نگاه تطبیقی در چشم‌انداز سند آمایش فرهنگ کشور

نگاه تطبیقی در چشم‌انداز سند آمایش فرهنگ کشور

دومین نشست از سلسله نشست‌های الزامات نظری آمایش فرهنگ در ایران با عنوان «نگاه تطبیقی در چشم‌انداز سند آمایش فرهنگ کشور» شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲ با حضور حسین میرزایی (مردم‌شناس و عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی) و دبیری مهدی اکبری گلزار (مسئول دبیرخانه تدوین سند آمایش فرهنگ کشور) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

حسین میرزایی یکی از مسئله‌مندترین مباحث در نقطه شروع تدوین سند آمایش فرهنگ را، «تعریف فرهنگ» دانست و گفت: تعریف «فرهنگ» و تعیین حدود و ثغور آن، همواره محل مناقشه است. در حوزه مطالعات فرهنگی، ریموند ویلیامز چهار دسته تعریف از فرهنگ دارد که می‌تواند گستره فرهنگ را برای ما باز کند. او در اولین تعریف خود، فرهنگ را فرآیند کلی رشد فکری، معنوی و زیباشناختی می‌داند. این تعریف روی فرد متمرکز است و معتقد است فرهنگ می‌تواند اکتسابی باشد و زیاد شود. تعریف دوم از فرهنگ، بیشتر به مردم‌شناسی نزدیک است و معتقد است فرهنگ، شیوه‌ای از زندگی است که در روح مشترک جامعه جلوه‌گر می‌شود. تعریف سوم، فرهنگ را به آثار و فعالیت‌های فکری و هنری مربوط می‌داند. ویلیامز این تعریف را، متداول‌ترین معنای فرهنگ می‌داند که شامل موسیقی، ادبیات، تئاتر و ... می‌شود و نهادهای مختلفی چون رسانه‌ها، گالری‌ها، موزه‌ها، سینماها و ... به آن مرتبط می‌شوند. سیستم نشانه‌هایی که از طریق آن، نوعی نظم اجتماعی برقرار و تجربه می‌شود، تعریف چهارم او از فرهنگ است که در آن، فرهنگ قلمرو مجزا از سایر نهادها ندارد؛ بلکه بخشی از ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تلقی می‌شود که برخی ارزش‌ها را تولید می‌کند. در این تعریف، افراد خود، فرهنگ را می‌سازند و متقابلاً توسط فرهنگ شکل داده می‌شوند. به دلیل اهمیتِ داشتن چهارچوب نظری محکم از فرهنگ، این چهار تعریف از آن، می‌تواند در داشتن نگاه حداقلی یا حداکثری به فرهنگ و همچنین در تهیه نقشه و سیاست‌گذاری فرهنگی به ما کمک کند.

او با بیان اینکه فرهنگ نمی‌تواند ثابت بماند، در انتقاد از نوع نگاه و برخی کارهای انجام‌شده در این حوزه، اظهار داشت: نمی‌توان تعریفی خشک و ایستا از فرهنگ ارائه و آن را برای سال‌های دیگر هم ملاک قرار داد؛ چون جامعه ما، جامعه‌ای پویا است که دهه به دهه شاهد تغییرات در نسل‌ها هستیم. اگر این سیّالیت در مفهوم فرهنگ را درنظر نگیریم، دچار مشکل خواهیم شد. یکی از مشکلاتی که در حوزه فرهنگی در کشور وجود دارد، جزیره‌ای عمل‌کردن است. ما اطلس فرهنگی ناقص داریم؛ خیلی از پژوهش‌های انجام‌شده صرفاً برخی توصیفات و داده‌های اجتماعی را ثبت کرده‌اند که میان آن‌ها و پژوهش‌های دیگر، ارتباطی مشاهده نمی‌شود. مشکل دیگر این است که برای تقسیم‌بندی‌های سیاسی از فرهنگ، قطعیت قائلیم و آن‌ها را به فرهنگ شمال، فرهنگ جنوب، فرهنگ آذری‌ و ...، تقسیم می‌کنیم؛ درحالی که هیچ‌کدام از این فرهنگ‌ها خالص نیستند و خرده‌فرهنگ‌هایی دارند. همچنین، فرهنگ ایرانی، برآیندی از خرده‌فرهنگ‌هاست؛ یعنی فرهنگ مطلق ایرانی نداریم. نوعی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است؛ اما متأسفانه همواره در صحبت از فرهنگ ایرانی، از این نگاه به فرهنگ ایرانی غفلت شده‌ است. در بعد بین‌المللی نیز، تقسیم‌بندی‌های سیاسی نمی‌تواند ملاک تقسیم‌بندی فرهنگی ما باشد؛ خیلی از ایرانیان به‌صورت مویرگی در کشورهای عراق، افغانستان، پاکستان، حوزه خلیج فارس، حوزه قفقاز و ...، پراکنده شده‌اند و با خیلی از این کشورها اشتراکات فرهنگی داریم. ما از ارتباط فرهنگی با این کشورها غافل هستیم و معمولاً در نقشه فرهنگی کشور، نادیده گرفته می‌شوند؛ درحالی که نادیده‌گرفتن آن‌ها به معنای نادیده‌گرفتن بخشی از فرهنگ ایران است. این در هم‌فرورفتگی‌های فرهنگی می‌تواند بازتعریفی از نقشه فرهنگی کشور باشد. موضوع دیگر در این خصوص، مسئله مهاجرت و دیاسپوراها است که در برخی کشورها مثل هندوستان، سابقه حضور ایرانیان قدمت و اثرات زیادی دارد؛ اما در هیچ کدام از اسناد ما دیده نشده‌اند. رویکردهای ایران همواره وحدت‌‌گرا بوده یعنی در صحبت از فرهنگ ایران، تنوع‌ها دیده نشده است؛ متقابلاً نگاه غربی‌ها و مطالعه آن‌ها از فرهنگ ایران، به‌گونه‌ای بوده که صرفاً تنوعات دیده شده‌اند؛ گویا ایران واحدی بدون وحدت است.

عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به تجربه کشور فرانسه در تنظیم سند آمایش فرهنگ، تصریح کرد: ازجمله مباحث مطرح در تنظیم سند آمایش فرهنگ در کشور فرانسه، «ضرورت» تهیه این سند به‌عنوان موضوعی مورد مناقشه‌ بود. ازجمله مباحث در این زمینه، امکان‌سنجی برنامه‌ریزی برای قلمرو فرهنگ بود که آن‌ها با استناد به این تعریف که فرهنگ، امری اکتسابی است، برنامه‌ریزی برای آن را هم ممکن می‌دانستند. فرانسه تهیه نقشه فرهنگی را گامی در راستای درک فرهنگ و نیز به اشتراک‌گذاشتن آن می‌دانست. از نظر آن‌ها، این اقدام باعث می‌شود نگاهی جدید به گذشته داشته باشند که این خود باعث ارتقای رشد و خلاقیت می‌شود. طبق این باور، اگر یک تهرانی، شروع به شناخت فرهنگ‌های لر، کرد، عرب و ... کند، ضمن افزایش درک او از مقوله فرهنگ، متوجه خواهد شد که سبک زندگی او، تنها سبک زندگی نیست. این کار باعث می‌شود افراد به تسامح و تحمل فرهنگی بالاتری برسند؛ مقوله‌ای که به‌صورت تجربی در تاریخ ایران مشاهده می‌شود و ما می‌بینیم به دلیل مبادلات فرهنگی اقوام، نزاع‌های قومی میان آن‌ها کم بوده است. این اتفاق شاید به دلیل حضور ایده تمدنی قدیمی در ایران بوده است که باعث شده ما نگاه نزاع‌آلود به یکدیگر نداشته باشیم. تأکیدی که امروز دنیا برای فاصله‌گرفتن از نژادپرستی دارد، اتفاقاً به دلیل صبغه فرهنگی خودشان است که چنین مسئله‌ای را تولید کرده‌اند. بنابراین درک فرهنگ، به فهم وجود شیوه‌های مختلف زیستن کمک می‌کند؛ اما امروز ما نمی‌دانیم به‌طور مثال غذای سیستان یا کردستان چیست! ما از این موضوع که خود عاملی در تقویت انسجام ملی است، غافل هستیم.

او درباره برخی مزایای تهیه نقشه فرهنگی کشور، افزود: تهیه نقشه فرهنگی کشور، علاوه بر کمک به درک و غنای فرهنگی، به قرائت امروزی از تاریخ فرهنگی کمک می‌کند؛ چون هر دوره‌ای می‌تواند تعریف متفاوتی از فرهنگ داشته باشد. یکی از مشکلات نسل جدید ما، عدم آشنایی با تاریخ و تمدن گذشته است؛ عاملی که باعث می‌شود به‌راحتی توسط گروه‌های مختلف جهت داده شود. بنابراین موضوع قرائت جدید از تاریخ فرهنگی، باید در تهیه این سند دیده شود. مزیت دیگر تهیه نقشه فرهنگی کشور، رفتن به سمت رشد و خلاقیت فرهنگی است. بسیاری از تحقیقات انجام‌شده در قفسه کتابخانه‌ها خاک می‌خورند. ما نیازمند نگاه نوآورانه با مشاهده واقعیت از نزدیک هستیم. تحقیقات گذشته هم باید به‌روزرسانی و کارآمد شوند؛ بنابراین نقشه فرهنگی باید در این زمینه کاملاً پویا باشد و معدنی از شناخت را فراهم کند. تهیه این نقشه فرهنگی، به تولید خودآگاهی عموم مردم کمک می‌کند و مردم از وجود و اهمیت منابع فرهنگی آگاه می‌شوند؛ ضمن اینکه داده‌های آن به سیاست‌گذاری فرهنگی کمک خواهد کرد.

رشد شناخت عمومی از مقوله فرهنگ، شناسایی منابع فرهنگی و فعالیت‌های دقیق هر منطقه، پذیرش چشم‌انداز جدید فرهنگی و به ‌دور از خط‌کشی‌های خشک بین‌فرهنگی، عینیت‎‌یافتن و ارائه نمای کلی جدی از حوزه‌های فرهنگی و فراتررفتن از روایات شهودی، شناسایی شبکه‌های مویرگی توزیع منابع و امکانات فرهنگی در مناطق مختلف، شناسایی خلأها، نیازها و هم‌پوشانی‌ها، بررسی میزان مؤثربودن توزیع منابع و تمرکززدایی از آن‌ها و نهایتاً ارائه فهمی از اکنون فرهنگ و روشن‌کردن چراغی برای آینده آن، از جمله کارکردهای تهیه نقشه فرهنگی کشور بود که میرزایی در پایان سخنان خود به آن‌ها اشاره کرد.


گزارش از: بهاره رضایی



برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید