آکادمی و جامعه؛ مسالۀ کاربست پژوهش در ایران
ما در ایران گرفتار ۲ نوع بیاخلاقی در پژوهش هستیم؛ در فرآیند تولید پژوهش و دیگری در مسیر مصرف پژوهش که به محقق پول میدهیم، تقدیرنامه میدهیم ولی برایمان مهم نیست که او چه چیزی گفته است و درنهایت بیتوجه به این تحقیقات، مطابق سلیقه خود عمل میکنیم. لذا نتیجه میگیریم مدیریت ایران، یک مدیریت نظاممند نیست.
نشست علمی «آکادمی و جامعه؛ مسالۀ کاربست پژوهش در ایران» چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ همزمان با هفته پژوهش، با حضور دکتر مهدی محسنیانراد (عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق ع)، دکتر مرتضی مردیها (عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی) و دکتر پریسا علیزاده (معاون پژوهش و فناوری مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور) و با دبیری مصطفی اسدزاده (دکتری سیاستگذاری فرهنگی و عضو گروه فرهنگ و جامعه پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) به صورت آنلاین برگزار شد.
مهدی محسنیانراد در این نشست به آسیبشناسی اخلاق مصرف پژوهش در ایران پرداخت و اذعان کرد: آنچه که در ایران درباب تحقیق مخصوصاً در مصرف پژوهش وجود دارد، برای خود سوگنامهای است و توجه به پژوهش علمی مسئولانه از پس ناهنجاریهای گسترده اخلاقی در فرآیند تولید دانش روبهفزونیست. رفتار اخلاقی بخش ضروری در تحقیقات است. بیاخلاقی در یک کار تحقیقاتی این است که ما ببینیم چه چیزی مطلوب نظام حاکم است و کل تحقیق را بهگونهای پیش ببریم که نظام حاکم از آن خوشش بیاید. باید پذیرفت پژوهش علمی همیشه در چارچوب زمینه اجتماعی روی میدهد و منافع اقتصادی، سیاسی، ارزشهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی بر اهداف، منابع و کارکردهای علمی بهصورت کموبیش تأثیرگذار هستند، تأثیراتی که کم آن نیز مخرب میباشد. هرچه نظام سیاسی بهعنوان زمینه اجتماعی در یک کشور، مسلکیتر و ایدئولوگتر باشد، اثرات مخرب آن بر تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی، عمیقتر و گستردهتر خواهد بود. فعالیتهای پژوهشی نابرخوردار از رفتار اخلاقی و آسیبدیده از منافع و ارزشها میتواند غیر از مسئولیت قانونی، تبلیغات منفی و تأثیرات سیاسی مخرب به همراه داشته باشد.
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) با بیان اینکه بین واقعیت و حقیقت تفاوت وجود دارد، واقعیت را «آن چیزی که هست» و حقیقت را «آنچه که فکر میکنیم که هست» دانست و در این خصوص اظهار داشت: باید هدف اصلی و قطعی و اولیه محقق این باشد که خود را به واقعیت نزدیک کند. چراکه دستیابی به واقعیت ممکن نیست و ممکن است ۱۰۰ سال دیگر، افراد آگاهی و تحقیقات ما را مانند انسانهای عصر حجر بدانند. حال باید ۲ سوال را برای اندیشیدن درباره زمینههای اجتماعی مخرب نزدیکشدن به واقعیت در ایران پرسید؛ اینکه آیا در ایران پدیده دورشدن دانشگاهها از دانشگاهبودن و یا دورشدن دانشگاهیان از دانشگاهیبودن اتفاق افتاده است؟ و آیا خودعقلکلپنداری منابع قدرت در ایران در کنار نشستن بر سر سفره نفت و اداره جامعه با پول نفت، منتج به بینیازی منابع قدرت به دستاوردهای پژوهش برای اداره کشور شده است؟ در پاسخ به سوال اول باید بگویم که «کارل یاسپرس» فیلسوف آلمانی در تعریف دانشگاه، آن را اجتماعی از دانشپژوهان میداند که به جستجوی واقعیت میپردازند بیتوجه به اینکه امکانات خود را از چه کسی میگیرند. دانشگاه جای تفکر علمیست، محل دیدگاههای دولت و جامعه نیست. لذا پژوهشگران باید توانایی کنارگذاشتن ارزشها را داشته باشند. اگر بگوییم واقعیت همان است که هست، حقیقت هم آن چیزیست که فکر میکنیم که هست، گاه حقیقت مساوی واقعیت است و گاه متفاوت از واقعیت که جای تشخیص این «گاهها» دانشگاهها و مراکز پژوهشیست.
او در راستای پاسخ به سوال دوم به برخی از کارهای تحقیقاتی خود ازجمله «تلویزیون و ماهواره در ایران؛ وضعیت، زمینه، مسائل و راهحلها» و «جهتگیریها و بایدها و نبایدهای حکومتگران درباب مطبوعات در بازه زمانی ۵۸ تا ۸۳» که به درخواست مجلس و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده، اشاره کرد و از عدم استفاده از نتایج این تحقیقات انتقاد و تصریح کرد: ما در ایران گرفتار ۲ نوع بیاخلاقی در پژوهش هستیم؛ در فرآیند تولید پژوهش و دیگری در مسیر مصرف پژوهش که به محقق پول میدهیم، تقدیرنامه میدهیم ولی برایمان مهم نیست که او چه چیزی گفته است و درنهایت بیتوجه به این تحقیقات، مطابق سلیقه خود عمل میکنیم. لذا نتیجه میگیریم مدیریت ایران، یک مدیریت نظاممند نیست.
در بخش بعدی برنامه، مرتضی مردیها با اتخاذ یک رویکرد مثبت به ماجرای علم و پژوهش در کشور نگریست و ابراز کرد: مشکل مدیریت کلان جامعه ما و تأثیر آن بر هر امری ازجمله علم و دانشگاه و پژوهش، بر کسی پوشیده نیست اما تکرار آن بیشتر حالت دردودل پیدا میکند. این درست است که مدیریت کلان یا مدیریت میانی ما دغدغه علم ندارد، اما اگر در یک نگاه فراگیرتر به آینده و نیز به کل جهان چشم داشته باشیم، متوجه میشویم که این مشکل، فقط مشکل ما نیست. ما برای آسیبشناسی هر مسألهای در ایران، بهتر است که تأمل کنیم و ببینیم که آیا آن مشکل فقط مختص ماست یا اینکه مشترک است با کشورهایی که به لحاظ آموزش، سطح پیشرفت و ... همسطح ما هستند و یا حتی کشورهای پیشرفته صنعتی. لذا نباید این مشکلات را مختص ایران بدانیم چراکه ممکن است ما را با خطر یکسویهنگری مواجه کند. بهتر است که در حالت کلی، چنان از دانشگاه یا تحقیق تعریف نکنیم که اگر فرضاً مشکل مدیریت سیاسی نبود، اینگونه برداشت شود که دیگر مشکلی وجود ندارد. هیچ چیز همانند علم روشنیبخش و اتکابخش نیست ولی فراموش نکنیم که علم و تحقیق هم یک امر بشریست و چون به دست ما انجام میشود، خواهناخواه خصوصیات ما هم روی آن اثر میگذارد.
ما با انسانی مواجه هستیم که ذاتاً به دنبال پول، قدرت، شهرت، علم و ... است لذا طبیعیست که همه این موارد در کارش بازتاب پیدا کند. واقعیت اختلافنظر دانشمندان و گروههای علمی در همه جای دنیا وجود دارد. کم نیستند در دنیا گروههایی که نسبت به یک جریان علمی، رقیب هستند و اساساٌ آن را قبول نمیکنند. در هر صورت طوری فکر نکنیم که در دنیا دانشمندان از بهشت آمدهاند و سیاستمداران از جهنم. سیاستمدار و دانشمند، هردو دو تیکه از یک قواره هستند. هردو به دنبال رقابت و قدرت هستند و در یک زمین بازی میکنند. ضمن پذیرش این امر که رفتار مدیریت سیاسی در ایران بهگونهایست که نمیتوان از آن انتظار شکوفایی علم و دانش داشت و نیز این مسأله که بخشهایی از دانشگاهیان متأثر از این وضعیت ممکن است کار خودشان را درست انجام ندهند، اما باید حواسمان باشد که برخی از این ماجراها را تغلیظ نکنیم. گروههای علمی هم حزب و جناح خود را دارند، رقابتها، اختلافنظرها و حذفکردنها هم در میان آنها دیده میشود. به همین دلیل است که در دنیا علیرغم تخصیص بودجهها و اعتبارات به بخش علمی، شاید آنگونه که باید، علم رشد نداشته باشد.
پریسا علیزاده سخنران سوم این برنامه با اشاره به موضوع وجود تفاوت فاحش میان شاخصهای تولید علم و وضعیت موجود خاطر نشان کرد: شاخصهای تولید علم نشان میدهند که وضعیت ما خیلی خوب است ولی وقتی به زندگی و دنیای اطراف خود نگاه میکنیم، دچار تردید میشویم که یا این اعداد اشتباه هستند و یا اگر درست هستند، این آمار براساس چه مبنایی بودهاند. ما فقط روی موضوع افزایش این اعداد تمرکز کردهایم و از استفاده عملی از آنها غافل شدهایم. واقعیت این است که ما به لحاظ سیاستگذاری و قانونگذاری، دچار یک تکرار و یک لوپ بدون فکر سیاستگذاری هستیم. از برنامه چهارم توسعه به بعد، بسیاری از جملات و الفاظ زیبا درباره حمایت از پژوهشهای کاربردی آورده شده است اما شاید در سیاستگذاری هم کمی بدون فکر و فقط با تکرار و رونویسی کردن از آنچه از گذشته موجود است، جلو میرویم. یکی از متغیرها و شاخصهایی که شاید اگر دستکاری کنیم، کمی از مشکلات کاسته شود، تغییر مالی یا فاند پژوهش است. بخش عمده بودجه پژوهشهای ما، بودجه عمومی و دولتیست و بخش خیلی کمی توسط نهادهای خصوصی که به دنبال یافتن جواب مسأله هستند، حمایت میشوند. لذا سرمایهگذاری برای این پژوهشها باید شکل مستقلتر و غیرسیاسیتر به خود بگیرد تا شاید از این راه بتوان خیلی از مسائل را تغییر داد.
گزارش از: فریبا رضایی