ختنۀ زنان

  ختنة زنان[1]  (اف.جی.سی که به‌نام «قطع آلت تناسلی»[2] یا «فلج‌سازی آلت تناسلی زنان»[3] نیز مشهور است)، بحث‌های شدیدی را به‌وجود آورده است؛ زیرا این موضوع در کانون بسیاری از مسائل خطیر دیگر از قبیل جهانی‌شدن، حاکمیت، حقوق زنان و کودکان، دموکراسی و مدرنیته قرار دارد. منشأ دقیق این عمل که به دوران باستان بازمی‌گردد، مشخص نیست. ختنه زنان، در فرهنگ شماری از کشورهای واقع در شرق و مرکز آفریقا به شکلی عمیق تعبیه شده است و در بخش‌های دیگر جهان نیز مشاهده می‌شود. در اصل، این عمل به این دلیل تداوم پیدا کرده که یک سنت به‌شمار می‌رود. در آغاز هزاره جدید، ختنه زنان به شکل گسترده در 25 کشور انجام می‌شد. بر اساس برآوردهای سازمان بهداشت جهانی، بیش از 130 میلیون زن و دختر در سرتاسر جهان، برخی از شکل‌های ختنه زنان را تجربه کرده‌اند. به‌طور خاص، از دهة 1970 میلادی، تلاش‌های شدیدی برای ریشه‌کن کردن این عمل آغاز شده است.   به‌نوعی، ختنه زنان بر اساس رویه این عمل، در قالب مقوله‌های مختلفی توصیف می‌شود. «سنت»[4] را تا حد زیادی می‌توان با ختنه مردان مقایسه کرد. این مقوله شامل بریدن پوسته ختنه‌گاه، یا تاج کلیتوریس است. «قطع عضو تناسلی»[5] یا برداشتن کلیتوریس[6]، به معنای قطع کامل کلیتوریس و لبینه کوچک[7] و دست‌نزدن به لبینه بزرگ[8] است. «چفت‌کردن آلت تناسلی زنانه»[9]، افراطی‌ترین شکل ختنه زنان و شامل قطع کلیتوریس، لبینه بزرگ و لبینه بزرگ و پس از آن، دوختن لبه‌های فرج به هم است، به‌طوری که تنها سوراخ کوچکی باقی می‌ماند و ادرار و ترشحات مربوط به دوران قاعدگی، می‌توانند از آن خارج شوند. معمولاً، مادران مسئولیت ختنه دختران را برعهده دارند. اغلب یک قابله سنتی، عمل ختنه را انجام می‌دهد؛ اما در برخی جاها، متخصصان بهداشت ختنه‌کننده نیز وجود دارند.   ختنه زنان، سبب ایجاد برخی پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت برای سلامتی می‌شود. خونریزی شدید، رایج‌ترین عوارض آنی این عمل است. بسیاری از عوارض دیگر، همانند حبس ادرار یا ایجاد گوشت اضافی در محل زخم، می‌تواند به ناراحتی و بدریخت‌شدن عضو منجر شود، اما زندگی فرد را تهدید نمی‌کند. تقریباً همه شکل‌های ختنه زنان، سبب تداخل در واکنش جنسی زنان می‌شوند؛ اما آن‌ها لزوماً سبب حذف امکان لذت جنسی یا رسیدن به اوج لذت جنسی نمی‌شوند. زنانی که مجرای تناسلی آن‌ها بسته شده، به‌طور خاص بیشتر در معرض پیامدهای جدی سلامتی قرار دارند. بیشتر ادبیات موجود دربارة ختنه زنان در مورد این موضوع مبالغه کرده‌اند؛ زیرا بیشتر تصور می‌کنند، مجرای تناسلی همه زنان ختنه‌شده چفت شده است. درواقع، آمار نشان می‌دهد، تنها 15تا 20درصد از زنان ختنه‌شده، این شکل افراطی ختنه را تجربه می‌کنند. گذشته از این، وقوع چفت‌کردن آلت تناسلی زنان در سال‌های اخیر، کاهش یافته است. در بخش‌هایی از جهان، افزایش استفاده از روش‌های پزشکی، سبب کاهش وقوع عوارض منفی برای سلامت زنان می‌شود.

