هویت ملی-فراملی در آموزش علوم‌اجتماعی مدارس

هویت ملی-فراملی در آموزش علوم‌اجتماعی مدارس

نشست سوم از سلسله‌نشست‌های تخصصی «مدرسه اجتماعی؛ تاملاتی در آموزش مدرسه‌ای فرهنگ» با عنوان «هویت ملی-فراملی در آموزش علوم‌اجتماعی مدارس» دوشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۲ با حضور علی انتظاری (رئیس دانشکده علوم‌اجتماعی داتنشگاه علامه طباطبایی)، حمیدرضا بوالی (معلم علوم‌اجتماعی و فعال حوزه مهاجرین افغانستانی) و مصطفی نوذری (معلم علوم‌اجتماعی و فعال حوزه بین‌الملل) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

علی انتظاری سخنران اول این نشست با بیان اینکه همه کتاب‌های درسی در امر هویت مشارکت دارند، ابراز داشت: یکی از سازنده‌های هویت ملی، کتاب تاریخ است. چگونگی تعریف این درس، نوع مواجهه دانش‌آموزان با امر هویت را تعیین می‌کند.. متأسفانه در کتاب‌های درسی وضع خوبی نداریم. اساساً کتاب‌های درسی بخشی از نظام جامع اجتماعی‌کردن دانش‌آموزان هستند ولی چون تز نظری خاصی پشت آن‌ها نبوده، نتوانسته‌اند این رسالت را به‌درستی انجام دهند. مثلاً در کتاب تاریخ به اشتباه تاریخ را تاریخ پادشاهان دانسته‌ایم و همین باعث شده پشت سر هم اسامی سلسله‌ها بیاوریم و آن‌ها را به دانش‌آموز تحمیل کنیم. کتاب‌های تعلیمات اجتماعی هم چنین هستند و حرف‌هایی در آن‌ها زده می‌شود که ضرورت آن برای دانش‌آموزان و حتی معلمان روشن نیست. مطالب به‌گونه‌ای هستند که هیچ نیازی را پاسخ نمی‌دهند و همین باعث ایجاد بیگانگی از کتاب‌های درسی در دانش‌آموزان می‌شود. همین مطالب باعث می‌شوند در آینده انتظاراتی که جامعه از افراد دارد، برآورده نشود.

او در انتقاد از نحوه ارائه تاریخ به دانش‌آموزان، ادامه داد: اگر ما تاریخ را آلبوم خانوادگی تعریف می‌کردیم، به دلیل منطق پشت آن و ایجاد حس تعلق، برای دانش‌آموز جذاب می‌شد و او از همین آلبوم سراغ تاریخ می‌رفت اما وقتی این فضا وجود ندارد، سراغ تاریخ پادشاهان می‌رویم و همین باعث عدم انتقال درست پیام و عدم تحقق اهداف مؤلفان می‌شود. گذشته از این همواره در تمامی عرصه‌ها سعی کرده‌ایم پادشاهان را منفی نشان دهیم که این به بهای سرکوب و منفی کردن تاریخ تمام شده است. حتی اکثر فیلم‌های تلویزیونی ما هم چهره‌ای تاریک و منفی از تاریخ ارائه می‌دهند اما آمریکایی‌ها که تاریخ خوبی هم نداشته‌اند، روایت شاد و جذابی از تاریخ خود ارائه می‌دهند. یکی از نقاط مثبت در تاریخ ما همزیستی مسالمت‌آمیز فرق مختلف اراومنه، زرتشتی، یهودی و ... بوده که آن را کمتر در تاریخ نمایش داده‌ایم.  امروز تاریخ ما، تاریخ خشکی است که دانش‌آموزان نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همین نقصان‌ها باعث شده نتوانیم در زمینه تقویت هویت ملی خوب عمل کنیم. وقتی افراد در شرایط نوسانات اقتصادی بلافاصله ریال را به دلار تبدیل می‌کنند، یعنی عرق ملی در آن‌ها قوی نیست و فقط بعد اقتصادی موضوع را می‌بینند. بنابراین ما صرف‌نظر از هویت فراملی در همان بعد ملی نیز دچار مشکل هستیم که این مشکل وقتی به سطح قومیت‌ها می‌رسد، به‌مراتب بیشتر خود را نشان می‌دهد.

در ادامه حمیدرضا بوالی از ضعف کتاب‌های جامعه‌شناسی در تجهیز دانش‌آموزان برای زندگی در جامعه سخن گفت و اظهار داشت: اصولاً برای شکل‌دادن هویت فراملی، ابتدا باید هویتی ملی از طریق این کتاب‌های درسی صورت گیرد اما ما از این مرحله عقب‌تر هستیم. کتاب‌های اجتماعی ما در مدارس، نه‌تنها هویت اجتماعی، هویت جمعی و هویت ملی نمی‌سازند، بلکه از ساختن یک انسان اجتماعی هم عاجز هستند. کتاب‌های جامعه‌شناسی بچه‌ها را به زندگی در اجتماع تجهیز نمی‌کنند. معتقدم کتاب‌های اجتماعی نظام آموزشی ما اصلاً داخل بازی نیستند و هیچ سهم و نقشی در شکل‌گیری ذهنیت فردی و اجتماعی دانش‌آموزان ندارند.

او در ادامه به برخی دلایل مهم عدم برقراری ارتباط دانش‌آموزان با کتاب‌های درسی اشاره و تصریح کرد: معتقدم کتاب‌های علوم‌انسانی و جامعه‌شناسی ما، مقدمات اولیه ارتباط با دانش‌آموز نسل جدید را ندارند. دانش‌آموزان نمی‌توانند با این کتاب‌ها ارتباط برقرار کنند چون مؤلفان کتاب شناختی از مخاطبان نداشته‌اند درحالی که آن‌ها بهتر می‌دانند در جامعه متکثر و متغیری زندگی می‌کنیم. به‌رسمیت‌شناختن این تغییر و تکثر، فاز اول ارتباط با بچه‌هاست. بندهای کتاب علوم‌اجتماعی در مدارس فقط خوانده می‌شوند بدون اینکه دیالوگی با آن‌ها برقرار ‌شود. دلیل دوم این است که لحن و فرم کتاب، خشونت‌بار است و در همان مرحله اول مخاطب را فراری می‌دهد. ما در کتاب دائم نقش پیر نصیحت‌گوی اخلاقی را می‌بینیم که همواره مراقب است دانش‌آموز نلغزد. امروز این روش سنتی پاسخگو نیست و دانش‌آموز اصلاً این فرم ارائه مطالب را تاب نمی‌آورد. سومین عامل عدم ارتباط‌گیری دانش‌آموزان با مطالب درسی، نگاه به‌شدت انباشته‌شده مؤلفان کتاب از ایدئولوژی است. ما حتی در بیان ساده‌ترین مطالب جامعه‌شناسی هم، سایه سنگین ایدئولوژی را حس می‌کنیم. بخشی از جامعه‌شناسی یازدهم از فرهنگ جهانی و فرهنگی غربی صحبت می‌کند. نقاط منفی این فرهنگ و فشاری که بر فرهنگ‌ها در کل دنیا آورده انکارناپذیر است اما در این کتاب، ۷۰ درصد درس «بنیان‌های فرهنگی غرب»، درباره بنیان‌های فرهنگ اسلامی است. این پس‌زمینه ایدئولوژیک و تحکم‌آمیز، دست و بال عقل سلیم و روشنگر را می‌بندد و دانش‌آموز را فراری می‌دهد. مجموعه این عوامل باعث شده ما در مرحله اول تألیف، تدریس و اجرای پروژه علوم‌اجتماعی در ایران، دچار توقف باشیم.

مصطفی نوذری سومین سخنران این نشست درباره جریان‌های کل‌نگر و جریان‌های قائل به تجزیه در ایران گفت: از قرن ۱۹ میلادی تحت فشارها و برخی اتفاقات عینی، صداها و نیروهایی بیرون می‌آیند که کل منطقه را به‌مثابه یک کل می‌بینند و در برابر نیروهایی که می‌خواهند شکل دولت-ملت را ایجاد کنند، مقاومت می‌کنند. موضوع الغای خلافت بغداد و مخالفت ایران با آن یا ورود نیروهای استعماری همزمان با جنگ جهانی اول با شعار دولت-ملت و مقاومت کشورهای منطقه در برابر آن، از جمله این موارد است. در ایران قبل انقلاب ارتباط‌های وسیعی با جنبش‌های چریکی مصر وجود دارد یا شخصی مانند جلال‌الدین فارسی نفت ایران را متعلق به امت اسلامی اعلام می‌کند. به‌طور کلی درکی مبنی بر فراتربودن ایران از مرزهایش وجود دارد و نیروهای مذهبی و غیرمذهبی اعتقاد دارند که سرنوشت این منطقه به هم گره خورده است. امروز گفتاری داریم که حتی درونی‌ترین لایه‌های خود را هم نمی‌تواند اقناع کند در حالی که این موضوع روزی تا کوبا هم می‌رسیده است. از زمانی که این نهضت می‌خواهد رسمی و تبدیل به نهاد شود، نیروهایی سربر می‌آورند که می‌خواهند ایران را به جزیره جدا از منطقه تبدیل کنند که گفتار غرب‌گرا، نیروی ناسیونالیسم باستان‌گرای ایرانی، نیروی تشیع سنتی و گفتار امنیت ملی و واقع‌گرای سیاسی از آن جمله‌اند.

او در نحوه انطباق این نیروها با مدرسه غیرانتفاعی خاطرنشان کرد: مخاطبان این درس برای مولف ناشناخته هستند به‌ویژه نوجوان طبقه متوسط مدرسه غیرانتفاعی که حداقل چند سفر خارجی رفته، فیلم‌های هالیوودی می‌بیند و ... . این نوجوان کسی نیست که مخاطب این کتاب درسی باشد. از سوی دیگر پیام کتاب هم رویکرد کلامی دارد، به سوالات دانش‌آموزان بی‌ارتباط است و به غایت، بریده بریده و درون‌دینی است؛ آن هم در پرونده‌هایی که به شدت امکان برون‌دینی‌شدن دارند مثل مسئله فلسطین. در کتاب دوازدهم فقط یک بار به فلسطین آن هم تحت عنوان «امکان‌های افق‌های اجتماعی فقه اسلامی» اشاره شده است که دانش‌آموز با آن مشکل دارد. موضوع دیگر در مدارس غیرانتفاعی، این است که این مدارس توسط نیروی تشیع مذهبی اداره می‌شود که برای آن آموختن مکالمه عربی مهم نیست. در این مدارس زبان انگلیسی به غایت کارآمد است ولی زبان عربی غایب است. در این خصوص معلمان ادبیات هم متهم هستند که اکثر آن‌ها فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران و ناسیونالیستان ایران‌گرا هستند. مورد دیگر غیاب رفت‌وآمدها و سفرها و دیدار چهره‌به چهره با اعضای کشورهای دیگر است که گفتار امنیت ملی با در اولویت قراردادن امنیت، مانع این سفرها شده است در حالی که اگر مقداری درهای ایران بازتر بود، امروز دیگر کشتار غزه برای ما فقط یک عدد نبود.


گزارش از: بهاره رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید