مصطفی زالی در اولین نشست بررسی و نقد «گفتمان و سیاست فرهنگی دولت»:

تاثیر عوامل نهادی غیرفرهنگی بر فرهنگ را نادیده گرفته‌ایم

تاثیر عوامل نهادی غیرفرهنگی بر فرهنگ را نادیده گرفته‌ایم

اولین نشست از سلسله‌نشست‌های بررسی و نقد «گفتمان و سیاست فرهنگی دولت» به مناسبت اولین سالگرد درگذشت دکتر عماد افروغ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ با حضور مصطفی زالی (عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران)، حبیب رحیم‌پور ازغدی (پژوهشگر فلسفه) و اسماعیل نوده فراهانی (کارشناس ارشد دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهش‌های مجلس) از سوی دبیرخانه جایزه زنده‌یاد دکتر عماد افروغ (ویژه نقد و سیاست‌گذاری فرهنگی) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

به گزارش ایبنا در آغاز مهدی اکبری گلزار، دبیر نشست، نقد و بررسی سیاست فرهنگی دولت با هدف رسیدن به چشم‌اندازی نسبت به آینده در حوزه سیاستگذاری فرهنگی را موضوع این نشست بیان کرد. او گفت: اساساً فرهنگ اولویت اصلی هیچکدام از دولت های بعد از انقلاب نبوده است و معمولاً تنها در کنار پروژه‌های سیاسی و اقتصادی دولت به عنوان عنصری فرعی نگاه شده است.

زالی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، با ادای احترام به روح دکتر افروغ بیان کرد: اتفاقاً من فکر می‌کنم تمامی دولت‌های ما یک عناصر ثابتی از اثرگذاری بر فضای فرهنگی را دارا بوده‌اند. اتفاقاً حاکمیت ما به مقوله فرهنگ بسیار حساس بوده است. برای مثال انقلاب فرهنگی خود نمونۀ هزینه‌دادن است و نشان می‌دهد ما حاضر هستیم در عرصه فرهنگ، سخت‌ترین هزینه‌ها را نیز بدهیم. آن چیزی که موثر است این است که بر اثر کم‌تجربگی، گاهی اوقات مؤثرترین ابزارها برای تحقق سیاست‌های فرهنگی انتخاب نشده است.


عدم توجه به شیوه‌های تولید و توزیع

زالی با اشاره به آسیب‌شناسی سیاست‌های موثر بر فضای فرهنگ در چهار محور گفت: یکی از اولین مشکلات این است که ما تاثیر عوامل نهادی را در شکل‌گیری مناسبات فرهنگی و اخلاق جمعی نادیده گرفتیم. برای مثال تعداد مال‌های تهران بسیار بیشتر از ظرفیت یک شهر هشت میلیون نفری است. کمتر کسی به مناسبات مصرف و اقتصادِ مال‌سازی و سبک زندگی خاص تولید شده توسط این مناسبات، توجه کرده است. به نظرم عدم توجه به نوع شیوه‌های تولید و نوع شیوه‌های توزیع که سبک زندگی خاص خود را به دنبال می‌آورد، از مهم‌ترین عوامل ناکامی پاره از سیاست‌های فرهنگی است.

تاثیر تورم بر رفتارهای فرهنگی

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: نمونه دیگر تاثیرات اقتصادی بر شخصیت افراد و فرهنگ جمعی، موضوع تورم است. تورم، انسان‌ها را در بلندمدت، به رفتارهای کوتاه‌مدت سوق می‌دهد و جامعه را به سمت افزون‌طلبی می‌برد. در این وضعیت، تولید از رونق می‌افتد و دلالی جای آن را می‌گیرد. بی انضباطی در اقتصاد باعث شکل‌گیری فرهنگ کار غیر مولد می‌شود.

وی افزود: حلقه مفقوده سیاست‌گذاری فرهنگی ما توجه به تاثیر عوامل نهادی مشخصاً اقتصادی بر شکل‌گیری رفتار فرهنگی است. برای مثال، هگل در «عناصر فلسفه حق» بحثی دارد به نام seconde nature که به معنی آن طبیعت ثانوی و نهادی انسان‌ها است. هگل می‌گوید اگر انسان‌ها در دلِ نهادها زندگی کردند، متناسب با زندگی در بستر این نهادها، یک نوع رفتار در آنها نهادینه می‌شود و آنها یک شخصیتی پیدا می‌کنند.

اعمال غلط برخی راهبردهای فرهنگی

زالی گفت: مسئله دوم، نحوه اعمال برخی از راهبردهای فرهنگی است. مثلاً یکی از راهبردهای فرهنگی ما این است که در عرصه نهادی، نیروی متعهد جذب کنیم. این راهبردها در قالب یکسری از گزینش‌هایی اجرا می‌شود که همه ما می‌دانیم بی‌فایده است. در اینجا ما با یک ایده خوب، یعنی تربیت نیروی متعهد و ترویج اخلاق دینی در عرصه اجتماعی، با اعمال یک سیاست نسنجیده آن را تبدیل به ضد خودش می‌کنیم.

عدم بسترسازی و ایجاد تضمین‌های نهادی

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران اضافه کرد: مسئله سوم این است که به نظر می‌آید برای ترویج پاره‌ای از ارزش‌های فرهنگی و دینی، تضمین‌های نهادی لازم و بسترسازی نهادی وجود نداشته است. نمونه بارز آن امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از مهم‌ترین ارزش های فرهنگی جامعه است. چقدر در قوانین ما از این ارزش به لحاظ گفتمانی و قانونی حمایت می‌شود؟ مسئلۀ امر به معروف تنها به یک منکر خاص منحصر نمی‌شود. ما نسبت به این ارزش‌ها گشودگی لازم حقوقی و عرفی را نداشته‌ایم.

وی افزود: مسئله چهارم این است که ما در عرصه سیاست‌گذاری فرهنگی به دلیل کم‌تجربگی در خیلی از موارد گُل‌درشت عمل کردیم. یعنی می‌خواستیم یک چیزی را خیلی محکم به مردم نشان بدهیم ولی این سیاست جواب نداد. وی در جمع‌بندی بحث گفت: معتقدم که دو مسئله در سیاست‌های فرهنگی بعد از انقلاب برجسته است: اول؛ نادیده‌گرفتن تاثیر عوامل نهادی غیرفرهنگی بر فرهنگ؛ دوم: عدم انتخاب ابزارهای درست برای رسیدن به فضیلت‌های اخلاقی و دینی.


سیاست فرهنگی برقراری نسبت با شبکه‌های معنایی-هنجاری است

در ادامه جلسه، حبیب رحیم‌پور ازغدی پژوهشگر فلسفه، با تعریف زیست فرهنگی بیان کرد: زیست فرهنگی یعنی زیستن براساس یک شبکه معنایی–هنجاری. سیاست فرهنگی چیزی نیست جز نسبت دولت‌ها با این شبکه‌های معنایی–هنجاری که به آن عینیت و فعلیت می‌بخشند.

وی افزود: دولت‌ها در سایه سیاست‌های فرهنگی خود چه نسبتی را با این شبکه معنایی–هنجاری برقرار می‌کنند؟ به نظر من سه نسبت در نگاه اول برقرار است: نسبت عقلی، نسبت زبانی، نسبت اراده‌ای.

رحیم‌پور ازغدی گفت: مهم‌ترین مسئله‌ای که در نظام حکمرانی باید آن را لحاظ کرد این است که دولت چگونه می‌تواند این مناسبات سه‌گانه را به نحو متعادلی پیش ببرد؟ وی افزود: منظور از نسبت عقلی، بنیادی است که سیاست‌های ناظر به شبکه معنایی–هنجاری بر آن استوار هست یا نیست. آیا پیگیری این سیاست‌ها بر تکیه‌گاهی معقول استوار است یا خیر؟ یکی از مهم‌ترین نکاتی که باید در نسبت عقلی با این شبکه‌های معنایی–هنجاری لحاظ کرد این است که این شبکه‌ها به دلایل مختلف و به مرور زمان فرسایش پیدا می‌کنند و این شبکه‌های معنایی- هنجاری مورد نظر دولت به نحوی به پوکی میل می‌کند.

او اضافه کرد: یکی از علت‌های این اتفاق این است که دولت در مقام سیاست‌گذار، بیش از آنکه این نسبت عقلانی را حول «مسئله» بنا کند، حول شبهه می‌سازد. شبهه‌زدایی از شبکه‌های معنایی به جای پرداخت به مسئله، خلاهای عقلانی شبکه‌های معنایی–هنجاری مدنظر دولت را پُر نمی‌کند. این نسبت امروزه از پس بازتولید معقول شبکه معنایی برنمی‌آید و به همین دلیل است که مسائل انباشت می‌شود و ما با تلقی شبهه‌زدایی گمان می‌کنیم از پی این مسائل برمی‌آییم.

چطور باید شبکه معنایی را به نطق درآورد؟

رحیم‌پور ازغدی در ادامه گفت: نسبت زبانی به این معناست که ما چگونه می‌توانیم شبکه معنایی مدنظر را به نطق دربیاوریم. به عبارت دیگر چگونه این معانی بر زبان جاری می‌شود و به قامت لفظ درمی‌آید. یکی از مسائلی که اینجا با آن روبه‌رو هستیم وجه زیبایی‌شناختی زبان است که کم‌کم از بین رفته است. یعنی نسبت زبانی‌ای که دارای گونه‌ای نفوذ اجتماعی باشد، پذیرش اجتماعی خود را از دست داده است. به بیان دیگر، اصلاً شما را نمی‌شنوند و حاضر به مکث کردن و درنگ کردن درباره این معانی نیستند. در این حالت، زبان قابلیت ارتباطی خود را از دست داده است چرا که بخش قابل‌توجهی از این قابلیت منوط به وجه زیبایی‌شناختی آن است. یعنی اگر این معانی ناپسند جلوه بکند، نامعقول هم می‌شود.

این پژوهشگر فلسفه گفت: نسبت سوم از وجه اراده با شبکه معنایی–هنجاری برقرار می‌شود. این نسبت به دو قسم فردی و نهادی تقسیم می‌شود. در وجه فردی این شبکه‌های معنایی در نسبت با افراد مختلف مساوی نیست. یعنی شماری از افراد در موقعیت نمایندگی این شبکه معنایی قرار می‌گیرند. امروزه، التزام عملی افراد به لوازم شبکه‌های معنایی درحال از دست رفتن است.

وی افزود: در وجه نهادی، تصرف ارادی افراد به سبب حسن نیت، به حدودهای نهادی، باعث کژکارکردی یا بی‌کارکردی نهادی می‌شود و تجربه نهادی ما را مخدوش می‌سازد. من فکر می‌کنم که امروز مهم‌ترین چیزی که معانی جمعی جامعه ما را می‌سازد تجربه‌های نهادی ماست. هیچ چیزی بیشتر از تجربه‌های نهادی افراد، شناخت اجتماعی را شکل نمی‌دهد.

او در پایان گفت: بخش قابل‌توجهی از شبکه‌های معنایی که جمهوری اسلامی براساس آن شکل گرفته است و قوام پیدا می‌کند و پابرجا می‌ماند بنابر نوع مناسبات عقلانی، روایت زبانی و ارادی به مرور زمان در حال تهی شدن هستند. تمام این منطقِ رفتارها، تعیین می‌کند این معانی تثبیت می‌شوند یا فرسوده می‌شوند. پیامد این نوع نسبت با معانی، ازدست‌دادن کارکرد معنایی است و مهم‌تر آنکه دیگر این شبکه‌های معنایی نمی‌توانند تنظیم‌گر اراده‌های عمومی باشند. بخش قابل‌توجهی از مناقشات فرهنگی امروز ما این است که شبکه معانی مورد وفاق جامعه نیست.


برای سیاست‌گذاری فرهنگی، اول باید دانست که فرهنگ در کجا تولید می‌شود

در بخش پایانی این نشست اسماعیل نوده فراهانی کارشناس ارشد دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس، با طرح این پرسش که «سیاست فرهنگی از کجا می‌آید؟» صحبت خود را آغاز کرد. او گفت ما با سوالی روبه‌رو هستیم: یعنی فرهنگ جامعه چگونه شکل می‌گیرد یا ساخته می‌شود؟ تشخیص دولت از مسیر ساخته شدن فرهنگ چیست؟ نکته قابل توجه این است که گفتمان دولت از سیاست فرهنگی دولت نمی‌تواند جدا باشد. دولت سرکار آمده اولاً باید توضیحی از فرهنگ داشته باشد، باید تحلیلی از چگونگی ساخته‌شدن فرهنگ داشته باشد تا بتواند سیاست فرهنگی اتخاذ کند.

فراهانی در ادامه افزود: نکته‌ای که باید بگویم این است که اصلاً دولت‌ها به فرهنگ بی‌توجه نبودند. برای مثال در دولت اعتدال، با ورود آذری‌جهرمی به وزرات ارتباطات، دولت فرهنگ را از آنجا پیگیری کرد. در واقع دولت موفق شد موتور فرهنگ را به فضای مجازی ببرد. پس دولت باید تشخیص بدهد ابزارهای تغییر فرهنگ چیست و فرهنگ چگونه تغییر می‌کند. الان همه چیز مسکوت شده است و ایده‌های دولت‌های دیگر را مصرف می‌کنیم.




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید