نابرابری
مطالعۀ نابرابری[1] مهمترین بخش جامعه شناسی مشکلات اجتماعی است. اشکال مختلف نابرابری فارغ از چیستی مشکل اجتماعی، بر پیدایش آن مشکل، پیامدهای آن برای گروه های مختلف، واکنش اجتماعی به آن و راه حل ها و خط مشی هایی که برای حل آن در نظر گرفته شده است اثر می گذارند. در هر یکی از این ابعاد، مشکلات اجتماعی با نابرابری همبستگی دارند. تحلیل رابطۀ میان اشکال گوناگون نابرابری و مشکلات اجتماعی دستور کار اصلی نظریۀ اجتماعی و پژوهش تجربی است.
برخی از نیرومندترین اشکال نابرابری اثرگذار بر مشکلات اجتماعی از این قرارند: طبقۀ اجتماعی، نژاد و جنسیت. این اشکال نه تنها برخی از مهمترین عوامل اثرگذار بر مشکلات اجتماعی اند بلکه به خودی خود مشکل هستند. بدون توجه به نژاد، طبقه و جنسیت فهم مشکلات اجتماعی میسر نیست. اما نژاد، طبقه و جنسیت تنها همبسته های نابرابری اجتماعی نیستند. عوامل اجتماعی ای مانند سن، ملیت، گرایش جنسی، قومیت و منزلت خانوادگی نیز مشکلات اجتماعی تأثیرگذاری اند. فهم دقیق نحوۀ ارتباط عوامل اجتماعی مختلف بروز نابرابری با مشکلات اجتماعی و فهم نحوۀ ارتباط این عوامل با یکدیگر هدف اصلی بسیاری از نظریه ها و پژوهش های تجربی راجع به مشکلات اجتماعی است.
نابرابری و زایش مشکلات اجتماعی
یکی از راه های اندیشیدن دربارۀ نحوۀ ارتباط نابرابری با مشکلات اجتماعی این است که بپرسیم مشکلات اجتماعی چگونه زاده می شوند. قشربندی اجتماعی مبتنی بر نژاد، طبقه و جنسیت بافت ساختاریای را که مشکلات اجتماعی از آن برمی خیزند شکل میدهد. نابرابری اجتماعی در جامعه ساختار می یابد، فرصت ها را برای برخی از گروه ها مسدود می کنند و اوضاع واحوالی می آفریند که مشکلات اجتماعی از آن سربرمی آورند. این نوشتارگان جامعهشناختی، نمونه های بی شماری از پیامدهای مسدودکردن فرصت می آورند.
پژوهش ها از همبستگی نیرومند میان بیکاری و مشکلات اجتماعی متعدد از جمله جرم، خشونت، طلاق و سوءمصرف مواد خبر می دهند. برای مثال، تفاوت چشمگیر و غیرعادیای در نرخ خودکشی امریکاییان سیاهپوست، لاتینی تبار و سفیدپوست وجود دارد –که معلول شرایط اجتماعی-ساختاری منزلت طبقاتی و نژادی مردان فقیر و رنگین پوست است. جایی که سفیدپوستان غیرلاتینی تبار در معرض همان شرایط اجتماعی ساختاریای که اقلیت های نژادی/قومی در آن بهسر می برند قرار دارند نرخ خودکشی سفیدپوستان با نرخ خودکشی اقلیت های نژادی/قومی برابر است. اقسام گوناگون خطر از جمله مرگ ناشی از خودکشی، اسلحۀ گرم و سوانح رانندگی نیز به شدت از جنسیت تأثیر می پذیرند. غالباً استدلال میکنند که این قضیه نتیجۀ آن است که مردان بیشتر خطر میکنند. ترکیب تعاملی جنسیت، نژاد و طبقه ممکن است مرگبار باشد.
همچنین نژاد، جنسیت و طبقه بر احتمال تجربه مشکلات اجتماعیای غیر از جرم و خشونت اثر میگذارند. برای مثال، اجتماعات کمدرآمد و اقلیتی، بیشتر در معرض آنند که به محل انباشت و تخلیۀ پسماندهای خطرناک و سمی بدل شوند، رخدادی که نه تنها محیط محله را زشت میسازد سلامتی اهالی محل را نیز در معرض خطر بیشتری قرار می دهد. گرچه بسیاری از این اجتماعات جنبش عدالت محیطی به راه انداخته اند تا به تخلیه زباله در محلاتشان اعتراض کنند، فقدان نسبی قدرت سیاسی در اجتماعات اقلیتی و کم درآمد نژادپرستی محیطی را به مشکل اجتماعی ای پایدار بدل کرده است.
مشکلات اجتمای برآمده از نابرابری ساختاری به آموزش و کار نیز راه یافته است. نرخ موفقیت تحصیلی در میان امریکایی های سفیدپوست از امریکایی های افریقایی تبار و لاتینی تبار بالاتر است. نرخ ترک تحصیل نیز پیوند چشمگیری با منزلت نژادی و درآمدی دارد. دانش آموزان لاتین تبار، با فاصله، بالاترین نرخ ترک تحصیل را دارند و پس از آنها دانش آموزان افریقایی-امریکایی، اما درآمد نیز اهمیت دارد: دانشآموزانی که خانوادۀ کم درآمدی دارند دوبرابر خانواده های متوسطدرآمد و چهاربرابر خانواده های پردرآمد ترک تحصیل می کنند. محرومیت خانوادگی نیز ربط وثیقی با تفاوت های نژادی کودکان دبستانی در فهم ریاضی و خواندن دارد و هر چه درآمد خانواده بیشتر باشد، نمرات دانش آموزان در آزمون ها و نرخ موفقیت تحصیلی بالاتر است.
علت العلل مشکلات مربوط به موفقیت تحصیلی نابرابریهای میان خود مدارس است. مدارس پایینشهر که محل تمرکز دانشآموزان اقلیتی و فقیرند از امکانات، بودجه و کارمندان کافی محرومند. جداسازی دوبارۀ مدارس که هماکنون به راه افتاده است مشکل نابرابری در مدارس را تشدید می کند. از سال 1980، جداسازی در مدارس ایالات متحده به طرز چشمگیری افزایش یافته است و این امر سبب انزوای آموزشی دانش آموزان سیاهپوست و لاتینی تبار شده است. جداسازی مدارس تا حدودی دنباله روی جداسازی سکونت گاهی است اما رهاورد کاهش طرح های دولتی برای مبارزه با جداسازی نژادی در آموزش نیز هست.
با این حال، جداسازی تنها، مسئله ای مربوط به نژاد نیست. با رشد نابرابری در ایالات متحده مدارس هم بیش از پیش از حیث طبقۀ اجتماعی قشربندی می شوند. جداسازی سکونت گاهی و مدرس های مردم را نه تنها از حیث نژادی بلکه به لحاظ طبق های نیز از هم جدا میکند. این امر میان مدارس محله های مختلف و در درون مدارس تفاوت کیفی می آفریند. طبقۀ اجتماعی به همراه نژاد در زمینه های آموزشی مختلف میان و درون مدارس نابرابری می آفریند؛ از گروه بندی برپایۀ توانایی در درون مدارس گرفته تا تفاوت های میان مدرسهای در برنامۀ مدرسی و امکانات. نابرابری جنسیتی را که همچنان مشخصۀ آموزش است باید به این دو افزود. گرچه در زمینۀ کاهش نابرابری های آموزشی میان دختران و پسران پیشرفت های زیادی صورت گرفته است در محتوای آموزشی و مشاغلی که دختر و پسر برای آنها آماده میشود همچنان شکافی جنسیتی وجود دارد.
نابرابری ساختاریافته در مشکلات اجتماعی هم پیوند با کار نیز حضور دارد. اینکه افراد کجا و چگونه کار می کنند یا اصلاً کار دارند یا خیر اساساً مسئل های است مربوط به نژاد، طبقه و جنسیت. پژوهش های بسیاری نشان دادهاند که از روی جنسیت و نژاد به خوبی میتوان تفاوت های درآمدی را پیش بینی کرد؛ این دو عامل بر توزیع مشاغل نیز تأثیر نیرومندی دارند. به واقع هر چه تراکم زنان و اقلیت ها در یک شغل بیشتر باشد درآمد آن شغل نیز پایین تر است. جنسیت و نژاد نه تنها بر منزلت اقتصادی زنان و رنگینپوستان بلکه بر پیامدهای اجتماعی و روان شناختی تبعیض نژادی و جنسیتی پایدار در محیط کار نیز اثر میگذارند.
مخلص کلام اینکه، شواهد بسیاری بر تأثیر نابرابری اجتماعی بر زایش مشکلات اجتماعی گواهی میدهند، اما آیا گروه های محروم مشکلات اجتماعی دیگری هم دارند؟ این موضوع محل مناقشه است. یک پاسخ آن است که نابرابری اجتماعی فروطبقه ای[2] ایجاد میکند که چون به گزینه های دیگر دسترسی ندارند دست به ارتکاب جرم میزنند. در این استدلال فرصت مسدودشده مشکلات اجتماعی ای به بار می آورد که بیشتر احتمال دارد گریبان فقرا و گروه های اقلیت را بگیرد. پاسخ دیگر این است که چون بسیاری از مشکلات اجتماعی در میان قشر محروم جامعه رخ می دهند بیشتر در معرض نظارت هستند، این مشکلات نسبت به مشکلات اجتماعی ای که در میان طبقۀ متوسط و طبقۀ بالادست رخ میدهند مشهودترند. این حوزه از پژوهش بر سرشت پنهان مشکلات اجتماعی در درون اجتماعات مرفه تر و نیز افزایش حضور پلیس و دیگر اشکال نظارت مانند سازمان های خدمات اجتماعی که احتمال کشف مشکلات اجتماعی در میان فقرا و محرومان را بالا می برند انگشت می نهند. وقتی مدخلیت کشف در زایش مشکلات اجتماعی به رسمیت شناخته شود بر اهمیت فهم مکان وقوع مشکلات و فراتر از آن نحوۀ پدیدآمدنشان از رهگذر انگاشت ها و قضاوت هایی که در جامعه صورت میگیرد صحه گذاشته می شود.
نابرابری و واکنش های اجتماعی
نابرابری بر واکنش های اجتماعی به مشکلات اجتماعی بهشدت اثرگذار است. پژوهش ها پیوسته نشان می دهند که در نهادهای اجتماعی گوناگون با قربانیان مشکلات اجتماعی به شکلی متفاوت رفتار می شود. این امر خصوصاً در مطالعات پیرامون نظام عدالت کیفری[3] مشهود است گرچه این نظام تنها حوزۀ نهادیای نیست که اثر نابرابری بر مشکلات اجتماعی را رصد می کند. با این حال، مطالعات بسیاری نشان میدهند که نژاد متهمان در نرخ بازداشت، پیگرد و محکومیت اثر می گذارد. برای نمونه، مطالعات راجع به تجاوز نشان می دهند که نه تنها آزاررسانان سیاهپوست بیشتر در معرض دستگیری، پیگرد و محکومیت اند بلکه هنگامی که متجاوز سیاهپوست باشد قربانیان –قطع نظر از نژادشان- تجاوز را بیشتر گزارش می کنند. نژاد قربانی و نژاد متهم به آزاررسانی بر نحوۀ اجرای عدالت، یا به بیانی بهتر اجرای بیعدالتی، اثر تعاملی[4] دارند. مطالعات پیرامون کیفر مرگ -که تنها یک نمونه از موارد فراوان است- شواهدی محکم دال بر وجود تبعیض نژادی در محکومیت های اعدام یافته اند. همچنین نژاد قربانی و نیز نژاد خوانده نیز عواملی اثرگذارند به طوری که وقتی قربانی زنی سفیدپوست باشد احتمال محکومشدن خوانده به مرگ بیشتر است. اقلیت های نژادی در جایجای نظام عدالت کیفری با برخورد تنبیهی نامتناسبی روبه رویند. آنان بیش از سفیدپوستان در معرض دستگیری و محکومیت اند و حتی زمانی که جرم یکی است مدت محکومیت آنان از سفیدپوستان طولانیتر است.
