اولویت‌های پژوهش هنرهای تجسمی در دوران کرونا

اولویت‌های پژوهش هنرهای تجسمی در دوران کرونا

همزمان با هفته پژوهش نشست «اولویت‌های پژوهش هنرهای تجسمی در دوران کرونا» با حضوردکتر اصغر کفشچیان‌مقدم (استاد پژوهش هنر پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران) و دکتر زهرا رهبرنیا (دانشیار پژوهش هنر دانشگاه الزهرا) و با دبیری دکتر زهرا عبدالله (استادیار پژوهش هنر) چهارشنبه ۲۶ آذر ۹۹ به‌صورت آنلاین برگزار شد.

در بخش اول این برنامه زهرا رهبرنیا به مهمترین مشکلات ایجاد شده در حوزه هنر پس از کرونا اشاره و تصریح کرد: واقعیت این است که برای همه آحاد دنیا مشکلات زیادی به وجود آمده و هنرمندان هم از این حیث مستثنا نیستند. خیلی از حوزه‌های هنر جنبه برون‌گرایانه دارند چه به لحاظ ماهیت آن حوزه و چه به لحاظ روحیه افرادی که به آن موضوع می پردازند، که در این میان بحث توجه به نیازهای روانی افراد، بحث قابل تاملی‌ست. هم‌چنین می‌توان به فقدان تبادل ارتباطی رودررو بین هنرمند و مخاطب در بخش آموزش اشاره کرد. از طرف دیگر بحث ناشی از ازدست دادن عزیزان است که فعلاً در جامعه برای عوارض بحران سوگ تدبیری اندیشیده نشده است. بنابراین ما یک‌سری نیازهای واقعی و تعینی داریم و یک‌سری نیازهای غیرتعینی‌تر مثل نیازهای روانی، عوارض سوگ، فقدان تبادل ارتباطی و ... . برای پژوهشگران هنر هم مشکلاتی مثل عدم دسترسی به فضاهای پژوهشی ایجاد شده است.

عضو هیأت‌علمی دانشگاه الزهرا (س) در پاسخ به سوالی درباره اولویت‌های پژوهشی هنرهای تجسمی در دوران کرونا اظهار داشت: قدم اول این است که باور کنیم دنیای ما عوض شده و طبیعتاً در این شرایط، به پژوهش در موضوعاتی منطبق با وضع موجود در راستای پیشبرد وضعیت پیشرو نیاز است. ازجمله اولویت‌های موضوعی در پژوهش‌ها، بهره‌برداری از  هنرها در رسانه‌های گروهی جهت کاهش عوارض روانشناختی از بحران و ایجاد آرامش در جامعه است چرا که هنرها این قابلیت را دارند که به کمک رسانه‌های گروهی این عوارض روانشناختی را که بسیار عمیق و ماندگار هستند، کاهش دهند. دومین موضوع، بهره‌مندی از فرصت پیش آمده از کرونا جهت تبدیل تجربیات هنری به دانشی نظام‌مند است. چراکه ما هنرمندان همواره به‌شدت درمقابل داشتن دانش نظام‌مند و نوشتن علمی، مقاومت داشته‌ایم و صرفاً به بعد عملی و آموزش و تدریس آن از این طریق بسنده کرده‌ایم.


تبدیل دانش شفاهی هنری به دانش رسمی و مکتوب و تعینی در حوزه هنر پویا،  آمادگی مقابله روانی اجتماعی با بحران هم در هنرمند و هم در آحاد دیگر مردم، خلق سبک هنری جدید در پاندمی کرونا، مقایسه سیر پاندمی‌های گذشته جهت کمک به تاب‌آوری در شرایط حال و مواجهه با ایام پساکرونا، توجه به تغییر رفتارهای فرهنگی، بهداشتی، اقتصادی و جمعیتی در پژوهش‌ها، بازنگری حرفه‌ای در حوزه‌های مختلف اقتصاد هنر، مسیریابی برای جلب حمایت‌های دولتی به دانشگاه‌های هنری و تأمین زیرساخت‌های لازم برای آموزش غیرحضوری، پرداختن به مالکیت معنوی محتوای آموزش‌های الکترونیک در حوزه هنر، تهاجم اطلاعاتی فضای مجازی در ایام کرونا، مدیریت دانش در دوران کرونا، عبور از حرف‌های تاریخی و پوسیده و نخ‌نما و سوق‌دادن ظرفیت پژوهشی اعضای هیأت‌علمی و پایان‌نامه‌های تحصیلات تکمیلی به سمت پژوهش‌های مرتبط با این شرایط و توجه به فرصت‌ها و چالش‌های آموزش مجازی هنر در دوران کرونا، از جمله موضوعات دیگری بود که از سوی زهرا رهبرنیا به‌عنوان اولویت‌های پژوهشی در حوزه‌ هنرهای تجسمی مطرح شد.

در بخش بعدی برنامه اصغر کفشچیان‌مقدم آسیب کرونا در حوزه هنر را کمتر از حوزه‌های دیگر دانست و خاطرنشان کرد: همه قشرها و طبقات جامعه از بحران کرونا آسیب دیده‌اند اما من فکر می‌کنم بخش تجسمی هنر، کمتر در معرض این خطر بوده است چراکه ملزومات اولیه‌ای که باید در اختیار هنرمندان این حوزه می‌بود، از قبل هم وجود نداشت و تقریباً چیزی در حدود صفر بود. بنابراین هنرمندان این حوزه چیزی را از دست نداده‌اند. ما بازار قدرتمند هنر در ایران نداشتیم که الان بخواهیم بگوییم که کرونا لطمه جدی به آن وارد کرده است. به‌عبارت دیگر دولت در جریان فروش و ارائه آثار هنری یا فرهنگ‌سازی بازار هنری در کشور کمکی به این بخش نکرده است و معمولاً هنرمندان این حوزه خود را با چنگ‌ودندان سامان داده‌ و به اینجا رسانده‌اند. حتی راهکارهایی که در شرایط حاضر داشته‌اند، بسیار هوشمندانه‌تر و خردمندانه‌تر از راهکارهای دولت و بخش‌های تخصصی برای گروه‌های صنفی دیگر بوده است. هنرمندان این حوزه مسائل بهداشتی را خیلی پیشتر از اینکه دولت اعلام کند شروع کردند و گالری‌ها از قبل سایت‌های هنری خود را فعال کرده بودند و کرونا شاید یک فرصت خوبی برای این افراد به وجود آورد که راه‌های دیگری را هم جستجو کنند. بنابراین بازار هنرهای تجسمی در ایران اگر نخواهیم بگوییم اسفناک و فاجعه‌انگیز است، به لحاظ رقم، نزدیک به صفر است و این هم به دلیل این است که در زیرساخت فرهنگی کشور جایی برای هنر تعیین نشده است. هم‌چنین هیچ سهمی از رسانه‌ها در اختیار فضای تجسمی وجود ندارد که بتواند فرهنگ‌سازی کند و یا ضوابط ضمانت فروش این آثار و شناسنامه‌دارکردن آن‌ها را ایجاد کند که حالا فکر کنیم کرونا آمده و به این حوزه آسیب زده است.


استاد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در توجه به مسأله اولویت‌های پژوهش در هنر با بیان اینکه ابتدا باید مجهولی به نام میدان هنر را تعریف کنیم، تاکید کرد: باید ببینیم در ایران میدان هنر چیست، شاخص‌های آن کدامند، چه نیازهایی دارد، ذینفعان آن چه کسانی هستند، به لحاظ نظام حقوقی یا مدنی، چه کمک‌هایی می‌توان برای آن ترسیم کرد و در نهایت چه خلأها و معضلاتی در این عرصه وجود دارد که بخواهیم در مورد آن پژوهش کنیم. واقعیت این است که چیزی به نام میدان هنر در ایران وجود ندارد که یک مسیر نظام‌مند تولید و مصرف داشته باشد. باید ببینیم پژوهش‌هایی که در این چهل سال در این حوزه انجام شده، چه دردی را دوا کرده است و براساس کدام نیازهای جامعه، این پژوهش‌ها تعریف شده‌اند.

 به همین دلیل به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین مواردی که کم داریم، جایگاه خود هنر در نظام فرهنگی کشور است. در سند چشم‌انداز 20 ساله تنها در دو مورد واژه هنر آن هم به شکل کلی به کار برده شده است که واقعاً اسفناک است. پس در واقع جایگاهی برای هنر دیده نمی شود. از طرف دیگر، ما از گذشته خود اطلاعات لازم و واقع‌بینانه نداریم و پژوهش‌هایی که در این عرصه انجام می‌شود، پژوهش‌های کپی‌پیستی و گاهاً پژوهش‌های تحلیلی هستند. ما یک پژوهش مدون توصیفی از حوزه هنرهای تجسمی نداریم که اگر هم پژوهش‌های تحلیلی یا تاریخی تحلیلی انجام می‌شود، بتوانیم آن‌ها را با وضعیت پژوهش‌های توصیفی مطابقت دهیم تا درست و غلط آن‌ها دیده شود و عرصه پژوهشی روبه آینده بتواند سلامت داشته باشد. بسیاری از پژوهش‌ها شکلی از کپی پیست دارد، آن هم از منابع محدودی که خود آن منابع پر از اغلاط هستند که بخشی از تاریخ را یا تحریف یا حذف کرده‌اند و یا منافع بخش دیگری در آن‌ها پررنگ شده است. به همین دلیل ما نمی‌دانیم دانشجویانی که وارد فضای فوق‌لیسانس یا دکتری می‌شوند، به کجا قرار است بروند و کدام نیاز فرهنگی، هنری، اقتصادی و پژوهشی کشور را می‌توانند حل کنند. ما نمی‌دانیم که در این سال‌ها، کدام پژوهش‌ها و کدام تأسیس موسسه آموزشی و پژوهشی ما بر اساس یک نیاز شکل گرفته است درحالی‌که اگر بیایند بعد از ۱۰ سال بررسی کنند تا ببینند فلان موسسه یا آموزشگاه با این تعداد از دانشجو و استاد توانسته چه مقدار از آن نیاز را برطرف کند، به طور حتم بر معضل قبلی افزوده شده و مشکلات دیگری پیدا می شود. بنابراین کرونا مثل یک زنگ خطر، یک هشدار بود، مثل بسیاری از زنگ خطرهایی که در زیر گوش ما وجود دارد و ما به آن‌ها توجه نمی‌کنیم. لذا لازم است که ما در میدان هنر کمی جدی‌تر باشیم و از این فرصت کرونا به شکل بهتری استفاده کنیم.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید