خشونت جمعی

 خشونت جمعی[1]، واردکردن صدمه از طریق یورش گروهی علیه اشخاص یا اموال است. اگرچه دولت‌ها در جنگ‌ها، عملیات پلیسی و مجازات مجرمان دست به خشونت می‌زنند، اما بیشتر اندیشمندان علوم اجتماعی، خشونت جمعی را پرخاشگری غیرنظامیان می‌دانند.

شکل‌های خشونت

پهنة خشونت جمعی، گسترده و متنوع بوده و مشتمل بر شکل‌های مهمی چون جنگ، عداوت، شورش، زجرکشی، اجرای خودسرانه قانون و تروریسم است. این پدیده‌ها، اغلب به طرزی غیردقیق تعریف شده‌اند؛ اما تفاوت‌های بنیادی، آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. نخست، خشونت ممکن است بین گروه‌ها یا بین گروه‌ها و افراد رخ دهد. خشونت ممکن است حمله‌ای یک‌جانبه (یک‌سویه) توسط یک گروه علیه گروهی دیگر باشد، همانند وقتی که اکثریتی قومی با تعداد بسیار بیشتری به اقلیت بی‌دفاع حمله می‌کند. مثال‌های آن عبات‌اند از: شورش‌های ضدکاتولیک‌ها، ضدسیاهان و ضدچینی‌ها در قرن نوزدهم در امریکا و نیز شورش‌های اخیر که هدف‌شان اقلیت‌های قومی در مکان‌هایی چون جنوب آسیا و آفریقاست. درست است که حملات تروریستی بیش از آنکه علنی باشند، پوشیده‌اند، اما معمولاً حملاتی یک‌جانبه توسط یک گروه علیه گروه دیگر نیز هستند. معمولاً زمانی که طرف‌ها تا حد زیادی از نظر جایگاه، تعداد و منابع دیگر برابرند، میانشان خشونت متقابل و تلافی‌جویانه نیز رخ می‌دهد. جنگ در جوامع ساده‌تر و قبیله‌ای، نمونه‌از از خشونت متقابل گروه با گروه است، ستیز بین دسته‌های خیابانی مدرن نیز از این دست نزاع‌هاست. تمام این شکل‌های خشونت، مستلزم منطق تعهد جمعی هستند که بر اساس آن، گروه تمام افراد یک قشر اجتماعی را مسئول رفتار افراد دیگر می‌داند. گروهی که به‌دلیل رفتار یکی از اعضاء در معرض تعرض قرار می‌گیرد، ممکن است گروهی چون خانواده‌ها، قبایل، طوایف، گروه‌هایی نژادی و قومی، ملیت‌ها، و سازمان‌های سیاسی و دینی باشد.

خشونت جمعی، ممکن است پرخاشگری گروهی علیه فردی بدون داخل‌کردن یا در برگرفتن اعضای دیگر گروه اجتماعی او باشد. گروه کینه‌جو ممکن است حملاتش کوچک و پوشیده یا بزرگ و علنی باشد. این امکان وجود دارد که شکل‌های خشونت جمعی را طبق الگوی دربرگیری‌شان (اینکه آیا جمعی است یا فردی) و درجة سازمان‌یافتگی‌شان (اینکه بالاست یا پایین) متمایز کنیم.

 شورش

شورش شامل دربرگیری جمعی و سازمان‌دهی اندک است. شورش، حمله‌ای یک‌جانبه که به‌طور غیررسمی سازمان‌یافته، به اعضای مقوله‌ای اجتماعی در تلافی جرم یک یا چند تن از اعضای آن مقولة اجتماعی است. برای مثال، در شهرهای شمالی ایالات متحده در قرون نوزدهم و بیستم، بدرفتاری ادعاشدة یک امریکایی آفریقایی‌تبار منفرد، به دفعات بسیار، موجب خشونت گروهی سفیدپوستان علیه کل محله‌های سیاه‌نشین شد. به‌طور تاریخی، اقلیت‌هایی چون یهودیان در اروپا یا مسلمانان در هندوستان با حملات مشابهی مواجه بودند. با این وجود، شورش به‌نوعی بیش از یک یا دو روز ادامه نمی‌یابد و مشارکت‌کنندگان، بلافاصله پراکنده می‌شوند.

زجرکشی

زجرکشی نیز خشونت گروهی است که به‌طور غیررسمی سازمان‌یافته؛ اما برخلاف شورش، فقط مجرم ادعایی مجازات یا کشته می‌شود. در سال‌های افزایش نسبی زجرکشی امریکایی‌های آفریقایی‌تبار توسط سفیدپوستان در جنوب امریکا، برای مثال، جمعیت انبوه سفیدپوستان به‌ندرت بیش از یک مجرم سیاه‌پوست را می‌زدند یا می‌کشتند. خشونت جمعیت انبوه، به‌ندرت به اجتماع گسترده‌تر سیاهان به شکل شورش گسترش می‌یابد.

 اجرای خودسرانۀ عدالت

اجراکنندگان خودسرانۀ عدالت، گروه‌هایی به‌طور رسمی سازمان‌یافته هستند که مجموعه‌ای از مجرمان را مجازات می‌کنند. چه این نگهبانان باسرعت و پنهای عمل کنند و چه عامدانه و آشکارا، جرم هر خلافکار سنگین است و هریک به‌‌عنوان یک فرد مجازات می‌شود. برای مثال، در نواحی مرزی امریکا در قرن نوزدهم، این افراد دزدان گله‌ها و دیگر افراد کجرو را خارج از دسترس مقامات قانونی، دنبال و مجازات می‌کردند. در جنوب امریکا، کوکلوکس کلان، زمانی به‌عنوان یک سازمان اجرای خودسرانۀ عدالت عمل می‌کرد.

تروریسم

تروریست‌ها نیز سازماندهی رسمی دارند؛ اما رقبای‌شان معمولاً گروه‌هایی بزرگ و قدرتمند با منابع بیشتر هستند. به‌علاوه، برخلاف اجراکنندگان خودسرانۀ عدالت، تروریست‌ها منطق دربرگیری جمعی را به‌کار می‌گیرند؛ آن‌ها حملاتی علیه جمعیت‌های غیرنظامی انجام می‌دهند، مانند بمب‌گذاری در رستوران‌ها یا فرودگاه‌ها و تیراندازی کور در اماکن عمومی. ستیز چریکی نیز شامل غیرنظامیان سازمان‌یافته‌ای است که ممکن است به طرزی پنهانی عمل کنند، اما چریک‌ها معمولاً حملات‌شان را به اهداف دولتی محدود می‌کنند، مانند ارتش و پلیس.

تبیین‌های خشونت جمعی

برخی اندیشمندان اجتماعی، خشونت اجتماعی را تا تنش‌های اجتماعی دنبال می‌کنند، مانند تنش‌های برآمده از رقابت برای منابع کمیاب، فقر یا سلطة واقعی یا تهدیدشده توسط یک گروه بر گروه دیگر. برخی دیگر، در مقابل، بر مشخصه‌های اجتماعی طرف‌های درگیر در یک درگیری خاص تمرکز می‌کنند، مانند میزان نزدیکی بین افراد درگیر، میزان تفاوت‌های فرهنگی آن‌ها یا میزان وابستگی اقتصادی یا غیرة آن‌ها به یکدیگر. بی‌توجه به دورة تاریخی یا محیطی خاص، بیشتر زمانی می‌توان توقع خشونت جمعی را داشت که افراد درگیر بیگانه شده، ازلحاظ فرهنگی متفاوت باشند و جایگاهی بسیار نابرابر داشته باشند. هدف نهایی نظریة خشونت جمعی، پیش‌بینی و تبیین این امر است که چه زمانی یک تضاد موجب خشونت گروهی خواهد شد، به چه شکلی و با چه سطحی از بی‌رحمی.

  رابرتا سنچال دولاروچه[2] 

و نیز ببینید: زجرکشی؛ شورش‌ها؛ ترورگری؛ اجرای خودسرانۀ عدالت؛ جنگ بیشتر بخوانید:

Barkan, Steven E. and Lynne L. Snowden. 2000. Collective Violence. Boston: Allyn & Bacon

Black, Donald. 2004. “The Geometry of Terrorism.” Sociological Theory 22:14–25

Rule, James B. 1992. Theories of Civil Violence. Berkeley, CA: University of California Press

Senechal de la Roche, Roberta. 1996. “Collective Violence as Social Control.” Sociological Forum 11:97–128

  [1] . Violence, Collective

[2] . Roberta Senechal de la Roche 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید