بررسی ابعاد اجتماعات دینی-فرهنگی در دوران پساکرونا؛ بررسی جشن غدیر۶

بررسی ابعاد اجتماعات دینی-فرهنگی در دوران پساکرونا؛ بررسی جشن غدیر۶

ششمین نشست تخصصی «بررسی ابعاد اجتماعات دینی-فرهنگی در دوران پساکرونا؛ بررسی موردی جشن غدیر و "سلام فرمانده"» دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ با حضور محمدرضا شرفی (داستان‌نویس)، محمدمهدی سیار (شاعر و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق ع) و علی‌محمد مودب (مدیر عامل موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب) و با دبیری محمدرضا روحانی (عضو هیأت‌علمی دانشگاه امام صادق (ع)) برگزار ‌شد.

در ابتدای این برنامه محمدرضا شرفی با بیان اینکه رویدادهای اجتماعی می‌توانند ذیل سازوکارهای روایی گنجانده شوند، درباره روایت و کارکردهای آن گفت: روایت محدوده بسیار وسیعی است که می‌تواند هر چیزی از فرهنگ، مسائل اقتصادی، مناسبات انسانی و ... را شامل شود. روایت از تغییر و تحول و دگرگونی سخن می‌گوید. یعنی چیزی که از حالت ساکن خود به حالتی غیر از محدوده ابتدایی خود میل کند، ذیل روایت می‌گنجد. از این منظر رویدادهای اجتماعی می‌توانند در سازوکارهای روایی هم بگنجد. حال ما باید ببینیم رویدادی مثل سلام فرمانده یا جشن غدیر، چگونه روایتی است و چه کارکردهایی دارد.

روایت کارکرد بسیار مهم هویت‌سازی دارد. یعنی روایت‌های یک ملت و اجتماع است که هویت آن‌ها را می‌سازد. روایت‌ها سعی می‌کنند مرزهای یک ملت را تثبیت و از هویت ملی آن‌ها در برابر تهدیدات، دفاع کنند. کارکرد روایت، چه در مرحله شکل‌گیری و چه پس از آن، جمعی است. به ‌عنوان مثال در شاهنامه حماسه‌های مختلفی داریم که شخصیت‌های اصلی آن‌ها، قهرمانان مختلفی هستند که همه آن‌ها ذیل یک حرکت جمعی قرار می‌گیرند. یک کارکرد اصلی روایت این است که یک واقعه و رخداد را مدام در شکل‌های مختلف بازتولید کند. بازتولیدی که در سیر تاریخی خود، مبنایی برای یک روایت جدید یا رخداد جمعی جدید شود. به این معنا رخداد غدیر، پیشینه روایی مستحکمی دارد و اینطور نیست که صرفاً با تصمیم عده‌ای خاص، ایجاد شده باشد. قطعاً چنین رویدادی، یک برنامه جمعی است. این جمع باید پیشینه ذهنی روایی داشته باشد تا پذیرای حرکت‌های جدید باشد. لذا باید تحلیل درستی از این نوع حرکت‌ها داشته باشیم و گفتن اینکه این کار، صرفاً یک طراحی توسط چند سازمان و نهاد بوده، یعنی فراموش‌کردن مردم و روایت‌های پیشین آن‌ها. اگر محتوا چیزی غیر از محتواهای جمعی و باورمند مردم باشد، مردم از آن‌ها استقبال نخواهند کرد. این یعنی آمیختگی بین سازمان، نهاد، باورها و روایت‌های پیشین که می‌تواند چنین جمع‌هایی را شکل دهد.

او در ادامه ورود رسانه به زندگی مردم را یکی از وجوه تمایز اجتماعات حال و گذشته دانست و با اشاره به اجتماعات مجازی و اجتماعات عینی و محسوس، درخصوص تفاوت‌های آن‌ها اظهار داشت: ما امروز با پدیده جدیدی به نام اجتماعات مجازی مواجه هستیم که جا دارد اجتماعاتی مثل اجتماع غدیر را با آنها هم مقایسه کنیم. اجتماع مجازی یعنی گردهم آمدن عده‌ای حول یک بستر مجازی که برای آن‌ها توهم دورهم بودن را ایجاد می‌کند. این اجتماع، به نوعی طی این سال‌ها نهادینه شده و به نوعی در مقابل اجتماعات محسوس، عینی و عمیق قد علم کرده است. لذا اجتماع غدیر، یک اجتماع محسوس، عینی و عمیق است که به نوعی قدعلم کردن فرهنگ پیشین در مقابل اجتماعات مجازی قلمداد می‌شود. وقتی اجتماعات مجازی چنان قوی ظاهر می‌شوند که حتی برخی از مولفه‌های فرهنگی و تمدنی ما را تهدید می‌کنند، ناگهان مردم احساس می‌کنند که به یک اجتماعی نیاز دارند که درمقابل این تهدیدها قرار بگیرد.

فضای مجازی، ضد فرهنگ است و فردیت فرد را به‌شدت تقویت می‌کند اما اجتماع عینی با فرهنگ گره خورده و آن را تقویت می‌کند. در این نوع از اجتماع فرد می‌آید تا خود را از فردیت آسیب‌زننده جدا کند. در یک اجتماع محسوس، هویت ملی و میهنی و دینی تقویت و آفرینش و سازندگی مطرح می‌شود. یعنی عملاً مردم با مشارکت خود، چیزی را خلق می‌کنند. همینطور، خاطره جمعی و ماندگاری در آن شکل می‌گیرد که در اجتماعات مجازی چنین نیست. چون مبنای آن روزمرگی است و هیچ اندیشه‌ای پشت آن قرار ندارد. اما اجتماع محسوس، ادامه‌دهنده نیازها و سازوکارهای اندیشه‌ای و هویتی مردم است.

یکی از کارکردهای اجتماعات عینی و محسوس این است که با اجتماعات مجازی که هدایت‌شده سازمان‌ها و نهادهای جهانی هستند، مقابله کند. غرب تلاش می‌کند به کشوری با تمدن سازنده و هویت مشخص آسیب بزند و تفاوت‌ها و تعارض‌های بین مردم و نهادهای دولتی را بیشتر کند. غرب فاصله انداختن بین مردم و حکومت را نشانه گرفته که این هدف را از طریق همین اجتماع مجازی پیش می‌برد. درمقابل، اجتماع عینی، بین سازمان‌ها و نهادهایی که خودشان برآمده از مردم هستند، پیوند برقرار می‌کند. آن چیزی که می‌تواند اجتماع عینی را رقم بزند، هم مشارکت مردم و هم، حضور نهادهایی است که وظیفه آن‌ها یاری‌گری به ملت و نظام است. از این منظر، به نظر من کارکرد اساسی این اجتماعات عینی، نزدیک‌کردن ملت و ساختارهای حکومتی است؛ سازمان‌ها و نهادهایی که برخاسته از مردم‌اند و وظیفه آن‌ها، تقویت خواسته‌های فرهنگی و انتظارات مردم در شکل‌گیری اینگونه اجتماعات است.

محمدمهدی سیار سخنران دوم این برنامه، این اجتماعات را ظهور یک باطن دانست و عنوان کرد: آنچه که در این اجتماعات رقم می‌خورد، نوعی ظهور یک باطن است. یعنی میل به ظهور، ابراز و ایجاد یک روایت. شناختی که طی قرن‌ها از دین و دینداری برای ما شکل گرفته، این است که دین ظاهر و باطنی دارد. هیچ باطنی بدون ظاهر نمی‌شود و متقابلاً ظاهر بدون باطن هم برای ما بی‌معنی است و نوعی معنای ظاهرسازی، دروغ و ریاکاری را به همراه دارد. ظهور با ظاهرسازی مرز باریکی دارد. زمانی که رفتار ما ظهور باطن دینداری ما باشد، یعنی ظهور یافته اما زمانی رفتار ما برای پوشاندن خلأ باطن شکل می‌گیرد. احتمالاً هرچه که باطن تقویت شود، ظاهر هم مستحکم‌تر می‌شود اما این دو لزوماً رابطه متقارن ندارند. مثلاً در ادبیات چنین است که برای نشان دادن اولویت و اهمیت باطن، قید ظاهر را می‌زنند یا به ظاهر حمله می‌کنند. اما تناقضی در این خصوص وجود دارد و آن اینکه، امروز در جهان مدرن و با سیطره رسانه‌ها، به نظر می‌رسد که چیزی که ظاهر نشود، اصلاً وجود ندارد. قبلاً ساختار تمدنی ما ظاهر و باطن یا بود و نمود بود اما الآن به‌گونه‌ای این امر به ما تحمیل می‌شود که چیزی که هست، حتماً ظاهر است و چیزی که نمود ندارد، اصلاً بود هم ندارد. بنابراین گویی مردم در زندگی دینی خود درحال دست‌وپنجه نرم‌کردن با این هستند که درباره چیزی که در باطن است، نگویند نیست! این گفتن نیست‌ها صرفاً مربوط به دیگران در حق ما نمی‌شود بلکه شامل خود ما هم می‌شود. یعنی ممکن است به قدری این بی‌نمودی ترویج و تکرار پیدا کند که فرد هم، پس از مدتی قائل به نبود دینداری شود. لذا گویی فرد مجبور است به میدان بیاید و بگوید که هست و اعلام حضور کند تا روایت‌های جایگزین، بر روایت‌های دینی و همچنین، روایت‌های خودش غلبه پیدا نکند. بنابراین جامعه دیندار ما امروز بین مساوی انگاشتن بود و نمود کار می‌کند و به همین دلیل در اجتماعی هم که به لحاظ مدیریتی خیلی استاندارد نیست، شرکت می‌کند. گویی که این نمود بر عده‌ای واجب شده است.

او با بیان اینکه این تجمعات نشان‌دهنده یک بحران هستند، افزود: این تجمعات ممکن است از جهاتی خوب باشد و بگوییم امکان یک ظهور را فراهم می‌کند؛ ظهوری که ممکن است برای خیلی از ادعاهای جامعه، حالت مرجع داشته باشد اما نشان‎دهنده یک بحران است. اولین بحران، مربوط به بحران بود و نمود است. اما بحران دوم، این است که به نظرم مردم، به یک بی‌زبانی دچار شده‌اند؛ بی‌زبانی در عوالم حیات و جهان‌هایی که در آن زیست می‌کنند ازجمله فضای مجازی، معماری شهری، هنر و ادبیات و ... . ما در هر فضایی از مدرسه، دانشگاه، کوچه، خیابان، بازار، تلفن و ... که می‌رویم، آن ظهوری که از باطن توقع داریم، نمی‌بینیم. یعنی آن روایتی که دوست داریم، نتوانسته خود را در این فضاها آداپته کند. بنابراین این میل به روایت با بدن و با حضور فیزیکی، به این دلیل است که یک شوکی به تمدن وارد شده و نتوانسته خود را در فضای کلان‌شهرها، هنر و ادبیات، فضای مجازی و رسانه، امتداد دهد. به همین دلیل افراد علاقه‌مند به روایت دینی، مجبورند خود را با حضور فیزیکی اثبات کنند. نتیجه این اتفاق، درگیرشدن در تناقض ظاهر و باطن دین است که نمی‌دانیم تا چه حد باید به نمودها توجه کنیم.

سیار در پایان ضمن اشاره به لزوم حفظ، کارآمدتر، دقیق‌تر و لذت‌بخش‌تر کردن این اجتماعات انسانی، به راهکار اصلی حل این مسأله اشاره کرد و گفت: راهکار اصلی این است که این مسیر را هرچه بیشتر هموار کنیم. یعنی مسیر حیات، امتداد تمدن‌ و باورهای ما در معماری، زندگی واقعی، بازار، دانشگاه، هنر، ادبیات و غیره باشد که مجبور نشویم از بی‌صدایی و بی‌زبانی، با حضور فیزیکی حرف خود را بزنیم.

در بخش پایانی این نشست، علی‌محمد مودب با اشاره به تمثیلی از «فروش» و «پرستش» به ماهیت و هدف اصلی تجمعات در نظام خلقت اشاره و خاطرنشان کرد: ما در هستی‌شناسی خود این واقعیت را داریم که ابتدا در عالم ذر دورهم جمع بودیم و درنهایت هم دوباره با هم جمع خواهیم شد. این فرصت انتشاری هم که بین دو جمع برای ما ایجاد شده، یک کشمکش ساده بین دو نوع جمعیت است. یک جمعیتی که با تعابیری مثل جماعت و طواف فهم می‌شود و خصوصیاتی چون نظم، فلک و گردش به گرد یک مبدأ دارد و جمعیتی که ازدحام ایجاد می‌کند و نظم و صفوف جمعیت اول را به هم می‌زند. بنابراین کشمکش و تلاش ما در این عالم، بین این دو جمعیت است که با تسامحی می‌توان آن را بین فروش و پرستش دانست. ما به این عالم آمدیم یا بفروشیم یا پرستش کنیم. انسان به دلیل ماهیت انتخابگر خود، بین این دو، مخیر گذاشته شده است؛ بین جماعتی که نقطه کانونی آن هیچ‌گاه گم نمی‌شود و همه در یک گردش و مدار، به دور آن هستند« آن آن و جماعتی که حالت ازدحام دارد، نقطه کانونی در آن گم می‌شود و مانند فروشنده نماز جمعه حضرت رسول است که تمام صفوف را به هم می‌زند، ازدحام ایجاد می‌کند و افراد را از نقطه کانونی دور می‌کند. حال ما در بین این دو جمع در تلاش هستیم که آن جمع اصلی خود در عالم ذر را فراموش نکنیم و برای جمع بعدی که از مختصات ازدحام و کشمکش برای خریدوفروش دنیایی دور است، آماده شویم.

او جماعات دنیوی و اجتماعات و مناسک را برگرفته از سرمشق‌های دین دانست و ادامه داد: همه اجتماعات و مناسک، برگرفته از سرمشق‌هایی است که خود دین به ما داده است. مثلاً نماز، یک جمع است؛ جمعی با خلاقیت بسیار زیاد. حتی وقتی ما نماز را فرادا می‌خوانیم، به دلیل نقطه کانونی قبله، در یک جمع قرار می‌گیریم. این جمع‌ و در طواف و فلک‌بودن مهم است و به ما می‌گوید بعد از اشتغالات روزمره، ساعتی را به سوی من بیا و در این جمع قرار بگیر. راهپیمایی غدیر و اربعین و همه تجمعات انسانی که یک کششی در آن‌هاست، به سویی می‌روند. سوی خانه‌ و برای طواف کعبه‌ای می‌روند که نقطه کانونی آن، نمادی از حضور خداست. درواقع این مناسک، آداب و اصولی هستند برای اینکه به آن اصل برسیم. تمام تجمعات ما اعم از نماز، حج، زیارت و ...، برای رسیدن به آن جوهره اصلی هستند.

مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب وضعیت کنونی افراد را حرکت بین هردو موج فروشندگی و عشق و پرستش دانست و متذکر شد: ما همان‌هایی هستیم که اگر بازار سکه تکانی بخورد، سر صبح آنجا هستیم ولی از آن طرف هم، برای حاج قاسم عمیقاً می‌گرییم. بنابراین ما هردوی اینها را فهم می‌کنیم. یکی را به کشش‌های غریزی و نمودی که جهان مدرن برای ما دارد و دیگری را به فطرت و ذات فطری خود. عده‌ای می‌گویند جامعه ایران بعد از جنگ مختصات خاصی پیدا کرده ولی اینطور نیست. همانطور که می‌بینیم به طور ناگهانی نشانه‌ای از حیات به ما داده می‌شود که بُعد پرستش و عشق ما خیلی در آن جدی است.

مودب در پایان با ارائه توصیه‌‌هایی به حاکمیت در جهت حفظ بعد اصیل تجمعات، سخنان خود را به پایان برد و گفت: بهترین توصیه در این خصوص در صفحه اول نهج‌البلاغه آمده است. حاکمیت باید جنبه فروش و اغراض خود را کم‌رنگ کند. ما باید جناح‌فروشی‌های خود را حذف کنیم و مودب باشیم به آداب عشق و پرستش. دلیل حظ وجودی مردم هم، همین بعد پرستشی است. این وجدان ایرانی است که دنبال این نوع وجود است و به همین دلیل است که از ظرفیت‌های کوچکی هم که ایجاد می‌شود، استقبال می‌کند. به نظرم آن چیزی که در حاکمیت خیلی مهم است، تهذیبی است که باید در نهادهای طراحی‌کننده این جریانات باشد. پیراستن از اغراض سیاسی خیلی مهم است چون اینجا بازار نیست. جشن غدیر باید یک بازنمایی از طواف باشد. لذا مسئولین نباید کاری کنند که نمادها، مغازه و متاع خودشان و یا جناح‌بندی‌ها در آن پررنگ باشد. همه این موارد باید در دو ضلع کمرنگ شود تا مردم به آن چیزی که می‌خواهند برسند.


گزارش از: فریبا رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید