خرده‌فرهنگ‌ها

   اصطلاح «خرده‌فرهنگ[1]» در علوم اجتماعی، در اغلب موارد، به معنی گروهی است که در تضاد با جامعه مسلط یا جدای از آن قرار دارد. برای انسان‌شناسان که «فرهنگ» را به‌صورت نظام پیچیده‌ای از اعتقادها و رفتارها که مشخص‌کننده گروه خاصی از مردم هستند، تعریف می‌کنند، خرده‌فرهنگ به معنی بخش‌هایی از یک تمامیت است. اکثر انسان‌شناسان بر پیوستگی فرهنگ تأکید کرده‌اند: «به‌صورت‌ برخورداری از خصوصیات واحد، «کل‌های منسجم» یا الگوهای رفتاری که مشخصه یک مردم هستند. خرده‌فرهنگ، به‌عنوان مفهومی در درون علوم اجتماعی، در بیشتر موارد به منزلة اصطلاحی برای به بحث گذاشتن جوامع مدرن وسیع که در میان مردمشان تنوع فرهنگی وجود دارد، مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ بنابراین، محققان خرده‌فرهنگ‌ها را در متن مشاهده گروه‌هایی از مردم، در مقابله با شورش علیه هنجار جامعة وسیع‌تر، به بحث می‌گذارند. 

همچنین خرده‌فرهنگ، به معنی گروه اجتماعی است که از هویت فرهنگی وسیع‌تری، متمایز و مشخص است. برای نمونه، تعاریف یک خرده‌فرهنگ می‌تواند در امتداد خطوطی از ملیت، طبقه، قومیت، تبار، نسل، سابقه، کلیشه یا پایین‌ترین طبقه اجتماعی[2] باشند. همچنین یک خرده‌فرهنگ می‌تواند، گروهی باشد که ممکن است بدنام شده یا اقلیتی در نسبت با فرهنگ مسلط باشد. علاوه بر این، یک خرده‌فرهنگ می‌تواند یک ضدفرهنگ[3] باشد، به معنای هویتی اجتماعی که در پاسخ یا واکنش به فرهنگی مسلط وجود دارد. چنین پاسخ ضدفرهنگی، به‌صورت شورشی علیه هنجارهای فرهنگی جریان اصلی جامعه، عمل می‌کند.

  جامعه‌شناسان، نظیر ماکس وبر، معتقدند که یک خرده‌فرهنگ خروجی از نابرابری جامعه و پیامدی از استثمار اقتصادی و قشربندی اجتماعی است. دیدن تقسیم‌های اجتماعی، به‌عنوان خروجی زندگی مدرن و بخشی از ساختار جامعه، به بحث‌هایی از خرده‌فرهنگ‌ها به مثابه خروجی از تنش‌های جامعه‌ای همچون سرخوردگی جوانان، هویت اقلیت، خلق‌وخوی هنری و کشمکش‌های اقتصادی-اجتماعی منتهی می‌شود. در حیطه کشمکش‌های اقتصادی-اجتماعی، انسان‌شناس اسکار لوئیس[4]، طبقات محروم را به‌صورت طبقاتی که به «فرهنگ فقر» متعلق هستند، تجزیه‌وتحلیل کرد. او فکر می‌کرد که فقر خودش را در نسل‌های بعدی دائمی می‌کند (نگاهی که توسط بسیاری از دانشمندان اجتماعی رد شده است) و اینکه افراد در اجتماع‌های فقیر، ویژگی‌های مشابهی دارند. مشخصه‌های فرهنگ فقر، حاشیه‌ای بودن، وابستگی، بیچارگی، بی‌قدرتی، فرودستی، بی‌ارزشی، فقدان تاریخ و فقدان آگاهی طبقاتی بودند.

  درحالی‌که خرده‌فرهنگ‌ها ممکن است از چنین تقسیم‌های اقتصادی-اجتماعی پدید آیند، ممکن است از همبستگی گروهی نیز برخیزند. مثالی از چنین خرده‌فرهنگی از همبستگی را می‌توان در هویت قومی که بر تبار یا خویشاوندی استوار است، یافت. افراد در گروه‌های قومی متمایز، خود را صاحب میزان مشخصی تاریخ مشترک (واقعی یا خیالی) می‌‌دانند.  درنهایت، خرده‌فرهنگ‌ها چه از طریق عملیات تقسیم ایجاد شده باشند و چه همبستگی، چه بر خود تحمیل شده[5] باشند و چه تعریف شده توسط دیگران، به‌طور بنیادین به‌عنوان زیرمجموعه‌هایی از جامعه مسلط تعریف شده‌اند.

   سوزان آر داوریا[6]

همچنین رجوع شود به: سرمایة فرهنگی؛ نسبی‌گرایی فرهنگی؛ ارزش‌های فرهنگی؛ جنگ‌های فرهنگی؛ ارزش‌ها

برای مطالعه بیشتر

Gelder, Ken and Sarah Thornton, eds. 1997. The Subcultures Reader. London: Routledge

Gramsci, Antonio. 1955. The Modern Prince and Other Writings. London: Lawrence & Wischart

Kroeber, A. L. and C. Kluckhohn. 1952. Culture: A Critical Review of Concepts and Definitions. New York: Vintage Books

Muggleton, David. 2000. Inside Subculture: The Postmodern Meaning of Style. New York: Berg

  [1] subcultures

[2] underclass

[3] counterculture

[4] Oscar Lewis

[5] self-imposed

 [6] Susan R. Dauria

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید