ناامنی غذایی و گرسنگی

  «امنیت غذایی»، دسترسی همۀ مردم جامعه در همۀ زمان‎ها به ذخیرۀ غذایی مطمئن از منابع دارای مقبولیت اجتماعی است که برای زندگی سالم و فعال بسنده باشد. در مقابل، «ناامنی غذایی[1]» کمبود ناخواستۀ غذا به‌سبب تنگناهای اقتصادی است. هنگامی که این کمبود غذایی به نقطه‌ای می‌رسد که در نشانه‌های جسمانی احساس می‎شود، «گرسنگی» رخ می‎دهد. از دهۀ 1990، این واژه‌ها در سطح گسترده‌ای جای واژۀ «سوء‌تغذیه»[2] -وضعیتی فیزیولوژیکی که ممکن است از کمبود غذا و بیماری مایه گرفته باشد- را گرفت. در سراسر جهان، سطح ناامنی غذا در گروه‌های جمعیتی مختلف، با تولید ناخالص داخلی ارتباط دارد. در ایالات متحده، اقلیت‎های قومی و خانواده‎های فرزنددار، ناامنی غذایی بیشتری دارند.

 گرسنگی و ناامنی غذایی در ایالات متحده در دهۀ 1960، یعنی هنگامی که پزشکانِ مورد حمایت «بنیاد فیلد»[3]، فقرا را ملاقات می‌کردند و از مشکلات تغذیه‎ای گسترده‌‌ای که پیش‌تر گمان می‌رفت فقط در کشورهای درحال‌توسعه وجود داشته باشند، خبر دادند. این مشکلات هدف برنامه «نبرد با فقر»[4] دولت لیندون بی. جانسون شدند. منابع مالی فدرال به سوی برنامه‎هایی هدایت شدند که خانواده‎های کم‌درآمد را درزمینۀ آموزش شغلی، تغذیه و نیاز به سلامت‌بانی یاری می‌کردند. این برنامه‎ها نابرابری اجتماعی، خاصه نابرابری هم‌پیوند با تبعیض نژادی را برجسته کردند. به‌سبب فعالیت‎های برنامه‎هایی مانند «بن غذا»، «هد استارت»، «جبران کمبود غذایی کودک»[5] و «تغذیۀ زنان، نوزادان و کودکان»[6]، رواج سوءتغذیۀ آشکار کاهش یافت، اما جایش را به نابسندگی غذا[7] داد که در بسیاری از خانوارهای فقیر دوره‎ای یا مزمن است.

  در دهۀ 1980، در کشورهای درحال‌توسعه، بحث نابسندگی غذا بازتعریف شد. کارشناسان خاطرنشان ساختند که «قحطی» و «سوء‌تغذیه» با نابسندگی غذا یکی نیستند، بلکه عوامل گوناگون و پیچیده‌ای مانع دسترسی خانوارها به مواد غذایی بسنده می‌شود. تغییر توجه به سوی عواملی که دسترسی به غذا را سامان می‌بخشند، در شکل‌دادن به اقدامات ملی و بین‎المللی برای افزایش دسترسی، سودمند بوده است. 

در سال 1996، «سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد»[8]، اجلاس جهانی غذا را برگزار کرد. این اجلاس، فقر را منبع اصلی ناامنی غذایی و ریشه‎کن‌کردن آن‌را گامی حیاتی در کاهش ناامنی غذایی دانست. شرکت‌کنندگان این هدف را تعیین کردند که تا سال 2015، ناامنی غذایی را به نصف برسانند و بر سه مفهوم محوری دسترس‌پذیری غذا، دسترسی به غذا و مصرف غذا -که هریک برای دیگری شرط لازم است نه شرط کافی- صحه گذاشتند. مجموعه‌ای از خطرها (مانند تضاد، افت‌وخیزهای اقلیمی، ازدست‌دادن شغل و بیماری واگیردار)، وجود دارند که این مفاهیم را به‌هم پیوند می‌زنند و در عین حال، می‌توانند پیوند آن‌ها را جدا کنند. اجلاس دوم در سال 2002، به منظور ارزیابی دلایل کُندی پیشرفت، به سوی هدف سال 2015 برگزار شد و در آن به نبود اراده در میان کشورهای امضاکننده اشاره شد. بااین‌حال، منتقدان بر نیاز به «حاکمیت غذایی»[9] -حق کشورهای فقیر برای تولید غذا، جهت مصرف در داخل نه برای صادرات به‌وسیلة شرکت‎های چندملیتی- پای فشردند. در این جلسه‌ها بر شبکه‌ای از عواملی که دسترس‌پذیری، دسترسی و مصرف غذاها را سامان می‌بخشند، تأکید شد: مالکیت و کنترل زمین، دسترسی به اعتبار برای‎ تولید محصولات کشاورزی و خط‌مشی‌های ملی ناظر بر صادرات غذا.

  در همان زمان، به موازات تمرکز بر توسعه اقتصادی، به‌عنوان سازوکار تضمین دسترسی به غذا، در ایالات متحده در سطح خصوصی نیز کوشش‌هایی در جهت ایجاد بانک غذا، غذاخوری فقرا و سازوکارهای دیگر، فراهم‌کردن غذای اضطراری برای فقرا صورت گرفت. شمار چنین برنامه‎هایی از زمانی که تقاضا با رکود اقتصادی دهۀ 1980 اوج گرفت، افزایش چشمگیری یافته است. بانک‏های غذا دایر شدند تا منابع غذایی مازاد، محصولات خوشه‌چینی‌شده و غذاهای اهداشده از سوی خیریه‌های محلی و ملی را ذخیره کنند. بانک‎های غذا، شبکه گسترده‎ای از انبارهای خصوصی و عمومی غذا را تدارک دیده که کارمندان آن، از سازمان‎های داوطلبی که غذا را به‌طور مستقیم بین نیازمندان توزیع می‎کنند، می‌آیند. تحلیل‎گران خاطرنشان می‌سازند که این برنامه‎ها، این باور را در ذهن خَیران پدید آورده که دارند در رفع مشکل گرسنگی کمک می‎کنند، حال آنکه آنان به‌طور مستقیم متوجه شرایط پیچیده‎ای مانند اشتغال کم‌درآمد، بیماری روانی و اعتیاد به مواد مخدر، قشربندی اجتماعی، کاهش حمایت دولت از برنامه‎های اجتماعی که منجر به نابسندگی غذایی خانوارها می‎شود، نیستند.

سنجش ناامنی غذایی

  ناامنی غذایی چند حوزۀ تجربی محوری دارد که بین فرهنگ‎ها مشترک است. این حوزه‎ها عدم‌قطعیت و نگرانی، کیفیت نامناسب، مقدار نابسنده و عدم پذیرش اجتماعی را شامل می‌شود. مقایسه‌پذیری میان‌فرهنگی این حوزه‎ها، طرح پرسشنامه‎های سنجش‌گر ناامنی غذایی را که در فرهنگ‌های مختلف معنادارند، میسر می‌سازد. «پیمایش امنیت غذایی خانوارهای ایالات متحده (اچ.اف.اس.اس.ام)»[10] که این حوزه‎ها را بازمی‌تاباند، 18 پرسش را درمی‌گیرد که سطوح ناامنی غذایی در ایالات متحده را می‎سنجد. از سال 1995 به این سو، مطالعۀ سالانه «پیمایش جمعیت کنونی»[11] و دیگر مطالعات صورت‌گرفته با حمایت مالی دولت، ناامنی غذایی را نیز در برمی‎گیرند.

  اچ.اف.اس.اس.ام مبتنی بر پژوهش‌های قوم‌نگارانه‎، نشان می‎دهند ناامنی غذایی فرایندی است که به‌وسیلة خانوارها مدیریت می‎شود. در آغاز از تدابیر صرفه‌جویانه‌ای مانند مصرف غذاهای ارزان‌قیمت و کاهش تنوع غذایی، بهره گرفته می‌شود و سپس در صورت عدم‌کفایت، از تدابیر شدیدتری مانند کاهش حجم غذا یا حذف‌کردن وعده‎های غذایی استفاده کرد. مراحل این فرایند، مدیریت بنیانی است برای رفتارها و تجربه‎هایی که به‌وسیلة اقلام مندرج در اچ.اف.اس.اس.ام ارزیابی می‌شوند. این اقلام عبارت‌اند از: نگرانی از تمام‌شدن غذا، کاهش حجم غذا و غذادادن به کودکان پیش از بزرگسالان. پژوهش‌ها نشان می‎دهند وقتی خانوارها دسترس‌پذیری کاهش‌یابنده به غذا را مدیریت می‌کند، این رفتارها و تجربه‎ها با ترتیبی پیش‌بینی‌پذیر رخ می‎دهند.

در سال 2006، تفسیر و دسته‌بندی نتایج اچ.اف.اس.اس.ام، دست‌خوش تغییراتی شد. این تغییرات حذف واژه‎های ناامنی غذایی و گرسنگی را هم در پی داشت، در عوض، خانوارها را در سه دستۀ بهره‌مند از امنیت غذایی، کم‌بهره از امنیت غذایی و بسیار کم‌بهره از امنیت غذایی قرار داد. مقصود از این تغییرات، پرهیز از خلط امنیت غذایی به‌عنوان مفهومی اقتصادی با گرسنگی، به‌عنوان پدیده‎ای فیزیولوژی بود.

پیامدهای ناامنی غذایی

به‌نظر می‎رسد تجربۀ ناامنی غذایی و گرسنگی مزمن، پیامدهای بلندمدتی برای سلامت جسمی داشته باشد. داده‎های اخذشده از مطالعات گوناگون نشان می‌دهد که احتمال فربهی زنان و کودکان در خانوارهای دچار ناامنی غذایی نسبت به خانوارهای دارای امنیت غذایی بیشتر است. از آنجا که بیشتر داده‏های راجع به ناامنی غذایی و فربهی، هم‌زمان گرد‎آوری شده‌اند، برقرارکردن رابطۀ علی دشوار است. بااین‌حال، برخی سازوکارهای بالقوه ممکن است وابستگی میان ناامنی غذایی و فربگی را تبیین کند. چنین می‌نماید که الگوهای تغذیۀ خانوارهای دچار ناامنی غذایی، بیشتر به پرخوری نزدیک‌اند، بدین صورت که محرومیت غذایی به پرخوری در زمانی وفور می‌انجامد. تحلیل‏ ها در مورد هزینه‎های غذا، حاکی از آن است که مواد غذایی پرانرژی شامل غلات پالوده، چربی‏ ها و مواد قندی افزودنی نسبت به مواد غذایی کم‌انرژی مانند میوه‏ ها و سبزیجات، ارزان‌ترند؛ بنابراین، مصرف مواد غذایی پرانرژی در خانوارهای فقیر، تدبیری صرفه ‏جویانه است که به مصرف بیش‌ازحد کالری و نیز فربهی بی انجامد.

سنجش اثرات دیگر ناامنی غذایی بر سلامت جسمی دشوارتر است. سالخورگان ایالات متحده از این شکایت دارند که باید میان خرید دارو و خرید مواد غذایی یکی را برگزینند. فرازونشیب فصلی ناامنی غذایی، به‌ویژه برای سالخوردگان، با هزینه‎های گرمایش و -تا اندازه کمتری- سرمایش پیوند خورده و این امر حاکی از آن است که خانوارها باید به‌جای غذا برای گرمایش و سرمایش هزینه کنند.

سلامت روانی و اجتماعی نیز با ناامنی غذایی پیوند خورده است. کودکان خانوارهای دچار ناامنی غذایی در مدرسه، با مشکلاتی مانند زودرنجی و اضطراب بیشتر، غیبت‎های بیشتر، دشواری در یادگیری و پایین‌بودن نمرات آزمون و رتبه‎ مواجه‌اند. آن‎ها بیش از سایر کودکان در معرض بستری شدن هستند.

و نیز ببینید: قحطی؛ حقوق بشر؛ نابرابری؛ دستمزد حداقلی؛ فقر

بیشتر بخوانید

- Coates, Jennifer, Edward A. Frongillo, Beatrice Lorge Rogers, Patrick Webb, Parke E. Wilde, and Robert Houser. 2006. “Commonalities in the Experience of Household Food Insecurity across Cultures: What Measures Are Missing?” Journal of Nutrition 136:1438S–48S

- Drewnowski, Adam and Nicole Darmon. 2005. “Food Choices and Diet Costs: An Economic Analysis.” Journal of Nutrition 135:900–904

  - Food and Agriculture Organization of the United Nations. 2006. “The State of Food Insecurity in the World 2006.” Rome, Italy: Food and Agriculture Organization of the United Nations. Retrieved December 12, 2007 (ftp://ftp.fao.org/docrep/fao/009/a0750e/a0750e00.pdf)

- Nord, Mark, Margaret Andrews, and Steven Carlson. 2006. Household Food Insecurity in the United States, 2005. Economic Research Report No. 29. U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service. Retrieved December 29, 2006 (http://www.ers.usda.gov/ Publications/ERR29/ERR29.pdf)

- Panel to Review the U.S. Department of Agriculture’s Measurement of Food Insecurity and Hunger. 2006. Food Insecurity and Hunger in the United States: An Assessment of the Measure, edited by G. S. Wunderlich and J. L. Norwood. Washington, DC: National Academies Press

[1] Food Insecurity and Hunger

[2] malnutrition

 [3] Field Foundation

[4] War on Poverty

[5] Head Start

[6] Women, Infants, and Children feeding program

 [7] food insufficiency

[8] Food and Agriculture Organization of the United Nations

[9] Food sovereignty

[10] U.S. Household Food Security Survey Module (HFSSM)

 [11] Current Population Survey

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید