نبردهای فرهنگ

 عبارت «نبرد فرهنگ[1]»، اشاره به منازعات میان افراد یا گروه‌هایی دارد که خود را اعمال و درک فرهنگی بنیانی را حفظ یا تا اندازه‌ای تغییر می‌دهند. این منازعات در حوزة سیاسی و مبارزه برای [هم‌سوساختن و جذب] عقیده عمومی، ایفای نقش می‌کنند. اصطلاح «نبرد فرهنگ» یا «مبارزه فرهنگی»، نخستین‌بار در متن سیاست یکپارچه‌سازی آلمان مدرن، در اواخر قرن نوزدهم، از سوی بیسمارک به‌کار بسته شد. در آن دوره، نیروهای لیبرال و تا حد زیادی پروتستان، به منظور شرح و بیان تلاش‌های متعدد قانونی، با هدف جداسازی کلیسا و حاکمیت و همچنین محدودسازی قدرت روحانی کاتولیک روم، تعبیر نبرد فرهنگی[2] را با رضایت تمام به‌کار گرفتند. امروزه این اصطلاح، بیشتر با مجادله‌ها و چالش‌های فرهنگی امریکا در جهت کسب تأیید همگانی در ایالات متحده، در دهة 90، پیوند خورده است. بااین‌وجود، گاه در مورد بحث‌ها و مجادله‌ها در دیگر کشورهای توسعه‌یافته به‌کار گرفته می‌شود. در ایالات متحده امریکا و هرجای دیگری، جنگ‌های فرهنگ، اغلب محور اصلی تنش سیاسی و اجتماعی به‌شمار می‌روند.

  مسائل دخیل در جنگ‌های فرهنگی امریکا بسیارند؛ به‌عنوان مثال سقط جنین، بیان فردی و هنری، جرم و مجازات، آموزش، قومیت، روابط خانوادگی، مالکیت اسلحه، مهاجرت، زبان ، سوگیری یا بی‌طرفی رسانه، اخلاق پزشکی، هویت ملی، فرهنگ عامیانه، نژاد، دین و جنسیت. هر دو طرف در جنگ‌های فرهنگی، نیمه تا اواخر قرن بیستم را به‌عنوان دوران تغییرات مهم در رویکرد و جهت‌گیری همگانی، محدودیت‌های قانونی و اجماع سیاسی بر سر هریک از این موضوعات تلقی می‌نمایند. بنیادگرایان[3] عموماً این امر را تغییری در جهت منفی و بدترشدن امور می‌دانند. بدین معنا، آنان در پی احیا و حفظ آن چیزی هستند که اجماع فرهنگی اولیه امریکا می‌دانند؛ اجماعی که اغلب ریشه‌های آن‌را در حقایق تغییرناپذیر سیاسی، دینی و اخلاقی می‌پندارند. در عین حال، طرفداران تغییر، به پیشرفت انقلابی پیوسته و به‌سوی ادراک جدیدی گرایش دارند که بنابر ادعای آنان، با اخلاقیات معاصر هماهنگ‌تر است.

کاربست معاصر

کاربرد عبارت جنگ‌های فرهنگی در امریکا، تا حد زیادی به [اندیشه] جیمز دیویسون هانتر جامعه‌شناس و پاتریک بیوکنن، شخصیت رسانه‌ای و نامزد سیاسی، بازمی‌گردد. هانتر در سال 1991، چنین استدلال می‌کرد که خطوط خطای مهم و معنادار در جامعه امریکا، دیگر با شکاف‌های پیشین همچون طبقه، دین یا علقه‌های حزبی ارتباط ندارد، بلکه با تقسیمات جدید، فراسوی شکاف‌های گذشته، بر سر مسائل فرهنگی مرتبط هستند. به تعبیر وی، امریکا به دو قطب متخاصم تقسیم شده که با عقاید ارتودوکس یا پیشرفت‌گرایانه آن‌ها در رابطه با این مسائل، تعریف می‌شوند. در نظر اعضای این گروه‌ها، تقسیمات جدید، کمتر از تقسیم‌بندی‌های پیشین، چشمگیر و حائز اهمیت هستند. از همین رو، اتحادها و پیوندهای اخلاقی و سیاسی مورد بازپیکربندی قرارگرفته و انسجام اجتماعی و جنبش‌های سیاسی ظهور می‌یابند. گروه‌هایی که به‌واسطه این هویت‌های جدید و اهداف مشترک متحد شده‌اند خود را بر اساس پاسخ خود به مسائل فرهنگی و واکنش‌های دقیق به مجادله‌های فرهنگی تعریف می‌کنند.

بیوکنن، در پیمان‌نامه ملی جمهوری، در سال 1992، سخنرانی قابل توجهی ارائه داد که در آن ادعا کرد که جنگ‌های فرهنگی، اغلب خصیصه دینی داشته و تنها امریکا با متوقف یا معکوس‌ساختن تغییرات متعدد فرهنگی که از نیمه قرن بیستم به وقوع پیوست، می‌تواند از خواست و اراده پروردگار پیروی کند. به عقیده بسیاری از چپ‌گرایان، چنین سخنوری تنفر برانگیخت، درحالی‌که برای بسیاری از راست‌گرایان، فراخوان نمادین مجهز و مسلح‌سازی برای ملت در بحران تلقی می‌شد. درواقع، تعابیر چپ و راست یا لیبرال و محافظه‌کار، بیش‌ازپیش در ایالات متحده در جهت تعریف احزاب متخاصم در نبرد فرهنگی، در مقابل کاربست اولیه آن‌ها برای جهت‌گیری‌های متفاوت فلسفی و سیاسی بر سر مسائل اقتصادی و امور خارجی به‌کار می‌رود.

تقسیمات فرهنگی

خطوط، شکاف جدید خود را به شیوه‌های مختلف نشان می‌دهند. به تعبیر دینی، بنیادگرایان و محافظه‌کاران، خود را ارتودوکس یا سنتی می‌دانند تا مدرنیست. چنانچه مسیحی باشند، ترجیح می‌دهند پروتستان باشند تا پیرو عقاید پذیرفته شده. حامیان تغییر فرهنگی، احتمال بیشتری دارد که خود را به‌عنوان غیرارتودوکس یا سکولار بدانند. همچنین جنگ‌های فرهنگی، دارای معانی سیاسی متفاوتی در ایالات متحده است. محافظه‌کاران ممکن است بیشتر از عقاید عمومی یا همگانی دفاع و با آن همراهی کنند، درحالی‌که طرفداران تغییر، با عقاید عمومی وجه اشتراک بیشتری دارند. اصولاً، محافظه‌کاران به شاخه قضایی حکومت که به عقیده آنان، فرهنگ آن‌ها را با شدت و سرعت بسیار در جهت تغییر مغایر با قانون اساسی و بی‌شک غیراخلاقی پیش می‌راند، مضنون هستند. درواقع، تصمیمات حقوقی خاص، نقطه پیوندی است برای آنان که در جنگ‌های فرهنگی درگیر به‌شمار می‌روند. برای بسیاری از محافظه‌کاران، مواردی که در ریشه وضعیت موجود فرهنگی را تغییر می‌دهند، همچون تصمیم سقط جنین در رو در مقابل وید[4]، خشم و نفرت برانگیخت؛ به باور بسیاری از حامیان تغییر فرهنگی، این موارد نشانگر عدم‌واگذاری و تسلیم مکان مقدس است.

جنگ بین‌المللی فرهنگی

در استرالیا و کانادا، برخی مسائل ملزم به جنگ‌های فرهنگی امریکا و گاهی حتی خود عبارت [نبرد فرهنگی]، تأیید و پذیرشی بهره‌مند بودند. در کانادا، طیفی از سازمان‌های پوپولیستی و دانشگاهی، از دهة 80، پدیدار گشتند تا با آنچه زوال یا دگرگونی فرهنگی، ازجمله عمل‌گرایی مفروض لیبرال دادگاه عالی کانادا، مبارزه کنند. در ملت‌های اروپایی نیز مسائل فرهنگی بیش‌ازپیش مورد توجه واقع می‌شوند، به‌ویژه مسائل در رابطه با مهاجرت مسلمانان به اروپا. این مهاجرت‌ها، تهدیدهایی را با خود به همراه داشته‌اند، از خطر دیدگاه‌های محافظه‌کارانه و بنیادگرایانه گرفته تا [بحران] هویت‌های ملی اروپایی متأثر از نفوذ اسلام به سیاست‌های اغلب سکولار. فرانسه، آلمان، هلند، اسپانیا و دانمارک، ازجمله کشورهایی بودند که در سال‌های اخیر، شاهد چالش‌های فرهنگی خشونت‌باری شده‌اند؛ چالش‌هایی که گاه از سوی نیروهای اسلام‌گرایی تشعشع می‌یافت که از اساس با فرهنگ مسلط در تضاد و دشمنی بودند. بااین‌حال، خود این نیروها را به‌علت تمایل‌شان به حرکت از حوزه ایدئولوژیک و نزاع سیاسی به عرصه رفاه، نمی‌توان در این جنگ‌ها درگیر درنظر آورد.

ارزیابی

اینکه آیا فرد به حفظ یا تغییر فرهنگ مبادرت می‌ورزد، بستگی به چگونگی تعریف خود از آن دارد. پرسش‌های غامض نظریه سیاسی و فرهنگی و همچنین تفسیر تاریخی، به ناچار مطرح می‌شوند. ازاین‌رو، ذات منازعه و نیز قدرت‌های نسبی احزاب، چالش‌برانگیز هستند. در ایالات متحده امریکا، آنان که خود را حافظ فرهنگ می‌دانند، اغلب مدعی‌اند که در مقابل هژمونی نیروهای نخبه معارض با اعمال و ادارکات کهن، اما با ارزش که به تعبیر آن‌ها بر بسیاری از نهادهای آموزشی و رسانه‌ها سیطره دارند، در موقعیت دفاعی قرار می‌گیرند. در مقابل، به تعبیر خود، فرهنگ امریکا را تغییر می‌دهند اغلب اقلیت‌های مظلومی هستند که تنها انعکاس‌دهنده تفسیرهای تازه، اما مشروع‌تر از ادراکات و اعمال بوده یا آشکارتر از آنچه هستند که همواره در جامعه پنهان بوده است.

جنگ‌های فرهنگی در مقایسه با درگیری‌های اجتماعی پیشین، در تاریخ امریکا، این زمینه را دارند که نفاق‌برانگیزند. اعضای احزاب در جنگ‌های فرهنگی، بیشتر بر مسائل خاص و بازجهت‌گیری عقاید عمومی و سیاست بر این مسائل خاص تأکید دارند تا جست‌وجوی توافق و سازش در سطح وسیع. فقدان نسبی توجه به سازش، ناشی از این واقعیت است که این مسائل با ریشه‌ها و معنای هویت اعضای حزبی در پیوند هستند. در نظر آنان، این مسائل دارای بالاترین درجه اهمیت هستند، چراکه در این مسئله، از نهایت استانداردهای اخلاقی و اقتدار صحبت به میان می‌آورند.

از سوی دیگر، برخی دانشمندان سیاسی، استدلال می‌کنند که اعضای طبقات سیاسی امریکا، ازجمله فعالان حزبی، ممکن است قطبی شوند، اما عامه مردم امریکا نه. به باور این صاحب‌نظران، بیشتر مردم امریکا از هیچ‌یک از تندروهای محافظه‌کار یا لیبرال فرهنگی، استقبال نمی‌کنند و عقاید آنان به‌نسبت در رابطه با طیف گوناگونی از مسائل، مانند سقط جنین یا هم‌جنس‌گرایی، ثابت باقی می‌ماند. افزون بر آن، در سطح توده‌ها برخلاف نخبگان، این عقاید در مرکز تلاقی می‌یابند؛ بنابراین، آنچه رویکرد معاصر امریکا دربارة مسائل فرهنگی را بهتر از هر چیز دیگری توصیف می‌کند، اجماع است.

آنچه در مورد برخی می‌توان گفت، این است که نیروهای حفظ [وضع موجود] یا تغییر، به‌طور معمول در رقابت با یکدیگر برای نیروی تعریف خودمختارانه اخلاقیات تمامی جوامع در سراسر تاریخ هستند. این احتمال وجود دارد که جنگ‌های فرهنگی معاصر، در سال‌های آینده، به جنگ‌های نوسانی برای اتاق‌های دادگاه، کلاس‌ها و عقاید عمومی منجر شود.

بردلی واتسون [5]

و نیز ببینید: سقط جنین؛ تبعیض مثبت؛ جنبش استفاده از زبان انگلیسی؛ اوتانازی؛ فمینیسم؛ محدودیت بر اسلحه؛ هم‌جنس‌گرایی؛ مهاجرت؛ ایالات متحده؛ تکثر فرهنگی؛ سیاست و مسیحیت؛ هرزه‌نگاری؛ دین و سیاست؛ ازدواج هم‌جنس‌گرایان؛ نیایش در مدارس؛ ارزش‌ها

بیشتر بخوانید

Fiorina, Morris P. 2005. Culture War? The Myth of a Polarized America. New York: Pearson Longman

Fonte, John. 2005. “Is the Purpose of Civic Educatio to Transmit or Transform the American Regime?” Pp. 73–111

in Civic Education and Culture, edited by B. C. S. Watson. Wilmington, DE: ISI. Graff, Gerald. 1992. Beyond the Culture Wars: How Teaching the Conflicts Can Revitalize American Education. New York: Norton

Hunter, James Davison. 1991. Culture Wars: The Struggle to Define America. New York: Basic Books

Watson, Bradley C. S., ed. 2002. Courts and the Culture Wars. Lanham, MD: Lexington

Wolfe, Alan. 1998. One Nation, after All: What Middle Class Americans Really Think about God, Country, Family, Racism, Welfare, Immigration, Homosexuality, Work, the Right, the Left, and Each Other. New York: Viking

[1]  culture war

 [2] Kulturkampf

[3] preservationist

  [4] Roe v. Wade

  [5] Bradley C. S. Watson

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید