«چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران»/ سه‌شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷/ برگزارکننده: نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور

«چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران»/ سه‌شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷/ برگزارکننده: نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور

سومین و آخرین نشست نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در حوزه گفتگوهای فرهنگی با موضوع «چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران» باحضور دکتر محمدرضا بهمنی و آقایان محمد جوهرچی (دبیر جلسه)، یوسف عابدی، سیامک محجوب، مجید ذبیحی، مصطفی دانش، کیومرث اشتریان، داوود حاصلی، بهروز رسولی، علیرضا کرمانی سه‌شنبه ۱ مرداد  ۱۳۹۸ در حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار گردید.

در ابتدای این برنامه، دکتر محمد جوهرچی با بیان اینکه این نشست، آخرین حلقه از نشست‌های نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در حوزه جلسات «گفتگوهای فرهنگی»ست، به مرور موضوعات جلسات پیشین این نهاد پرداخت و گفت: تاکنون دو حلقه از مجموعه جلسات گفتگوهای فرهنگی را پشت سر گذاشته‌ایم. باتوجه به اینکه در جلسه نخست، اقتصاد مطالعه و بررسی موضوع از بعد اقتصادی آن و در جلسه دوم نیز حق خواندن به‌عنوان حق شهروندی با ابعاد اجتماعی، فرهنگی و حقوقی مورد بحث و بررسی قرار گرفت، آخرین حلقه از این جلسات را با موضوع چالش‌ها و راهکارهای ارتقای سرانه مطالعه در ایران به ‌اتمام خواهیم برد.

در این جلسه مواردی مطرح شد که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

- با احتساب مفروضات خوب بودن مطالعه و مطلوب بودن سرانه مطالعه در ایران، باید در رابطه با افزایش سرانه مطالعه و اتخاذ یک برنامه عملیاتی برای آن، اقداماتی انجام داد. دراین زمینه می‌توان از نظریه «عادت» بهره گرفت. اگر ما این نظریه را بپذیریم، در مرحله بعد باید درمورد «کی» و «چگونه» ایجاد کردن آن برنامه‌ریزی کرد. آنچه که از سیاستگذاری دولتی انتظار می‌رود این است که از دوران مهدکودک‌ها و از دوره اول ابتدایی یک روز را در هفته به «روز مطالعه» اختصاص دهد و برای هر گروه سنی سقف مشخصی برای مطالعه تعیین کند (مثلاً سال اول ۱۰۰۰ صفحه- سال دوم ۲۰۰۰ صفحه). نتیجه این کار و تدوام آن تا چند سال، ایجاد مسأله «عادت به خواندن» خواهد بود.

- آمارهای موجود درمورد سنجش سرانه مطالعه، آمارهای متفاوتی است. اتخاذ روش‌های گوناگون توسط نهادهای مختلف در حوزه سنجش سرانه مطالعه، عامل اصلی این تشتت است. اگر از ابتدا یک دسته‌بندی خاصی از این نهادها وجود داشت و از هرکدام مطالبه خاصی می‌شد، نه‌تنها این تشتت ایجاد نمی‌شد بلکه می‌توانستیم از طریق برنامه دادن به هرکدام از این نهادها، ظرفیت‌ها را نیز بالا ببریم. باتوجه به اینکه هیچ انجمنی در این زمینه وجود ندارد و تلاش‌های دولتی نیز بسیار کمرنگ است، بهتر است که شورایی تحت عنوان «شورای عالی مطالعه» با عضویت تمام ذی‌نفعان ایجاد شود تا بتواند به این عرصه و این نهادها سروسامان دهد.


- روش‌های سنجش سرانه مطالعه، کلی و در مقیاس کلان بوده است. در این سنجش‌ها فاکتورهایی که با هم اختلاف دارند، درکنار هم قرار می‌گیرند مثل قرار گرفتن میزان مطالعه افراد با مطالعه بالا در کنار افرادی که میزان مطالعه آن‌ها نزدیک به صفر است. این روش منجربه «بافت‌زدایی»، «فروکاهی» و «انتزاعی ‌شدن» می‌شود. اگر این فاکتورها را در واحدها و گروه‌های کوچک مورد بررسی قرار دهیم، به‌جای رویکرد قضاوتی و رسیدن به یک عدد، به رویکرد توانمندسازی خواهیم رسید. این کار را می‌توان از طریق «کلان‌داده‌ها» و ایجاد کردن زیرساخت‌های آن انجام داد. ازجمله می‌توان اپلیکیشن‌هایی را در این مسیر به خدمت گرفت.

- ابتدا باید مشخص شود که منشأ نیاز به سنجش سرانه مطالعه چیست؟ یک نیاز حاکمیتی است یا یک امر سیاستگذاری؟ که اگر چنین است، آمارهای آن باید تنها از طریق مرکز آمار که یک مرکز رسمی است، اعلام شود. پیشنهاد می‌شود این آمارها از طریق کمیته‌های آماربخشی رتق و فتق شوند. جای این کمیته‌ها به‌عنوان متولی آمار بخش‌ها، در این جلسات خالی‌ست.

- در لایه‌های سیاستگذاری و برنامه‌ریزی، ابتدا باید نیاز اولیه شناسایی شود که اگر این گام درست برداشته شود می‌توان سراغ مرحله بعد که چگونگی به‌کارگیری «روش‌ها» و «شیوه‌ها» ست، رفت.

- سنجشی که الآن انجام می‌شود، موضوع مطالعه نیست، بلکه «نگرش مردم نسبت به مطالعه» است. باید راه‌حلی ایجاد شود که خود خواندن مورد سنجش قرار گیرد. لذا استفاده از «سنجش ترکیبی» پیشنهاد می‌شود که هدف از آن، ایجاد ابزار لازم برای تصمیم‌گیری در کشور باشد. در این سنجش به سمت قشربندی افراد و سپس مطالعه ویژگی‌ها و رفتارهای هر گروه حرکت خواهد شد.


- سرانه مطالعه در ایران بسیار کمتر از آن است که تصور می‌کنیم. یکی از دلایل آن، ارائه «متن‌های سخت برای مردم ضعیف» است. حل این مسأله مستلزم بالا بردن مهارت‌های خواندن افراد است. از طرف دیگر باید عرصه خواندن را بهتر کنیم. یعنی هم متون «آسان‌خوان» و هم نظام دسترسی به آن‌ها را ایجاد کنیم.

- چگونگی انجام سنجش‌ در دیگر کشورها تغییر کرده و کلمه «سرانه» در آن‌ها کاربردی ندارد. کلمه «سرانه» در ایران ما را دچار اشتباه می‌کند و به ‌سمت «اندازه‌گیری» سوق می‌دهد درحالی‌که کشورهای دیگر سراغ کیفیت و مواردی از این قبیل می‌روند. بهتر است به‌جای سنجش میزان مطالعه، «عادت مطالعه»، «کیفیت خواندن» و «نیازهای اطلاعاتی» افراد را بررسی کنیم. هم‌چنین بهتر است اصطلاح «سنجش عادت خواندن» و نظایر آن جایگزین اصطلاح سنجش سرانه مطالعه شود.

- نمی‌توان آمار مراکز مختلف را اشتباه دانست. هرکدام از آن‌ها براساس مبنا و روش‌های خاص خود این بررسی‌ها را انجام داده‌اند. مشکل این است که هنوز دعواها بر سر مفاهیم اولیه مشخص نشده است. ما هنوز نمی‌دانیم که منظور ما از «خواندن» چیست؟ منظور خواندن است یا خوانش؟ مطالعه کمی است یا کیفی؟ و ...

- بهتر است بخشی از سنجش‌ها و پیمایش‌ها معطوف به سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌سازی‌‌ها و به‌عبارتی «چه باید کردها» باشد. مشکل ما این است که ما «برنامه‌محور» نیستیم. به‌جای برنامه‌های کتابخوانی سراغ سنجش سرانه مطالعه رفته‌ایم. مطالعات انجام‌شده راه‌حل‌محور نیستند و معطوف‌به عمل سیاستگذاری نیست. از طرف دیگر، ما هنوز نمی‌دانیم مشکل اصلی و علت اصلی نخواندن چیست. بنابراین نظام تصمیم‌گیری و سیاستگذاری ما نیاز به یک بازنگری دارد.


گزارش از: فریبا رضایی


از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید