دموکراسی آموزشی

دموکراسی آموزشی

پنجمین جلسه از سلسله‌نشست‌های مسئله کودکی با عنوان «دموکراسی آموزشی» سه‌شنبه ۱۵ مهر ۹۹، با دبیری دکتر رضا تسلیمی طهرانی (جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) و سخنرانی دکتر سید مهدی یوسفی (جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی) و دکتر علیرضا کرمانی (جامعه‌شناس و پژوهشگر مطالعات کودکی) به‌صورت آنلاین برگزار شد.

سید مهدی یوسفی در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه بزرگ‌ترین مشکل کودکان، مدرسه است، گفت: کودکان علاقه‌ای به مدرسه ندارند و از آن بدشان می‌آید. مشکل از اینجا شروع می‌شود که بچه‌ها به مدرسه علاقه ندارند و متولیان آموزش و پرورش هم علاقه‌ای ندارند که موردعلاقه بچه‌ها قرار بگیرند و این برایشان بی‌معنی‌ست. لذا همین مسأله است که باعث شده همه ما با آن کنار بیاییم و چنین نظمی شکل بگیرد و ادامه پیدا کند. حال چرا باید همه ما به نظام آموزشی فکر کنیم؟ فکر می‌کنم ما پیش از هرچیزی باید به دموکراتیک‌شدن بحث درمورد مدرسه برسیم. یعنی اینکه به این نتیجه برسیم که چطور می‌توان درمورد مدرسه بحث کرد و اینکه چطور می‌توان آن را به مسأله تبدیل کرد. به نظرم بزرگ‌ترین مشکل این است که مدرسه برای هیچ‌کدام از ما تبدیل به مسأله نمی‌شود. به همین دلیل مدرسه به یک نظم سنگین تبدیل شده که هیچ‌کس نمی‌خواهد درمورد آن فکر جدی بکند و این یعنی عدم دموکراسی و دموکراتیک‌نبودن.


او با توضیح درباره دموکراسی آموزشی ادامه داد: دموکراسی آموزشی متفاوت از آموزش دموکراتیک است. آموزش دموکراتیک، شیوه‌ای از آموزش است درحالی‌که مسأله دموکراسی آموزشی، نوعی از آموزش نیست بلکه یک سنجه و شاخصی‌ست که با آن می‌توان عملکرد نظام‌های آموزشی را سنجید. پس اولاً ناظر به نظام آموزشی‌ست و نمی‌تواند مثلاً درحد مدرسه معنی دهد. دوماً ناظر به یک وضعیتی‌ست که کم‌وبیش وجود دارد. درنتیجه مسأله دموکراسی آموزشی نتیجه یک نظام آموزشی‌ست؛ حاصل‌جمع همه چیزهایی‌ست که در یک نظام آموزشی وجود دارد نه یک الگو یا برنامه‌ای که می‌توان اتخاذ کرد. درنتیجه یک مسأله به‌شدت ساختاری‌ست و باید دقت کرد که سازمان‌ها در اینجا چه کارهایی انجام می‌دهند و چگونه عمل می‌کنند.

جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی از نظام تمرکزگرای آموزشی به‌عنوان نقطه مقابل دموکراسی آموزشی یاد کرد و در توضیح ویژگی‌های آن، اذعان داشت: نظام تمرکزگرای آموزشی به غیر از اینکه «مرکزی»‌ست و از یک مرکز برای همه اعم از معلم، مدیر، اولیاء و دانش‌آموزان تصمیم می‌گیرد، ویژگی‌هایی دارد ازجمله اینکه این نظام، نظام بیگانه‌ساز است و ما را با مسأله آموزش در سطوح متفاوت بیگانه می‌کند. هرچقدر نظام تمرکزگراتر باشد، بیگانه‌سازتر است. غیردموکراتیک‌بودن، بی‌توجه به تنوع و نابرابری از ویژگی‌های دیگری‌ست که می‌توان برای آن برشمرد.


یوسفی وقایع سال‌های ۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ در ایران را از اتفاقات مهی دانست که ایده‌های زمان مشروطه و نظام دموکراسی آموزشی به فراموشی سپرده شدند. او پس از مروری گذرا بر تحولات این دو دهه و تصمیم‌گیری‌های آموزشی در آن، اواخر دهه ۳۰ را نقطه آغاز یکدست‌سازی دانست و گفت: از اواخر دهه ۳۰ طرح یکدست‌سازی کتاب‌ها در دستورکار قرار گرفت که بعد کم‌کم به بقیه دوره‌ها رسید که همه دوره‌ها کتاب‌های یکسانی در سراسر کشور داشته باشند. با اینکه می‌دانستند این طرح، طرح درستی نیست. ما امروز حادترین شکل مرکزگرایی آموزشی را در جهان داریم. چراکه ایران کشوری‌ست با تنوع قومی و اقلیمی؛ چرا باید کودکی که در کنار دریا می‌نشیند همان علومی را بخواند که کودک در کویر می‌خواند.

او در پایان درباره عواقب نظام یکدست‌ساز خاطرنشان کرد: این نظام یکدست‌ساز ما، دیگری‌سازی وحشتناکی می‌کند که ازجمله مهم‌ترین آثار آن، این است که راه به برابری نمی‌دهد. یعنی وقتی اساساً ما در این حجم از دیگری‌سازی دست‌وپا می‌زنیم، چطور می‌توانیم به سمت برابری آموزشی برویم؟ من فکر می‌کنم با برابری آموزشی، بر سر دو هدف دیگر یعنی کیفیت آموزشی و دموکراسی آموزشی زده شده است و همه اینها به خاطر این است که برابری آموزشی به غلط برداشت شده است. برابری آموزشی به معنای یکدست‌سازی مطرح شده و توجهی به این وجود ندارد که یکدست‌سازی، اوج نابرابری است.


گزارش از: فریبا رضایی



برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید