بررسی ابعاد اجتماعات دینی ـ فرهنگی در دوران پساکرونا؛ بررسی جشن غدیر-۱۱
یازدهمین نشست تخصصی «بررسی ابعاد اجتماعات دینی ـ فرهنگی در دوران پساکرونا؛ بررسی موردی: جشن غدیر در تهران» یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ با حضور علیرضا معاف (معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، محمدرضا کلاهی (عضو هیات علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی) و جمال رحیمیان (عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی) و دبیری محسن جوهری (دانشجوی رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع))، از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، برگزار شد.
در بخش ابتدایی این برنامه جمال رحیمیان، تأثیرگذاری و اجتماعیشدن امر دینی و قدسی را منوط به شروطی دانست و اظهار داشت: موضوعی مثل امر قدسی و امر دینی و اثرگذاری آن یعنی اجتماعیشدن و ایجاد انسجام اجتماعی، منوط به شروطی است که اگر محقق شود، تأثیرگذار خواهد بود، در غیر اینصورت به حاشیه خواهد رفت. اگر امر دینی، مردمی و مبتنی بر اعتقادات و باورهای مردم باشد، مانایی آن حفظ میشود و هرچه از مردمیبودن فاصله بگیرد و به سمت دولتی و اداری شدن پیش برود، از کارکرد آن کاسته میشود. جشن غدیر بهعنوان یکی از مناسک مهم تشیع، پدیده ارزشمندی بود که هم به ایدهپردازان و هم به مجریان آن باید تبریک گفت. اما اگر این رویداد در فرآیند دولتیشدن قرار بگیرد، اثر عکس خواهد داشت و بهویژه در شرایط اجتماعی ما، ایجاد گسست خواهد کرد. اگر آن را به مردم بسپاریم، آنها خودشان کنشگری خوب را بلد هستند. دولت هیچزمان، نه یک تاجر خوب بوده و نه فرهنگساز خوب. فرهنگ را باید به صاحبان اندیشه و به خود مردم سپرد. در این قبیل موضوعات، هرچه ما از دولت فاصله بگیریم و مردم کنشگر اصلی باشند، همبستگی اجتماعی بیشتر خود را نشان خواهد داد.
او یکی از دلایل مانایی نهضت حسینی را، کنشگری مردم دانست و افزود: یکی از دلایل پویا و زندهبودن و انسجامآفرینی نهضت امام حسین (ع) بعد از ۱۴۰۰ سال را، میتوان همین عامل کنشگری مردم دانست. این مسأله باعث میشود فضای قدسی و معنوی، هم انسجام ایجاد کند و هم زمینهای برای دادن خط فکری به مردم باشد. من معتقدم ورود و دخالت دولت در موضوع غدیر، ضربهزننده است و متولیان باید از سالهای آینده، ضمن بهرهبرداری از نقدهای افراد و رفع موارد، برگزاری آن را به مردم بسپارند. در این صورت، این رویداد در یک بستر مردمی، اجتماعی و فرهنگی، جای خود را باز و نقشآفرینی خواهد کرد.
محمدرضا کلاهی دومین سخنران این برنامه با بیان اینکه هرگونه اجتماع یا مناسکی که برگزار میشود اعم از چهارشنبهسوری، جشن غدیر و ...، تبدیل به مسأله میشود و نقدهایی برای آن سرازیر میگردد، از دوگانهای به نام دولتیبودن و مردمیبودن سخن گفت و درباره خاستگاه آن اذعان کرد: ما با دوگانهای به نام دولتیبودن و مردمیبودن مواجه هستیم که این دوگانه، حکایت از تنش میان آنهاست. باید ببییم چرا این اجتماعات، تنشزاست؟ به عبارت دیگر، چرا هر نوع بروز و ظهور اجتماعی، همواره نقدهایی را به دنبال دارد؟ به نظر من این مسأله، ناشی از تنش در فرآیند ملتسازی در جمهوری اسلامی است.
او در توضیح این مسأله، به ماهیت جمهوری اسلامی اشاره و اضافه کرد: جمهوری اسلامی، گفتمانی بود که در انقلاب سال ۵۷ به قدرت رسید. اما قبل از ۵۷، در دهه ۴۰، متولد شده بود. ماهیت آن در این دهه، در اتفاقاتی که بعداً افتاد، تعیینکننده بود. گفتمان اسلامگرایی بهطور خاص در دهه ۴۰ و در فضای دولتملتسازی مهم آن دوره متولد شد. یک تحلیل رایج به عنوان نوعی تئوری مدرنتیه وجود دارد که اسلامگرایی را بهعنوان یک امر غیرمدرن، واکنشی در برابر ارزشهای سکولار میداند. ایراد این نگاه این است که بسیاری از روندهای مدرن نیز که ناقض ارزشهای مدرن هستند مثل فاشیسم را، نادیده میگیرد و نمیتواند توضیح دهد که این ضدارزشها که ناقض ارزشهای روشنگری هستند، چگونه به وجود آمدهاند.
کلاهی در ادامه در دفاع از اندیشه خود، مدرنیته را برآمدن دولت-ملت و مربوط به نحوه سامانیابی جمعیت دانست و ادامه داد: مدرنیته یعنی برآمدن دولت ملت. بهعبارت دیگر، دولت ملت، مربوط به مجموعهای از ارزشها نیست بلکه مربوط به نحوه سامانیابی جمعیت در واحدهای اجتماعی است. درواقع، مدرنشدن یعنی گذار از نوع خاص سامانیابی ذیل گروههای قومی قبیلهای به نوع خاص دیگر یعنی سامانیابی جمعیت ذیل پدیدهای به نام دولت ملت. قبل از شکلگیری دولت مدرن در دوره پهلوی، جمعیت ذیل واحدهای قبیلهای سامان یافته بود. اداره جمعیت به شکل تیولداری و بهصورت خودگردان و خودکفا بود. دولت از آنها خراج میگرفت و تنها رابطه حکومت با جمعیت، خراج بود. بقیه امور از قبیل ازدواج، اشتغال، رفع مرافعه و ... در درون خود جمعیت اتفاق میافتد.
وی با اشاره به روحانیت به عنوان یک نهاد اجتماعی و تفاوتهای آن قبل و بعد از دوره مدرن، افزود: یک نهاد اجتماعی در درون این جمعیت قبل از شکلگیری دولت مدرن، روحانیت بود. چیزی که ما از روحانیت میشناسیم، بعد از دوره مدرن متولد شده است. قبل از دوران مدرن، روحانیت، یک پایه درباره بود و در درجه اول، یک نهاد آموزشی عمومی و عالی محسوب میشد. حتی واژه روحانیت مدرن است و تا پیش از دوره مدرن، به آنها عالِم و به نهاد آموزشی آنها، مدرسه میگفتند. همچنین نهاد قضایی و امر قضا و نیز وجوهات و موقوفات در اختیار آنها بود که باعث میشد یک گردش اقتصادی داشته باشند. این سه ویژگی یک نهاد خاصی از آنها میساخت که با جمعیت، ارتباط چندانی نداشتند. اما دولت مدرن که آمد، نهاد آموزش و نهاد قضاوت را ذیل دولت تعریف کرد. بنابراین روحانیت، از هر کارویژهای خالی و باعث شد روحانیت بهتدریج، از یک پایه حکمرانی به یک مرجع فرهنگی تبدیل شود. این اتفاق در زمان آیتالله بروجردی میافتد، اما بعدها جناحی از روحانیت، این جریان و نیز، سامانیابی جمعیت ذیل دولت ملت را نمیپذیرد و این اتفاق، با شخص امام خمینی (ره) شروع میشود که پس از نقطه عطف سخنرانی او در سال ۱۳۴۲، یک جریان اسلامگرا ظهور و با سامانیابی دولت ملت، مخالفت میکنند. امام تصریح میکنند که ما ملت و کشور نداریم؛ ما امت و جهان اسلام داریم. درواقع، یک سامانیابی رقیب در برابر سامانیابی دولت ملت عرضه میکند. به این ترتیب، جریان اسلامگرایی که در دهه ۴۰ و در درون دولت ملت ممکن میشود، خود یک پدیده مدرن است. جریان اسلامگرا، با ارجاع به چارچوب جهان اسلام، مشروعیت پیدا میکند و بعد از انقلاب، در درون یک کشور به قدرت میرسد و به یک مشروعیت ملی یعنی مشروعیت در چارچوب دولت ملت نیاز پیدا میکند که همین باعث ایجاد تنشی میشود که تا امروز ادامه یافته است.
این تنش در دوران جنگ با معرفی ایران به عنوان رأس جهان اسلام و صدور آن به بقیه کشورها، به نحوی با جنگ، محقق و رفع شد اما دوباره سربرآورد. در این سالها تلاش شده به شیوه دیگری یعنی با ابداع دال اسلامی-ایرانی، این تنش رفع شود ولی به این سادگی رفع نمیشود و در موقعیتهای مختلف خود را نشان میدهد. به همین دلیل گویی مدام به یک نمایش جمعیتی نیاز است تا نشان داده شود مردم، اصالت ایرانی اسلامی را با هم دارند. بنابراین این تنش، ناشی از نظام ارجاعی دوگانه در درون فرآیند ملتسازی بعد از جمهوری اسلامی است؛ مشروعیتی که از ارجاع به جهان اسلام گرفته میشود و در عین حال، نیازی که به مشروعیت در درون چارچوب دولت ملی وجود دارد.
در بخش بعدی این نشست، علیرضا معاف طرح بحث خود را با استناد به نامه ۵۳ نهجالبلاغه، ارزیابی عملکرد ۴۳ ساله جمهوری اسلامی عنوان و تصریح کرد: امیرالمومنین در نامه ۵۳ نهجالبلاغه که به مالک اشتر نوشته، ۴ کار را وظیفه حکومت میداند و میگوید «جِبایةَ خَراجِها، وَ جِهادَ عَدُوِّها، وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها، وَ عِمارَةَ بِلادِها». هرکدام از اینها به نظام اقتصادی، سیستم دفاعی و نظامی، نظام فرهنگی و به صلاح رساندن مردم و کشورسازی اشاره میکند. در ارزیابی عملکرد ۴۳ ساله جمهوری اسلامی در بخش فرهنگی، باید ببینیم جمهوری اسلامی توانسته این کار را بکند یا خیر. در این بخش، من از زاویه نگاه دینداری مردم یعنی پدیدههای اجتماعی میدانی رخداده با صبغه دینی مثل دهه اول محرم، گرایش مردم به مسجد جمکران، اعتکاف رجبیه، پیادهروی اربعین، جشنهای نیمهشعبان، ایام فاطمیه و ...، به موضوع نگاه خواهم کرد. بعضی از این موارد قبل انقلاب هم بوده ولی برخی دیگر، بعد انقلاب با معنای نشانهشناختی و معناشناختی جدیدی انجام شده است. مثلاً اعتکاف دهه ۷۰ با اعتکاف چند طلبه در قم در سال ۴۵ فرق دارد. در اینجا بحثی پیش میآید که جمهوری اسلامی میخواهد نشان دهد که توانسته دین و ولایت اهل بیت را توسعه دهد. در این خصوص، چالش سنگینی ایجاد شده و فارغ از خردهروایتها، دو روایت اصلی شکل گرفته است؛ روایتی که معتقد است حکومت ضمن داشتن مسائل برونسیستمی و اشکالات اقتصادی، باعث دینزدگی و کاهش گرایش مردم به دین شده است و روایتی که مخالف آن، میگوید گرایش مردم به دین و ارزشهای دینی افزایش یافته است.
او ضمن اذعان به افزایش تصاعدی و جهشی دینداری مردم بعد از انقلاب، درباره لزوم توجه حکومت به امکان ادامه یا عدم ادامه اجتماعات بزرگ، تذکر داد و درباره رویداد غدیر گفت: فارغ از موردکاوی، برخی از رویهها و روالها هستند که باید آنها را بشناسیم. بهعبارتی، باید رویداد غدیر را در یک بینامتنیت بفهمیم. حکومت به لحاظ امر سیاستی، باید ببیند این رویدادها و مناسک را ادامه دهد یا خیر. در این میان، چند سوال درباره اجتماعات دینی مطرح است که قبل از هرچیز باید به آنها پاسخ داد. از جمله اینکه سنجش دینداری در جامعه، امر ممکن است یا ممتنع؟ ملاک و شاخص صحیح دینداری چیست؟ اوصاف اصلی جامعه دیندار چیست؟ نسبت دینداری مردم با انقلاب اسلامی چیست؟ و ... . فراتر از شاخصسازیهای موجود، باید ببینیم جوامع دیگر، فارغ از تعاریفشان از دینداری، چه شاخصهایی برای سنجش دینداری تعریف کردهاند. من معتقدم شاخص دینداری را باید خود دین بگوید. در نصوص دینی اعم از قرآن، نهجالبلاغه و روایات و در سنت ادبی، فلسفه و تاریخ، برخی از این شاخصها تعیین شدهاند. مثلاً امیرالمومنین سه سبک دینداری ناکثین، مارقین و قاسطین را انحرافی میداند و آنها را نقد میکند. حافظ در سنت ادبی عرفانی ما، جامعه از منظر ریا و نفاق را نقد میکند. مورخین از منظر تاریخ تحلیلی، کارهایی مثل اجتماعات دینی را نشانه زوال تاریخی میدانند. بنابراین ما در سنجش دینداری، دارای ادبیات غنی هستیم و معتقدم، مطالعه رویدادهای آن مثل غدیر، باید بهصورت بینرشتهای صورت بگیرد. صورتبندیهای افول دینداری، کار جامعهشناسان ماست که لازم است حتماً این منابع را هم مطالعه کنند.
معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه نمیشود درباره دین حرف زد و خود منابع دینی را در سنجش آن نادیده گرفت، برگزاری اجتماعات دینی را یک اقدام درست خواند و یادآور شد: اجتماعات دینی ما بهعنوان یک کار سیاستی درست بوده و باید ادامه پیدا کند. همچنین معتقدم جمهوری اسلامی در دیندار کردن مردم، موفق بوده است. مبنای من در این ادعا، متن دین است. یک چالش اصلی در محیطهای دانشگاهی وجود دارد که فقط به اندیشمندان و متفکران غربی استناد میکنند. درحالی که ما نمیتوانیم دینداری را با سنجههای سکولار بسنجیم. جمهوری اسلامی در حرکت 43 ساله خود، تعریفی از تشیع ارائه کرده که وجه سیاسی اجتماعی جمعی دارد که در جامعهشناسی دین، مغفول است.
او با استناد به متن روایات و برخی اقدامات پیامبر، در توضیح بیشتر این شاخصها تصریح کرد: امام حسین(ع) شاخص آمادگی جانفشانی برای دین را مطرح میکند. به این معنا که هرچقدر جانفشانی بیشتر باشد، جامعه دینی است. این فرهنگ شهادتطلبی و ایثار را ما در جامعه خود میتوانیم ببینیم. اگر امروز امام حسین (ع) بود، حاج قاسم را برای این جامعه ملاک قرار میداد. برخی از افراد به مناسکسازی اعتراض میکنند یا آن را نشانه قشریگری و ظاهرگرایی میدانند درحالی که کار پیامبر، منسکسازی بوده است و هرجایی که میرفته، برای هر اتفاقی که رخ میداده، یک مسجد میساخته است. عدهای در عربستان در حال تخریب مساجد هستند. کسانی هم که با منسکسازی مخالفند، درواقع همین کار را انجام میدهند. همچنین قابل ذکر است که ما در قرآن دوگانه ظاهرگرایی و باطنگرایی نداریم. بهگونهای که حتی مرحوم علامه طباطبایی شعائر را نشانه عمیقترین نوع دینداری میداند. بنابراین لازم است که افراد دستاندرکار، یک کار بینرشتهای را شکل دهند و شاخصها را با ابتنا بر نص و قرآن، پیشنهاد دهند. سپس از میان شاخصها، موردی را که عامتر و درجه مقبولیت بیشتری دارد، انتخاب کنند و در انتها براساس آن ببینند گرایش مردم به دین بیشتر شده است یا خیر و به اجتماعاتی مثل غدیر دامن بزنند یا خیر.
معاف در پایان سخنان خود، مدل مدیریت دینی پیامبر را با اشاره به الگوی «نظریه شیب»، تسهیل مسیر حرکت مردم به سمت دینداری اعلام کرد و اجتماعات دینی مثل غدیر را ازجمله این اقدامات خواند که با ایجاد یک فضای تنفس برای مردم، حرکت آنها به سمت دینداری را آسان میکند.
گزارش از: فریبارضایی