جنبش کارگری

 برخلاف اتحادیه‌های کارگری، که واقعیتی عینی دارد و سازمانی دیوان‌سالارانه است، جنبش کارگری[1] مقوله‌ای مفهومی است نه واقعی و فیزیکی. درحالی‌که مؤلفه‌های این جنبش (مانند اتحادیه‌های کارگری) واقعی‌اند، برساختۀ ذهن افراد است. این عبارت در کاربست متداول خود به اتحادیه‌های کارگری و طبقهٔ کارگر یک کشور اشاره دارد. این جنبش نوعی سنخ آرمانی (اصطلاحی وبری که به توصیفی آرمانی اشاره دارد) تلقی می‌شود و بر وحدت، همکاری، انسجام، و اگر از واژۀ موردعلاقهٔ حامیان این مفهوم استفاده کنیم، همبستگی کارگران دلالت دارد.

رهبران اتحادیه‌های کارگری از آن‌رو این واژه را گرامی می‌دارند که دلالت بر قدرت و هدف دارد. ایدهٔ وجود جنبش کارگری دلیلی به‌دست سیاستمداران جویای رأی می‌دهد که به برنامۀ سیاسی کارگران توجه درخوری مبذول دارند. همچنین، این تصویر جذاب را به ذهن سازمان‌دهندگان اتحادیه‌های کارگری متبادر می‌کند که تلاش‌های بی‌پایانشان برای مجاب‌کردن کارگران سازمان‌نیافته به قبول عضویتِ همراه با پرداخت حق عضویت بی‌ثمر نیست. این ایده به اعضای اتحادیه‌ها نیز این حس خوشایند را می‌دهد که مهم‌اند و عضو نیرویی اجتماعی که معطوف به خیر همگان است. همچنین، به کارگران خارج از اتحادیه‌ها هم امید می‌بخشد، زیرا نیرویی را برجسته می‌سازد که در دستور کارش دست‌یافتن به امتیازاتی مانند افزایش سطح حداقل دستمزد که رفاه بیشتری برای همۀ کارگران ‐ چه اعضای اتحادیه‌ها و چه غیرعضوها ‐ می‌آورد می‌گنجد.

منتقدان این مفهوم را رواج می‌دهند، منتها به دلایلی کاملاً متفاوت. آنان از این ایده بهره می‌گیرند که وجود جنبش کارگر برای ترساندن همهٔ کسانی که از آن گروه‌های ذی‌نفع خاص می‌ترسند، به ضرر رفاه همگان است. آنان هشدار می‌دهند «رؤسا» (یا رهبران) کارگران، با قوانین و تنظیمات غیرضروری (مانند قوانینی که ایمنی و سلامتی محیط کار را ارتقا می‌دهد) بازار آزاد را از پویایی می‌اندازد. این منتقدان این مفهوم را به‌کار می‌بندند تا نارسایی‌های این یا آن اتحادیه (مثلاً روش‌های جنسیت‌نگرانه یا نژادپرستانه) را بزرگ‌ کنند و این نقاط ضعف را به کل پیکرۀ اتحادیه‌ها تعمیم دهند. همچنین، آنان این مفهوم را برای اغراق در قدرت کارگران و بدین‌وسیله دفاع از وضع قوانین جدیدی که کارگران را تضعیف کند، به‌کار می‌گیرند.

  در حقیقت، این مفهوم بسیار ضعیف‌تر از آن تصوری است که دوستداران و خرده‌گیران از آن دارند؛ خصوصاً در جوامع پیشرفتهٔ صنعتی مانند ایالات متحده، که در آن فردگرایی اصلی‌ترین نقش‌مایۀ[2] فرهنگی محسوب می‌شود، مسائل زیادی وجود دارد که اعضای اتحادیه را از یکدیگر جدا سازد (مسائلی مانند تحصیلات، نژاد، قومیت، دین، جنسیت، ترجیحات جنسی، تمایلات سیاسی، هویت طبقاتی، صنعت، پیشه و جز آن). براین‌اساس، برای رهبران اتحادیه‌ها دشوار خواهد بود که بتوانند اعضا را به عمل در راستای هدفی مجاب کنند که کمتر از آنِ آنها و بیشتر دغدغهٔ دیگر اعضای اتحادیه است.

همبستگی جنبش کارگری هرچند اغلب در راه‌پیمایی‌ها و گردش‌های «روز کارگر»[3] که هیچ خطر و هزینه‌ای درپی ندارد به نمایش گذاشته می‌شود، جایی که واقعاً می‌تواند نقش مهمی ‐ مثلاً برانگیختن شهامت اعتصاب در حمایت از صفوف کارگران اعتصاب‌گر اتحادیهٔ دیگر ‐ ایفا کند، رنگ می‌بازد. به همین صورت، خرده‌گیرانِ این مفهوم از پذیرش این واقعیت تن می‌زنند که جنبش کارگری در واقعیت از تصویر ترس‌انگیزی که به باورشان این مفهوم دربردارد بسیار کم‌اثرتر است. 

هرچند در سدهٔ نوزدهم و آغاز انقلاب صنعتی ایدۀ جنبش کارگری اهمیت و تأثیر داشت، امروزه تنها دو جنبۀ مهم از آن بر جای مانده است: امور سیاسی و یاریگرانه. در ایالات متحده و بیشتر کشورهای پیشرفتهٔ صنعتی، جنبش کارگری در زمان رأی‌گیری‌ها همچنان نیرویی تعیین‌کننده است. اتحادیه‌ها می‌توانند برای تبلیغ تلفنی، توزیع آگهی‌های انتخاباتی در محله‌ها، و بسیاری از راه‌های اثرگذار تبلیغاتی دیگر که در نتایج انتخابات تفاوت ایجاد می‌کند، بر شمار زیاد کارگران داوطلب اتکا کنند. همچنین در واکنش به بلایای طبیعی (مانند سیل، توفان و غیره)، جنبش کارگری می‌تواند داوطلبان بسیاری را برای کمک به نیازمندان و همکاری با عملیات نجات بسیج کند (مانند آنچه در حملات ۱۱ سپتامبر در نیویورک روی داد)، یا به روش‌های مختلف دیگری به‌گونه‌ای خاص و ارزشمند یاری‌بخش باشند.

باوجود این دو نقطهٔ قوت (یعنی مسائل سیاسی و مسائل یاریگرانه)، مفهوم جنبش کارگری همچنان مفهومی شکننده و مشکل‌آفرین است. در کشورهای درحال‌توسعه، سلطۀ هویت‌ خانوادگی و قبیله‌ای بر هویت طبقاتی این جنبش را تضعیف کرده است. در کشورهای پیشرفته‌تر، همۀ سرچشمه‌های هویت که پیش از این به آنها اشاره شد و خصوصاً میل بسیاری از اعضای طبقۀ کارگر به تحرک صعودی و خروج از این طبقه، این جنبش را تحلیل برده است. این میل را می‌توان به بی‌رغبتی یا حتی امتناع از یاری‌رساندن به دیگر اعضای طبقات ترجمه کرد.

گویی این‌ عوامل برای تضعیف همبستگی کافی نیست و باید رقابت تنگ‌نظرانهٔ بعضی از اتحادیه‌ها با یکدیگر را نیز به آنها افزود. برخی از اتحادیه‌ها تلاش می‌کنند اعضای اتحادیه‌های دیگر را به خود جذب کنند و در این فرآیند آنها‌ را بدنام کنند و هم مشارکت‌کنندگان این «تهاجم» و هم بینندگان را در تردیدشان دربارۀ وجود احترام متقابل در جنبش کارگری باقی گذارد.  طبیعی است که رهبران مآل‌اندیش و پیشرو تلاش می‌کنند به مفهوم جنبش کارگری مایه و ارزش بیفزایند. آنان اهمیت این مفهوم را در تقویت نیروی اجتماعی‌ای منعطف، اثرگذار، و مهم فهم می‌کنند. اتحادیه‌های آنها از اقدامات آموزشی معطوف به بالابردن آگاهی از همبستگی بهره می‌گیرند و میان اعضای گوناگونشان پیوندهایی پدید می‌آورند (مثلاً از طریق ایجاد انجمن‌های زنان) و پیوندهایی را با گروه‌های بیرونی مرتبط مانند «انجمن ملی پیشرفت رنگین‌پوستان (ان‌ای‌ای‌سی‌پی)»[4] و «لا رازا»[5] برقرار می‌کنند تا «دامنۀ دسترسی» جنبش کارگری را گسترش دهند. 

به یمن بهره‌گیری بسیار ارزشمند کارگران از قدرت رایانه به‌منظور ایجاد «اجتماعی الکترونیکی» از طریق پست الکترونیکی، تارنماها و دیگر اشکال توانمندسازی اینترنتی، ستایندگان این مفهوم بیش از همیشه امیدوارند که قرن ۲۱ شاهد ملت‌هایی باشد که بهتر از پیش میزبان جنبش‌های کارگری‌اند. در حقیقت، به یمن قدرت اینترنت، می‌توان به اتحاد نیروها و تشکیل یک جنبش جهانی کارگری امید بست. هر روز شمار بیشتری از اتحادیه‌های کارگری سراسر جهان یکدیگر را می‌شناسند و در تحریم‌ها، اعتراضات، و حتی اعتصابات مشترک با هم همکاری می‌کنند. هرچند عوامل جدایی‌انداز بسیاری از جمله سوگیری اعضای اتحادیه‌ها (اتحادیه‌های چپ‌گرا محترم‌داشتن اتحادیه‌های راست‌گرا را دشوار می‌یابند و بالعکس) همچنان باقی است، ستایندگان مفهوم جنبش کارگری را این احتمال تشویق می‌کند که اتحادیه‌های کارگری جهان ‐ و بخش‌های بزرگی از طبقات کارگر همۀ کشور ‐ به‌آرامی، محتاطانه و نامنظم سرانجام در جنبش کارگری جدیدی که سزاوار نامش باشد، گردهم می‌آیند.

زمانی‌که کارگران به یک همبستگی جهانی اصیل دست‌یابند، سیر رخدادهای جهانی در معرض تغییر قرار می‌گیرد، هرچند هنوز نمی‌توان دربارهٔ خوب یا بدبودن آن داوری کرد. جنبش جهانی کارگران می‌تواند نشان دهد یکی از تأثیرگذارترین عاملان تغییر است، یا می‌تواند آن گونه که اکنون است بماند؛ یعنی ایده‌ای آرزومندانه برای جست‌وجوی مایه و محتوا.

و نیز ببینید: رایافضا (فضای سایبری)؛ اقتصاد جهانی؛ جهانی‌شدن؛ اخاذی از نیروی کار؛ اتحادیه‌های کارگری؛ جنبش‌های اجتماعی تراملی.

بیشتر بخوانید

Aronowitz, Stanley (1998). From the Ashes of the Old: American Labor and America’s Future. Boston: Houghton Mifflin

Fantasia, Rick and Kim Voss (2004). Hard Work: Remaking the American Labor Movement. Berkeley, CA: University of California Press

Hurd, Richard W., Lowell Turner, and Harry C. Katz, eds. (2001). Rekindling the Movement: Labor’s Quest for Relevance in the 21st Century. Ithaca, NY: Cornell University Press

Lee, Eric (1997). The Labour Movement and the Internet: The New Internationalism. London: Pluto

Munck, Ronaldo (2002). Globalization and Labour: The New “Great Transformation.” London: Zed

Shostak, Arthur, ed. (1995). For Labor’s Sake: Gains and Pains as Told by 28 Creative Inside Reformers. Lanham, MD: University Press of America

  [1] labor movement  

 [2] motif

 [3] Labor Day

[4] National Association for the Advancement of Colored People (NAACP)

  [5]  La Raza: گروهی از هواداران حقوق شهروندی امریکاییان مکزیکی‌تبار. [م.]

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید