خردهفرهنگ مصرفکنندگان مواد مخدر
فرهنگ به باورها، زبان، تاریخ و نظامهای معنایی مشترک اشاره دارد که گروههای بسیاری از مردم را به یکدیگر پیوند میدهد. مراد از خردهفرهنگ، گروهی معین و مشخص در درون گروهی بزرگتر است که باورها، عرفها و ارزشهای خاص خود را دارد. اعضای یک خردهفرهنگ، واقفاند که در درون فرهنگ گسترده قرار دارند و اغلب ارزشها و عرفهایشان را در تقابل با جهان اجتماعی بزرگتر تعریف و توصیف میکنند. آگاهی اعضای خردهفرهنگ از زبان خاص آن، نوعی سرمایۀ فرهنگی بهدست میدهد که اعضا به یاری آن، همدیگر را بازمیشناسند، همبستگی گروهی را تقویت و به اعضای گروه مراتبی از منزلت اعطا میکند.
آیا مصرفکنندگان مواد مخدر یا مصرفکنندگان[1] برخی از مواد مخدر برای خود خردهفرهنگی منحصربهفرد دارند؟ هم برای پاسخ مثبت شواهدی وجود و هم برای پاسخ منفی.
مصرف مخدر، غالباً فعالیتی اجتماعی است که در آن مصرفکنندگان برای یکدیگر آشنا هستند، نه برای عموم. در هر مرحله از فرایند مصرف مخدر، از یافتن فروشنده تا خریدن این مواد و تجهیزات جانبیاش و یافتن مکانی امن برای مصرفکردن و خود مصرف، از نمادها و زبان محفلی[2] پیچیده و اغلب محرمانه استفاده میشود. گذشتهازاین، هم پلیس و هم پژوهشگران، آیین معاشرتی منحصربهفرد را که برخی مناسکش میخوانند و بر توزیع مواد مخدر و تجهیزات در میان مصرفکنندگان سایه افکنده است، شاهد بودهاند. سرانجام اینکه، برخی از مصرفکنندگان، در امور مرتبط با مواد مخدر، یکدیگر را یاری میکنند، مانند فریب پلیس، گذراندن حبس یا جان بهدربردن از تجربههای دردناک مصرف مواد، همۀ این ویژگیها دلالت بر آن دارند که حول مصرف مخدرهای خاص، خردهفرهنگهای منحصربهفردی پدید آمدهاند.
بهرغم وجوه سطحی اشتراک، دلایل بسیاری وجود دارد که از زدن انگ خردهفرهنگ بر مصرفکنندگان مخدر تن زنیم. نخست آنکه، مصرف مواد مخدر غیرقانونی است و با قاطعیت تحت پیگرد قرار میگیرد. زبان محفلی و نشانههای مشترک، قطعنظر از پیشینه یا معانی مسلم فرضشده، برای جلوگیری از شناسایی و دستگیری است. بهویژه، زبان محفلی، به فروشندگان امکان میدهد که قرار معاملات را پشت تلفن یا در اماکن عمومی تنظیم کنند، بیآنکه هنگام شنود مکالمات، سرنخی از جرمشان بهدست دهند. بهوقت ضرورت، رفتارها پنهان نگهداشته میشوند. پنهانکردن آنها، بهوضوح دلیلی بر میل به سواکردن خود یا تشکیل گروهی منحصربهفرد نیست.
این فرضیه که مصرف مواد مخدر امری مناسکی است، بهویژه این فرضیه که تزریقکنندگان مواد از سورنگ مشترک برای بیان یگانگی استفاده میکنند و منزلتی دارند که از رهگذر این روش مصرف بهدست میآید، ظهور اچ.آی.وی (ایدز) از نزدیک کاوش شد. پژوهشگران نگرانند که اگر مصرفکنندگان ترجیح دهند که از تجهیزات جانبی مشترک استفاده کنند، جلوگیری از شیوع اچ.آی.وی در میان آنان دشوار شود. بااینحال، پژوهشها نشان دادهاند که خلاف این فرض صادق است. مصرفکنندگان از خطرات استفاده دو یا چندباره از سرنگ برای سلامتشان آگاهاند. به همین دلیل آنهایی که برای بهدست آوردن مواد بیشترین پول را خرج کرده یا بیشترین خطر را به جان میخرند، اغلب اصرار دارند که اول خودشان تزریق کنند. تحلیلی هزینه-فایدهسنج در قیاس با استدلال ناظر بر «آداب معاشرت»، قدرت تبیینگری بیشتری دارد. وقتی بیشتر ایالتهای امریکا، داشتن سرنگ را جرمزدایی کردند یا رواج برنامههای تعویض سرنگ را ممکن ساختند، مصرفکنندگان تا آنجایی که بتوانند از این فرصت برای استفاده از سرنگهای تمیز بهره میبردند.
آیا مصرفکنندگان مواد مخدر فعالانه نظامهای ارزشی جهان اجتماعیشان را رد میکنند؟ احتمالاً خیر، چراکه بیشتر مصرفکنندگان شاغلاند و زندگی باثباتی دارند. عدهای که گاه «عملی» خوانده میشوند، بهدلیل وابستگی شدیدشان به مواد مخدر، از جهان اجتماعی غالب کناره میگیرند، نه به اختیار خود. مصرف مواد مخدر، اغلب جنبهای از زندگی بسیاری از کسانی است که اگر مواد مخدر نبود، نقطۀ اشتراک چندانی نداشتند.
الگوهای مصرف مواد مخدر، ابعاد اجتماعی و فرهنگی دارد. گرچه گاهی پیش میآید که مصرفکنندگان، مخدرهای گوناگونی را تجربه میکنند، اما پژوهشهای قومنگارانه و پژوهشهای پزشکی دریافتهاند که بیشتر مصرفکنندگان، یک «مخدر دلخواه» دارند. مصرفکنندگان مخدرهای باشگاهی در محیطهای اجتماعی خاص، نوع خاصی از مخدرها را ترجیح میدهند. مصرف کرککوکائین از الگوهای بسیار متفاوتی پیروی میکند، همانگونه که کشیدن حشیش در میان جوانان و محیطهای دیگر مصرف مواد مخدر، از نیمکت دبیرستان گرفته تا غرفههای تزریق مواد، الگوهای متفاوتی دارند. این جهانهای اجتماعی، معمولاً با هم تماسی ندارند. البته فروش مواد مخدر، سپهر اجتماعی کاملاً مجزایی از مصرف مخدر است. بسیاری از پژوهشهای مرتبط با خردهفرهنگ مواد مخدر برای جداکردن مصرف مخدر از بافتهای اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی دیگر با سختیهای بسیاری مواجه شدند. تفکیک اخلاق «بیخیالی»[3] که پژوهشگران دهۀ 1960 آنرا به حشیش کشیدن دانشجویان نسبت میدادند، از «فرهنگ جوانان» آن زمان یا «پادفرهنگ»[4] خودخواندۀ جوانان، کاری بود بس دشوار. جامعهشناسان آن دوره نیز کوشیدند که جهانهای فرهنگی دوگانه «کلهتاسان»[5] (حشیشبازها و ال.اس.دیبازها) و «هیپیها»[6] (اسپیدبازها)[7] را -که نامشان دلالت بر تفاوتشان میکند- از هم جدا کنند؛ اما از نشاندادن فرهنگهای پیچیدهای که حول مواد مخدر تعریف میشوند، درماندند.
منتقدان خاطرنشان میسازند که اغلب معلوم نمیشود که چه کسی در خردهفرهنگ است و چه کسی نیست و اینکه مردم از رهگذر تعریف رفتار کجروانه بهعنوان انتخاب عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، محدودکنندۀ انتخاب را پنهان میسازد و اینکه توسعا یکی از دستاوردهای اصلی تبیین ناظر بر خردهفرهنگ این است که جامعۀ غالب را از مسئولیت مبرا میسازد؛ یعنی، جامعۀ غالب، جامعهای از مصرفکنندگان مواد مخدر، دزدها، دارودستهها و متقلبان مالیاتی نیست، بلکه جامعهای است متشکل از مردمی خوب که در آن خردهفرهنگهای مصرفکنندگان مواد مخدر، متقلبان مالیاتی و گروههایی از این قبیل نیز زندگی میکنند؛ بنابراین، انگ خردهفرهنگ بهجای تبیین گروهها بر آنها داغ میزند.
کارزارها و نوشتارهای ضدمواد مخدر همچنان از مفهوم خردهفرهنگ مصرفکنندگان مواد مخدر استفاده میکنند. این نوشتارها، مصرف مخدر را «سبک زندگی» خردهفرهنگی معرفی میکنند که اعضایش در جستوجوی جذب مصرفکنندگان دیگرند. در اینجا خردهفرهنگ مصرفکنندگان مواد مخدر بهگونهای تعریف شده است که سازمانهای پژوهشی و مدافعان اصلاحات، در خطمشیهای مرتبط با مواد مخدر را که به خطمشیهای نابردبارانۀ ایالات متحده از نیمة دهۀ 1980، انتقاد دارند و احتمالاً جزئی از کارزار قانونیکردن کامل مواد مخدرند، شامل میشود. برای دفاع از این رویکرد، دادههای اندکی وجود دارد.
هاورد لون و پدرو متئو-گلبرت[8]
و نیز ببینید: مخدرهای باشگاهی؛ کوکائین و کرک؛ سرمایۀ فرهنگی؛ سوءمصرف مخدر/دارو؛ مخدرهای دروازۀ ورود؛ خردهفرهنگها
بیشتر بخوانید
Bourgois, Philippe. 1989. “Crack in Spanish Harlem: Culture and Economy in the Inner City.” Anthropology Today 5(4):6–11
Covington, Jeanette. 1995. “Racial Classification in Criminology: The Reproduction of Racialized Crime.” Sociological Forum 10(4):547–68
Currie, Eliot. 1993. Reckoning: Drugs, Cities and the American Future. Berkeley, CA: University of California Press
Ferrell, Jeff. 1999. “Cultural Criminology.” Annual Review of Sociology 25:395–418
Gelder, Ken and Sarah Thornton, eds. 1997. The Subcultures Reader. London: Routledge. Johnson, Bruce D., Flutura Bardhi, Stephen J. Sifaneck, and Eloise Dunlap. 2006. “Marijuana Argot as Subculture Threads: Social Constructions by Users in New York City.” British Journal of Criminology 46(1):46–77
[1] drug subculture
[2] slang
[3] hang loose
[4] counter-culture
[5] heads
[6] freaks
[7] speed: نوعی مادۀ مخدر [م.]
[8] Howard Lune and Pedro Mateu-Gelabert