شواهد تجربی در خصوص واکنش های اجتماعی به مشکلات اجتماعی از تأثیر طبقۀ اجتماعی نیز خبر می دهند. برای مثال اگر ملاک را ارزش دلاری بگذاریم، جرایم شرکت ها از جرایم خیابانی به مراتب آسیب زاترند اما همان برخوردی جدیای که با مجرمان خیابانی میشود با مرتکبان جرم شرکتی نمی شود. افزون براین، جرم شرکتی کمتر در معرض شناسایی است و وقتی هم مرتکبان جرم شرکتی محکوم می شوند مجازات های خفیفتری میگیرند. جنسیت هم در این میان مهم است: از روی جنسیت و نژاد میتوان پیش بینی کرد که خوانده پیش از آغاز دادرسی در بازداشت است یا آزاد.
واکنش اجتماعی به مشکلات اجتماعی را میتوان در بافت نحوۀ برخورد با مراجعان در دیگر نهادهای اجتماعی مشاهده کرد. واقعیت این است که به طور کلی مقامات بسته به عواملی چون طبقه، نژاد و جنسیت با افراد رفتار متفاوتی دارند. کلیشه های اجتماعی حتی وقتی که ناخواسته بیان می شوند، در عرصه های گوناگون زندگی قضاوت افراد دربارۀ یکدیگر را جهت می دهند. بنابراین، کارفرمایان زنان سیاهپوست را –صرف نظر از وضع تأهل و فرزندداشتن یا نداشتن آنها- در دستۀ مادران مجرد می گنجانند؛ آن دسته از مجرمان مواد مخدر که بیشترین شباهت را با کلیشه های موجود از مصرف کنندگان مواد مخدر دارند در قیاس با کسانی که با این کلیشهها مطابقت ندارند محکومیتهای سختتری میگیرند؛ برداشت های آموزگاران از منزلت نژادی و قومی دانش آموزان بر قضاوتشان دربارۀ احتمال موفقیت تحصیلی دانش آموزان اثر میگذارد، و پیش داوری نژادی شالودۀ نگرش های عمومی دربارۀ مجازات جرم را تشکیل میدهند و آنهایی که مدافع تنبیهی ترین خطمشیهایند این پیش داوری نژادی را دارند. در همۀ این موارد، قضاوت های اجتماعی نه تنها بر نوع نگاه دیگران به فرد بلکه بر طرز رفتار آنها با وی اثر می گذارند.
این مدعا بینش اصلی نظریۀ انگزنی[5] است خصوصاً وقتی در بافت نابرابری ساختاری در نظر گرفته شود. نظریۀ انگزنی این ایده است که وقتی بر فردی «علامت» (یا «انگ») زده میشود این انگ به فرد میچسبد و دیگران، قطع نظر از رفتار اجتماعی واقعی آن فرد، برداشت خود از او را بر همین انگ استوار می کنند. چه بسا خود فرد انگخورده نیز هویت نسبت داده شده را از آنِ خود کند و همانی بشود که دیگران فکر می کنند هست. نظریۀ انگزنی در مطالعۀ رفتار کجروانه کاربست گستردهای یافته است. این نظریه توضیح می دهد چگونه وقتی فرد انگ کجروی می خورد، چه رفتار کجروانه از او سر زند چه نزند او را کجرو تلقی می کنند.
گرچه نظریۀ کجروی در وهلۀ نخست در مطالعات راجع به کجروی و جرم به کار میرود، در پرداختن به دیگر مشکلات اجتماعی نیز مفید است. برای مثال، در مدارس چه کسی «خطرناک» تلقی می شود و پیامدهای چنین تلقیای چیست؟ نژاد، جنسیت و طبقه بر این قضاوت ها شدیداً اثر می گذارند و کودکان سیاهپوست به طور خاص در معرض متصفشدن به چنین اوصافی اند.
این قضاوت های اجتماعی از کجا سرچشمه می گیرند؟ گرچه بیگمان رسانۀ جمعی تنها سرچشمۀ این مفروضات آموخته شده نیستند، بدیهی است که توصیف رسانه از گروههای مختلف و مشکلات اجتماعی گوناگون بر کلیشههای اجتماعی شدیداً اثر میگذارد. برای مثال چگونگی توصیف مشکلات اجتماعی در اخبار بر فهم عمومی از مشکلات اجتماعی اثر میگذارد. رسانه ها از یک سو گرایش دارند که مثلاً خشونت را طوری توصیف کنند که گویی امری تصادفی است و همه به یک اندازه در معرض آنند –فرضی که با شواهد جامعه شناختی ای که از سرشت الگومند خشونت حکایت می کنند مغایرت مستقیم دارد. اما از سوی دیگر رسانه مشکلات اجتماعی را با کلیشه های طبقه ای، نژادی و جنسیتی به تصویر می کشد. گزارش های خبری در باب وضعیت اقتصادی به نحوی بیتناسب از رخدادهای اقتصادی ای بحث می کنند که بر نخبگان اقتصادی و سرمایه گذاران اثر گذاشته اند و گزارشهای آنها دربارۀ مشکلاتی که بر نیروی کار اثر میگذارد بهمراتب کمتر است. توصیف رسانه از رفاه نیز بهشکلی روزافزون زنان افریقایی-امریکایی را با تلقی هایی که از وابستگی وجود دارد یکی می انگارد. و گرچه توصیفات رسانه در سال های اخیر در برخی زمینه ها بهتر شده است در فرهنگ عامیانه زنان به شدت جنسی نگریسته می شوند و منزلت پایینی دارند. روبه روشدن با تصویری جنسی شده از زنان بر روابط جنسی زنان و مردان اثر میگذارد، روابط را ستیزه جویانه تر می سازد و خشونتِ میانفردی را برای جوانان پذیرفتنی تر می کند.
جان کلام اینکه، گرچه نابرابری بر پیدایش مشکلات اجتماعی اثر می گذارد، توزیع مشکلات اجتماعی در میان جمعیت ممکن است از آنچه معمولاً -در نتیجۀ تأثیر قضاوت های اجتماعی بر تلقی افراد از مشکلات اجتماعی و تأثیر این قضاوت ها بر کشف این مشکلات- گمان می رود، یکدست تر باشد. ازآنجاکه گروه های محروم بیش از سایر گروه ها از عنایت سازمان های رسمی دور می مانند و بیشتر در معرض کلیشه های فرهنگ مسلط اند، چنین می نماید که آنان بیش از دیگران مستعد ایجاد مشکلات اجتماعی اند.
نابرابری و پیامدهایش
شیوۀ دیگر برای اندیشیدن دربارۀ تأثیر نابرابری بر مشکلات اجتماعی این است که پیامدهای مشکلات اجتماعی برای گروه های مختلف را بررسی کنیم. این تأثیر را در سطوح مختلف می توان رصد کرد –افراد، خانواده ها، اجتماعات و جامعه در کلیتش.
در سطح فردی، تجربۀ یک مشکل اجتماعی به تجربۀ مشکلات دیگر میانجامد. برای مثال، مطالعات نشان میدهند که درتماسبودن با نظام عدالت کیفری تأثیری مهم بر درآمد فرد در طول زندگیاش دارد و بدین ترتیب اثر آغازین مشکلِ انگ مجرمانه خوردن را وخیم تر میسازد. به همین قیاس، ابتلا به بیماری روانی می تواند درآمد سالانۀ فرد را چند هزار دلار کاهش دهد. آزار جنسی نه تنها به خودی خود مشکل است بلکه میزان ترک تحصیل، مصرف مواد مخدر، ارتکاب خشونت جنسی در بزرگسالی، روسپیگری و حتی ارتکاب جرایم خشونت آمیز را بالا میبرد. با این حال، پیامدهای مشکلات اجتماعی همیشه ویرانگر نیستند؛ شبکه های اجتماعی میتوانند مقابله با مشکلات اجتماعی را آسان کنند. همزمان آشفتگی در شبکه های حمایتی -تحت تأثیر افول قدرتشان- ممکن است به افزایش درماندگی اجتماعی و روانشناختی بی نجامد.
موج فراگیر مشکلات اجتماعی نه تنها افراد که خانواده ها و اجتماعات را گرفتار می کند. برای نمونه، مطالعات نشان می دهند که در میان دانشجویان دانش سرا افریقایی-امریکایی هایی که از محله های به لحاظ نژادی تفکیک شده آمده اند– تا حدود زیادی به دلیل مشکلات اجتماعی اجتماعات محل زندگیشان- نسبت به دیگر دانشجویان استرس خانوادگی بیشتری دارند.
سرانجام اینکه، مشکلات اجتماعی برای جامعه در کلیتش پیامدهایی دارد و از رهگذر مقایسۀ هزینه نگهداری زندانیان با هزینۀ سرمایهگذاری در آموزش میتوان به این مسئله پی برد. دولت یعنی دولت فدرال، ایالتی و محلی هماکنون سالانه 185 میلیارد دلار صرف ندامتگاهها میکند –یعنی 423 در صد بیشتر از سال 1982. سرانۀ این رقم معادل 209 دلار در سال است. و گرچه بودجۀ آموزش در مجموع همچنان بالاتر از بودجه ندامتگاه هاست، بسیاری استدلال میکنند که افزایش شمار زندانیان در سال های اخیر به قیمت کاهش حمایت مالی از آموزش خاصه در سطح ایالتی تمام شده است. هر مشکل اجتماعی ای که پیش روی جامعه قرار میگیرد هم از حیث اقتصادی و هم از حیث اجتماعی پیامدهای پرهزینه ای دارد. مجموع هزینه هایی که بارداری نوجوانان برای جامعه به بار می آورد در حدود 6/9 میلیارد دلار برآورد شده است که از جمع هزینه های اعانۀ عمومی، سلامتی و رفاه فرزند، حبس و عواید مالیاتی ازدسترفته به دست می آید.
هزینه هایی غیر از هزینه های اقتصادی هست که نمی توان با ملاک های کمی اندازه شان گرفت. بالارفتن میزان هراس در جامعه، افزایش شمار زندانیان، اجتماعات بسته[6] (زندان برای طبقات پاییندست و کوی مسکونی برای نخبگان) بیشتر و خشونت گسترده تر جملگی پیامدهایی برای کل جامعه دارد. از این گذشته، نابرابری اقتصادی ثبات جوامع را تهدید می کند و به کنترل اجتماعی قهری تر می انجامد. برای نمونه یافته های پژوهش های میان کشوری[7] نشان می دهند که وقتی در جامع های مشخص نابرابری اقتصادی درونی وجود داشته باشد کنترل اجتماعی دولتی گسترش می یابد.
نابرابری و راه حل ها
همبستگی نیرومند میان نابرابری و مشکلات اجتماعی این پرسش را پیش می کشد که برای حل برخی از دشوارترین مشکلات کشور چه باید کرد. بسیاری از تحلیلگران اکنون مشغول گردآوری شواهد برای توضیح نابرابری روبه افزایش در اوایل سدۀ 21 هستند. اگر نابرابری رشد کند، میتوان پیش بینی کرد که مشکلات اجتماعی افزایش یابد.
برخی از خط مشی های معطوف به تغییر وضع موجود ممکن است فقط مشکلات برآمده از نابرابری اجتماعی را وخیم تر کنند. برای مثال، در آموزش، برنامه های جدیدی چون بنهای تحصیلی، مدارس هیئت امنایی، گزینش تحصیلی که به منظور بهبود کیفیت آموزشی طراحی شدهاند ممکن است صرفاً جداسازی نژادی و طبقاتی در مدارس را دامن زنند. اصلاحات رفاهی، که برای تشویق اشتغال و کاهش وابستگی زنان به اعانۀ رفاهی وضع شده است پیامدهای ناخواسته ای دارند که نابرابری را بازتولید می کنند. وجوه رفاهی کاهش یافته اند اما فقر رو به افزایش است؛ شمار بیشتری از زنان اعانه بگیر، شاغل شده اند اما شغلشان کمدرآمد بوده و منزلت اقتصادیشان را بهتر نکرده است. و در نتیجۀ دستکشیدن دولت از حمایت مالی بسیاری از افراد منافع مرتبط با آن را نیز از دست داده اند –مانند مسکن یارانه ای، بن غذا، مراقبت از فرزند و سلامت بانی. بنابراین گرچه ممکن است «وابستگی» رفاهی کمتر از قبل مشکل انگاشته شود، بی خانمانی و فقر زنان و کودکانشان بدتر از همیشه شده است.
تغییرات اجتماعی معطوف به حل مشکلات اجتماعی ممکن است «از پایین» و از رهگذر سازماندهی محلی و بسیج مردمی باشد. همچنین تغییر ممکن است «از بالا» باشد باشد یعنی از طریق کنش دولت و تغییر خط مشی یا استفاده از خدمات اجتماعی. اصلاحات از هر کدام از این دو راه که باشد اندیشیدن درباره اثر تغییر بر گروه های اجتماعی مختلف بخشی اساسی از حل مشکل اجتماعی است. تغییر اجتماعی فراگیر پرسش های بنیادینی را در باب ارزش های ملی و تعهد جمعی به خدمترسانی به مردم یک کشور پیش می آورد. نقطۀ تعادل میان ارزش آزادی فردی و عدالت اجتماعی جمعی کجاست؟ چگونه یک کشور میتواند آزادی فردی برای پی گرفتن موفقیت اقتصادی را حفظ کند و در عین حال قراردادی اجتماعی ای را که حامی شهروندان کشور است پاس دارد؟ گرچه این پرسش های مهم نوعاً پرسش هایی نیستند که جامعه شناسان در باب مشکلات اجتماعی می پرسند، مؤلفۀ مهمی از اندیشیدن دربارۀ رابطۀ میان مشکلات اجتماعی و نابرابری اند. بعید است که این پیوند از هم گسسته شود اما کاهش اثرش ممکن است بیش از پیش در اولویتهای کشور قرار گیرد.
و نیز ببینید: فرهنگ فقر؛ انصاف آموزشی؛ نژادپرستی زیست محیطی؛ حمایت برابر؛ سلامت بانی و دسترسی بدان؛ ابرجداسازی؛ نابرابری درآمد؛ عدالت؛ فقر؛ نژادپرستی؛ محرومیت نسبی؛ جداسازی در مدارس؛ جداسازی سکونت گاهی؛ نابرابری محکومیت ها؛ تبعیض جنسی؛ قشربندی سنی؛ قشربندی جنسیتی؛ قشربندی نژادی؛ قشربندی اجتماعی؛ گفت وگو از فروطبقه؛ رفاه
بیشتر بخوانید
Andersen, Margaret L. 2008. Thinking about Women
Sociological Perspectives on Sex and Gender. 8th ed
Boston: Allyn & Bacon
Ferguson, Ann Arnett. 2001. Bad Boys: Public Schools and the Making of Black Masculinity. Ann Arbor, MI: University of Michigan Press
Fleury-Steiner, Benjamin Doy. 2004. Jurors’ Stories of Death: How America’s Death Penalty Invests in
Inequality. Ann Arbor, MI: University of Michigan Press
Hays, Sharon. 2004. Flat Broke with Children: Women in the Age of Welfare Reform. Berkeley, CA: University of California Press
Kennelly, Ivy. 1999. “That Single-Mother Element’: How White Employers Typify Black Women.” Gender & Society 13(April):168–92
Kozol, Jonathan. 1992. Savage Inequalities: Children in America’s Schools. New York: Harper
———. 2006. The Shame of the Nation: The Restoration of Apartheid Schooling in America. New York: Three Rivers
Lewis, Amanda. 2003. Race in the Schoolyard: Negotiating the Color Line in Classrooms and Communities. New Brunswick, NJ: Rutgers University Press
Pellow, David. 2002. Garbage Wars: The Struggle for
Environmental Justice in Chicago. Cambridge, MA: MIT Press
Reiman, Jeffrey. 2006. The Rich Get Richer and the Poor Get Prison. 8th ed. Boston: Allyn & Bacon
[1]. inequality
[2]. underclass
[3]. criminal justice system
.[4] interactive effect: اثری است که از تعامل میان دو یا چند متغیر مستقل با هم حاصل می شود. بهطوری که اثر یکی از این چند متغیر بستگی به وضع متغیر دیگر دارد. م [5]. labeling theory
[6]. gated communities
[7]. cross-national research