سه چارچوب فرهنگی مختلف برای مطالعه ختنه زنان وجود دارد. همیشه، این عمل برای ایجاد اطمینان از دوشیزگی زنان تا زمان ازدواج ترویج شده است. این عقیده وجود دارد که برداشتن کلیتوریس، به زنان کمک می‌کند تا میل جنسی خود را تحت کنترل نگه دارند. در برخی جوامع، چفت‌کردن آلت تناسلی نوعی احتیاط اضافی است، زیرا سبب می‌شود تا دخول ناراحت‌کننده و دشوار شود. در جوامعی که دوشیزگی اهمیت بسیاری دارد، اغلب دختران در جشن‌های خصوصی ختنه می‌شوند. دومین چارچوب فرهنگی، ختنه زنان را به منزله رسیدن به دوران بلوغ و بزرگسالی قلمداد می‌کند. در این مورد، تمامی اعضای یک نسل از دختران در زمان و در سن یکسان ختنه می‌شوند. اغلب، یک نسل از پسران نیز در همان زمان ختنه می‌شوند. وقتی ختنه به منزله رسیدن به بلوغ تصور می‌شود، به‌دنبال آن یک دوره انزوا و عزلت روی می‌دهد که در آن بزرگ‌ترها، الزامات اجتماعی را به دختران آموزش می دهند. در هرکدام از این چارچوب‌های فرهنگی، ختنه زنان معمولاً پیش‌شرط یافتن همسر برای ازدواج است. چارچوب دیگری که رواج کمتری دارد، مد یا باب روز است. برخی از زنان جوان در برخی کشورها (شامل امریکا و چاد)، تن به این عمل می‌دهند تا از نظر مد با دیگران متفاوت باشند. این نوع ختنه، در میان زنان رواج بسیار اندکی دارد و بر جوامعی که این عمل در آن‌ها روی می‌دهد، تأثیر ماندگار ندارد.

بسیج عمومی علیه ختنه زنان  فمنیست‌های غربی و زنان عضو سازمان‌های بین‌المللی، طی دهة 1970، نقش مهمی در افزایش توجه به عمل ختنه زنان داشته‌اند. مخالفان آفریقایی این عمل، در دوره‌ای فعال بودند، اما در جلب توجه سازمان‌های بین‌الملی به آن موفق نشدند. زنان غربی که در ابتدا به این مسئله توجه کردند، ختنه زنان را به منزله ابزاری در خدمت مردسالاری و نماد انقیاد زنان معرفی کردند. گرچه برخی از زنان آفریقایی، بخشی از این بسیج اولیه بودند، بسیاری از آنان نسبت به این نوع قاب‌بندی از ختنه زنان اعتراض کردند. برای نمونه، در کنفرانس بین‌المللی زنان در کپنهاگ در سال 1980، زنان آفریقایی، یکی از نشست‌هایی را که میزبان فمنیستی غربی به‌نام فران هوسکن[10]، بود تحریم کردند؛ زیرا به اعتقاد آنان، رویکرد او قوم‌مدارانه بود و به زنان آفریقا توجهی نداشت. درنتیجه، سازمان‌های بین‌المللی از سخن‌ورزی فمنیستی برای ریشه‌کنی ختنه زنان اجتناب کردند. درواقع، آن‌ها کوشش‌های خود را پشت گفتمان پزشکی که در ظاهر طبیعی‌تر بود، پنهان کردند. 

درنهایت، در اواخر دهة 1980 و اوایل دهة 1990، کنشگران به گفتمان حقوق زنان بازگشتند. رابطه بین برابری جنسیتی و حقوق بشر، در حال ‌توسعه بود و برابری جنسیتی به مبنایی مناسب برای اقدامات بین‌المللی تبدیل شد. استدلال‌های فمنیست‌ها، مبنی بر اینکه دولت مسئول حفاظت از زنان و کودکان در برابر سوءاستفاده از آنان در محیط‌های خصوصی است، پیش از این یا انکار می‌شد یا چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت؛ اما اکنون این بحث‌ها به ایدئولوژی بیشتر سازمان‌های بین‌المللی تبدیل شده است. در اواسط دهة 1990، چارچوب حقوق زنان به گفتمان مسلط ضدختنه زنان تبدیل شد.  در یک تغییر فاحش سیاست‌گذاری، اعلامیه مشترک سازمان بهداشت جهانی، یونیسف، یونفپا (صندوق جمعیت ملل متحد)[11] و برنامه توسعه سازمان ملل متحد[12] در سال 1995، مبنای پزشکی سیاست‌های ضدختنه زنان را «نادرست» اعلام کردند. استدلال این اعلامیه مشترک، این بود که بخش عمده گفتمان پزشکی –دست‌کم بخشی از آن که در سطح محلی به‌کار گرفته شده- اغراق‌آمیز و درنتیجه زیان‌بخش بود. مشکل دومِ مرتبط با گفتمان پزشک،ی تعجب‌برانگیزتر است. در اصل، استفاده از روش‌های پزشکی در ختنه زنان، بیش از اندازه مؤثر بوده است. به‌دلیل ایمن‌ترشدن ختنه، جامعه بین‌المللی، فوریتی را که در اصل عامل برانگیزنده ریشه‌کن‌کردن این عمل بود، تعضیف کرد. این سازمان‌ها کوشیدند تا در قالب تغییر شکل پیام‌های خود، بخشی از آن فوریت را دوباره احیاء کنند: ختنه زنان دارای پیامدهای منفی برای سلامتی است؛ اما –مهم‌تر از آن- نقض حقوق زنان است.  به‌طور خاص، رسانه‌های عامه‌پسند غربی، تحت نفوذ این پیام قرار گرفتند و ختنه زنان را به شکلی غلوآمیز، مورد توجه قرار دادند. در سال 1994، شبکه خبر کابلی (سیانان)، به‌طور زنده، ختنه یک دختر دوازده ساله را در قاهره پخش کرد. پخش این فیلم، سبب شد تا دولت مصر بی‌درنگ وعده دهد، اقداماتی را علیه آن انجام خواهد داد. همچنین، این عمل سبب شد تا یک هیجان رسانه‌ای در سطح جهان ایجاد شود. در امریکا، ناگهان ختنه زنان در بسیاری از برنامه‌های گفت‌وگومحور تلویزیون، همانند برنامه اُپراه وینفری[13] و در مجله‌های عامه‌پسند، مانند کازموپلیتن[14]، مورد توجه قرار گرفت. داستان‌های این رسانه‌های عامه‌پسند، به‌شدت قوم‌مدارانه بود و بیشتر شامل داستان‌هایی دربارة زنان امریکایی بود که زنان آفریقایی را از ختنه «نجات» داده بودند. 

در سال 1996، امریکا ختنه زنان را غیرقانونی اعلام کرد. علاوه بر ممنوعیت ختنه زنان در امریکا، این قانون همچنین وام‌ها و کمک‌هایی را در اختیار کشورهای دیگر قرار می‌داد، مشروط به اینکه سیاست‌هایی را برای ریشه‌کن‌کردن این عمل، در پیش بگیرند. به زودی، همه کشورهایی که ختنه زنان در آن‌ها انجام می‌شد (به‌جز کشورهای فاقد دولت)، سیاست‌هایی را برای مقابله با آن اتخاذ کردند. این سیاست‌گذاری‌ها، اغلب بسیار جدال‌برانگیز بودند و باید بدون تصویب رسمی در پارلمان‌ها اجرا می‌شدند. برای مثال، در کشور مصر -که در میانه دهة 1990، برآورد شده بود که 97درصد از کل زنان این کشور ختنه می‌شدند- پارلمان مصر تمایلی به تصویب قانونی برای تلقی ختنه زنان به منزله عملی مجرمانه نداشت. درنهایت، سیاست ضدختنه زنان در کشور مصر به شکل «فرمان وزارت بهداشت» درآمد. گرچه برخی از زنان می‌توانستند از قوانین برای اعمال زور جهت صرف‌نظر کردن از ختنه استفاده کنند، اما عدم حمایت عمومی، سبب عدم تأثیرگذاری آن‌ها در بسیاری از کشورها شد.

درواقع، جاروجنجال رسانه‌ای، همراه با اقدامات اجباری برخی کشورها، مانند امریکا، سبب ایجاد واکنش منفی شدید علیه مداخله در برخی کشورها شد. مدافعان آفریقایی عمده قلع‌وقمع ختنه زنان، درصدد برآمدند تا راه‌حل‌هایی محلی‌تر بیابند. برخی صاحب‌نظران اعتقاد داشتند که مسئله ختنه زنان، به افراد خارج از جوامعی که این عمل در آن‌ها روی می‌دهد، ارتباطی پیدا نمی‌کند. این پژوهشگران در مطالعه ختنه زنان درون زمینه فرهنگی و درخواست برای حساسیت فرهنگی، بیشتر نسبت به مداخله‌های ضدختنه زنان پیشگام بوده‌اند.

تغییر رفتار

یکی از تأثیرهای گسترده مداخله بین‌المللی، افزایش استفاده از روش‌های پزشکی برای انجام ختنه زنان بود. به بیان دیگر، احتمال اینکه والدین دختران، خود را برای ختنه نزد متخصصان بهداشت ببرند، افزایش یافته و حتی اکنون قابله‌های سنتی همیشه از مواد ضدعفونی‌شده و سایر کمک‌های پزشکی، بدین‌منظور استفاده می‌کنند.

از منظر نرخ خام ختنه زنان، اثر کلی برنامه‌های قلع‌وقمع یکسان نبود. برای مثال، مطالعه‌ای که به تازگی در مصر انجام شد، نشان می‌دهد، درصد ختنه دختران مسیحی قبطی کاهش یافته، اما این عدد در میان دختران مسلمان ثابت مانده است. همچنین، همین مطالعه نشان می‌دهد که تحصیلات فقط به کاهش ختنه در میان دختران مسیحی منجر شد. این یافته نشان می‌دهد، از نظر برخی گروه‌ها، ختنه به یک نشانه فرهنگی مهم برای متمایزکردن «ما» از «آن‌ها» تبدیل شده است. در کشورهای دیگر، همانند اوگاندا، کوشش‌هایی که برای ریشه­کنی این عمل انجام شده، به‌ظاهر بسیار موفقیت‌آمیز بوده‌اند. جدیدترین پیمایش سلامت جمعیت در کشورهایی که ختنه زنان در آنجا رواج دارد، نشان می‌دهد در سطح ملی، تغییر چندانی در میزان شیوع این عمل صورت نگرفته است (از 2 تا 6درصد). در کل، به‌نظر می‌رسد، برنامه‌هایی که به شکل متمرکز طراحی شده‌اند و برای توانمندسازی زنان به شرایط فرهنگی توجه داشته‌اند، بیش از همه در ریشه‌کن‌کردن ختنه زنان موفق بوده‌اند.

 الیزابت هگر بویل[15]  و نیز ببینید: فمنیسم؛ جنبش حقوق زنان

بیشتر بخوانید:

 

Boyle, Elizabeth Heger. 2005. Female Genital Cutting: Cultural Conflict in the Global Community.Baltimore: Johns Hopkins University Press

Gruenbaum, Ellen. 2001. The Female Circumcision Controversy.Philadelphia: University of Pennsylvania Press

Shell-Duncan, Bettina and Ylva Hernlund. 2000. Female “Circumcision” in Africa.Boulder, CO: Lynne Reinner

U.S. Agency for International Development. 2006. “FGC Data from DHS Surveys, 1990–2004.” Retrieved December 12, 2006 (http://www.measuredhs.com/

topics/gender/FGC-CD/start.cfm#Disaggregation)

Yount, Kathryn M. 2004. “Symbolic Gender Politics, Religious Group Identity, and the Decline in Female Genital Cutting in Minya, Egypt.” Social Forces

82:1063–90

  [1] . Female Genital Cutting

[2] . female

 circumcision

 [3] . female genital mutilation

 [4] . Sunna

[5] . Genital excision

[6] . clitoridectomy

 [7] . labia minora

 [8] . labia majora

  [9] . Infibulation

  [10] . Fran Hosken

[11] . UNFPA (UN Population Fund)

 [12] . UNDP (UN Development Programme)

[13] . Oprah Winfrey Show

[14] . Cosmopolitan

[15] . Elizabeth Heger Boyle

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید