از ایدئولوژیزه کردن مسائل خانواده پرهیز کنیم
سومین نشست از سلسلهنشستهای «باشگاه گفتگو» با موضوع سیمای خانواده در سینما و ادبیات ایران، چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 با حضور امید علیاحمدی (جامعهشناس و پژوهشگر خانواده)، همایون اسعدیان (نویسنده و کارگردان سینما) و الهام فلاح (نویسنده و منتقد ادبی) به صورت مجازی برگزار شد.
در این برنامه امید علیاحمدی برخی موارد مبتلابه خانواده ایرانی را به تصویر کشید و تصریح کرد: عمده تحولاتی که ما در درون خانواده ایرانی بر پایه آخرین مطالعات حوزه خانواده خصوصاً در پیمایش ملی خانواده در سال گذشته میبینیم، در ابتدای امر تغییراتی در خصلتها و ویژگیهای جمعیتشناختیست مثل افزایش امید به زندگی، کاهش بعد خانوار، افزایش سن ازدواج، افزایش نسبت زنان سرپرست خانوار، افزایش تجردزیستی و... . اما از جانب دیگری خانواده ایرانی مملو از آسیبهای اجتماعیست و ما صورتهای گوناگونی از آسیبهای اجتماعی را در خانواده ایرانی میبینیم. مواردی مثل روابط فراازدواجی، کاهش قابل توجه روابط خویشاوندی، افزایش شکاف بینانسلی از این جملهاند که میتوان در جغرافیای خانواده ایرانی در مورد آن صحبت کرد. همه این تحولات را باید از زمان آغاز یا هجوم مدرنیته دانست. واژگان گوناگونی را در فضای فکریای که مدرنیته برای ما باز کرده، میتوان بیان کرد، ازجمله پایان پدرسالاری یا تحولات گفتمانی در خانواده ایرانی. یکی از پیامدهای بسیار مهم که در خانواده ایرانی به وقوع پیوسته، پیدایش تنوع و تکثر کارکردی و ساختاریست؛ مجازیشدن، اتمیزهشدن، پیچیدگی مسائل خانواده، تعدد منابع تهدید خانواده و مهمتر از همه، بیپناهی خانواده ایرانی ازجمله موارد دیگریست که پس از آغاز مدرنیته شاهد آن هستیم. در این وضعیت، میبینیم که سازمانهای حمایتیای که با حذف نظام خویشاوندی، اساساً میبایست در جوار خانواده رشد میکردند و توانا میشدند تا کمکحال خانواده باشند، رشد نکردند و بار سنگینی را بر گرده خانواده نحیف ایرانی گذاشتند.
این جامعهشناس با اشاره به موضوع نحوه انعکاس مسائل خانواده در سینما و ادبیات، ادامه داد: در جواب این سوال که آیا این مسائل به گونهای که باید، در سینما یا ادبیات انعکاس یافته یا خیر؟ باید بپرسیم که آیا ما رویکرد یگانهای در ارتباط با مسائل خانواده داریم که از سینما یا ادبیات انتظارداشته باشیم این رویکرد یگانه را در ارتباط با مسائل خانواده انعکاس دهد؟ سه دیدگاه در مواجهه با مسائل خانواده وجود دارد که باید آنها را ازهم تفکیک کرد؛ دیدگاه اول، برای خانواده یک قداستی قائل است و معتقد است مسائل خانواده باید با یک نگاه واقعگرایانه با همان سلسلهمراتب ارزشیای که درون خانواده وجود دارد، مبتنی بر ایدئولوژی خانواده در سینما و ادبیات انعکاس پیدا کند. نگاه دوم که افراطیتر از دیدگاه اول است، معتقد است سینما و ادبیات باید وظایف سیاستگذاری نظام حاکم یا پیگیری سیاستهای نظام سیاسی و ایدئولوژیک را در حوزه خانواده، پیگیری کند. اما دیدگاه دیگری که میتواند در دانشگاهها هم مطرح باشد این است که خانواده یه میدان کنش اجتماعیست که در کنار سایر میدانهای اجتماعی در ایران، دائماً درحال تحول و شدن است، متنوع و متکثر شده است و به دنبال همین تغییرپذیری و نسبیتی که در ارتباط با سازمانهای دیگر دارد نمیتوان تصویری واحد از خانواده ارائه کرد، بلکه باید مطابق با نگاههای جدیدی که در حوزه ادبیات یا نقد ادبی وجود دارد، خانواده را به تصویر کشید.
متاسفانه انتظار عمومی این است که ما با این رویکردهای اول و دوم، وظیفه سینما و ادبیات را تعریف کنیم و آنها پیرو نظام سیاسی و ایدئولوژیک در حوزه خانواده عمل کنند. در هرحال، در کنار شرایط و رویکردهای گوناگونی که درباره خانواده با آن مواجه هستیم، نکتهای که درباره خانواده باید گفت، این است که خانواده در اکثر قریب به اتفاق آثار سینمایی و ادبی، حضوری بسیار بسیار فعال دارد و به ندرت اثری را میتوان یافت که متوجه خانواده نباشد. دلیل این نگاه وسیع به خانواده این است که خانواده مهمترین سازمان اجتماعی در ایران تلقی میشود. همچنین، به رسمیتنشناختن عرصههای اجتماعی دیگر در ایران، راه را برای پرداختن بیش از اندازه به خانواده فراهم کرده است. بیش از اندازه به این معنا که هر موضوعی که میخواهد در سینما مطرح شود، سینماگر ترجیح میدهد که آن موضوع را در خانواده پیگیری کند تا در فضای اجتماعی دیگر. به عبارت دیگر، هنجارهای پذیرفتهشده در میدانهای دیگر اجتماعی، گویا مشخص نیست و از پرداختن به آنها ترسی وجود دارد که محدودیتزا باشند. از اینرو ما در سینما و ادبیات خود، متوجه خانواده شدیم به این دلیل که شاید پرداختن به موضوعات آن، کمهزینهتر باشد.
علیاحمدی با اشاره به دو رویکرد مهم در تحلیل محتوای آثار ادبی و هنری گفت: یک رویکرد این است که ببینیم چه چیزهایی به شکل ناخودآگاه در سینما و ادبیات انعکاس یافته و رویکرد دوم اینکه، پیام این آثار چه بوده است. وقتی با این دو رویکرد، آثار بعد از انقلاب اسلامی را بررسی میکنیم، مشاهده میکنیم که تغییراتی در آثار ادبی در سالهای پس از جنگ ایجاد شده است. بهطور مثال، توجه به فردیت، فرم و ساختار اثر، مسائل زنان، روابط بینافردی، حضور بیش از پیش زنان در جامعه، توجه به عشق زمینی، اعتلای بشر، تنوع و تکثر سازمانهای اجتماعی و ... را میتوان در این آثار دید. گرههای داستان این آثار، غالباً موضوعاتی هستند که به مسائل زنان و خانواده بسیار مربوط هستند ازجمله مسائلی چون ناباروری، عواقب ازدواج به اصرار خانواده، ازدواجهای متعدد و... . همچنین در این آثار، نشانههای متعددی از فردیت خودخواهانه، منفعتطلبی کاسبکارانه، خودشیفتگی، مقاومت در برابر عشیره، تنوعطلبی جنسی و ... را میتوان دید. در حوزه پیامها هم، مسائلی چون عدم امنیت زنان، جلوگیری از دخالت خویشاوندان، ناباروری زنان، مسائل ناموسی، لجاجت در خانواده و ... را میتوان دید. نکته بسیار جالب توجه در این آثار، این است که ما در هیچ اثری از آثار ادبی و سینمایی نمیبینیم که نوعی تضاد در آنها وجود نداشته باشد؛ تضاد تعیینتکلیف بین سنت و مدرنیته؛ تضاد بین طبقات اجتماعی، تضاد بین فرهنگ، تضاد بین جنسیتها، تضاد میان ارزشهای مادی و معنوی، تضاد میان ارزشهای لیبرالی و انقلابی، تضاد میان ارزشهای خانوادگی و مصالح فردی و ... . بنابراین باید برای این تضادهای گوناگون که جامعه در میدانهای مختلف با آنها درگیر است، راهحلهایی پیدا شود. باید جوابهایی از خود مدرنیته برای این مسائل مدرنیته پیدا شود. زمانی این مدرنیته محقق میشود که برای تمام این مسائل مدرن، جوابهایی مدرن داده شود. اینکه ما در نقدهای آثار ادبی و سینماییای که داریم، دائماً به نوستالژی ایرانی برمیگردیم و فکر میکنیم که وظیفه سینما این است که خانواده سنتی را دائم برای ما بازسازی کند، ناشی از برداشت غلط از مدرنیته است.
در پژوهشی که ۱۰۰ اثر سینمایی بعد انقلاب را بررسی کردم، دیدم که ما با موارد متعددی از موارد نوپدید و با فرکانسهای متعدد مواجه هستیم که حتی برخی از فیلمها، اختصاصاً به موضوعاتی مثل طلاق، خیانت زناشویی، مشکلات فرزندآوری و موضوعات اینچنینی میپردازند. درواقع نه اینکه سازندگان آن بخواهند این مسائل را انعکاس دهند بلکه وقتی نویسندهای در این جامعه زندگی میکند، وقتی دنبال موضوعی برای خلق داستان میگردد، لاجرم به موضوعاتی میرسد که جامعه با آنها درگیر است.
او در پایان با اشاره به بایدها و نبایدهای موضوع انعکاس خانواده در سینما تاکید کرد: باید از ایدئولوژیزه کردن مسائل خانواده پرهیز کنیم و به ارزشهای کلانتر توجه کنیم نه ایدئولوژیهای موقتی، دوم اینکه، خانواده نیازمند اعضائیست که تربیت شهروندی پیدا کرده باشند، اعضایی که شهروند خانواده باشند. در این حالت به اتفاقاتی که درون خانوادهها میافتد، بیتفاوت نخواهیم بود و محیط خانوادهها، محیطی انحصاری نخواهد بود که هرکسی هرکاری دلش خواست در آن انجام دهد. سوم اینکه هر فیلمی که میخواهیم درباره خانواده بسازیم، حتماً لازم نیست که دوربین را به خانه ببریم. همانطورکه بسیاری از فیلمهای دینی موفق، در محیطهای دینی ساخته نشدند. ما میتوانیم بر ارزشهای خانواده تأکید کنیم بدون اینکه لزوماً بخواهیم در محیط خانه باشیم. تأکید بر ارزشهای جهانشمول، میتواند سینما و ادبیات ما را به آثاری جهانی تبدیل کند و آثاری تولید شوند که برای خانواده مفیدتر باشند.