصصی آموزش ادبیات در کشور نداریم. متخصصین و نوابغ ما بر ادبیات مسلط هستند اما بر آموزش ادبیات مسلط نیستند و ما کمبود متخصص آموزش ادبیات داریم.