خلقیات ایرانیان-۲

خلقیات ایرانیان-۲

دومین نشست از سلسله نشست‌های «خلقیات ایرانیان» چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ با همکاری دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران و با حضور جواد نظری‌مقدم (عضو هیئت‌علمی دانشگاه گیلان) و دبیری رضا پارسامقدم (دانش‌آموخته دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

در ابتدای این نشست رضا پارسامقدم با بیان اینکه خلقیات ایرانیان صورتبندی‌های گفتمانی پیدا کرده، از وجه منفی و مثبت این صورتبندی سخن گفت و اظهار داشت: خلقیات در جنبه منفی و سلبی با جمال‌زاده و بازگویی او از روایات منفی شرق‌شناسان شروع می‌شود که بعد از او این روایات را افرادی چون سریع‌القلم، حسن قاضی مرادی، محمدعلی ایزدی و ...، ادامه دادند. وجه مثبت و ایجابی این صورتبندی گفتمانی نیز به آثار ناسیونالیست‌های رمانتیک ایرانی چون میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزاآقاخان کرمانی و جلال‌الدین میرزای قاجار برمی‌گردد که این صورتبندی را نیز افرادی چون عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، ذبیح‌الله صفا و ...، ادامه دادند. این افراد فضا را به سمت خوانش نژادی بردند و با اعتقاد بر اینکه نژاد آریایی برترین نژاد است، ایرانیان را نژاد برتر می‌دانستند. انتساب این آریایی‌گرایی به ایرانیان در یک معنا به خلقیات مرتبط می‌شود. در صورتبندی‌ گفتمانی از خلقیات ایرانیان، بهتر است موضوع خلقیات را به جمالزاده محدود نکنیم و با کمی عقب‌رفتن، پیشاتاریخ این موضوع را هم ببینیم.

در ادامه جواد نظری‌مقدم موضوع خلقیات را مرتبط با مسئله هویت و سوال «من کیستم؟» دانست و تصریح کرد: موضوع خلقیات در چارچوب مفهوم کلانی به نام هویت قرار می‌گیرد؛ از این‌رو هویت و مطالعات این حوزه می‌تواند در شناخت دقیق خود و نقاط قوت و ضعف در رسیدن به نقطه مطلوب ما را کمک کند. یکی از مبنایی‌ترین سوالات در هر جامعه‌ای، سوال از «من کیستم؟» است تا در سیاست‌گذاری‌ها، ابعاد هویتی خود را بشناسند. بنابراین مطالعه خلقیات از جهت اینکه یکی از ابعاد هویتی ما است، می‌تواند به ما در شناخت خود کمک کند.

او با بیان اینکه جمالزاده و دیگران با انتقادات خود تاریخ و جغرافیای این سرزمین را دارای مشکل دانسته‌اند، افزود: این نگاه سنت و میراث گذشتگان که نسل به نسل به ما رسیده را زیر سوال می‌برد. فرهنگ اساساً در بستر زمان و مکان شکل می‌گیرد. به همین دلیل فرهنگ هر کشوری با فرهنگ کشور دیگر فرق دارد. این نگاه که تاریخ و جغرافیا را عامل شکل‌گیری خصوصیات خاص در ایرانیان می‌داند، در واقع فرهنگ و سنت این کشور را زیر سوال می‌برد که این می‌تواند ما را دچار چالش هویتی کند. خیلی از مناقشاتی که امروز در جامعه داریم، به نوع نگاه ما به تاریخ برمی‌گردد. نگاه جمالزاده و دیگران، نگاه خطی به تاریخ است؛ به این معنا که با نگاه معطوف به آینده، هر چیز نو و جدیدی را خوب می‌داند و با گذشته به‌عنوان امری سنتی و عقب‌مانده برخورد می‌کند درحالی که در نگاه رگرسیو یا پس‌رو، لزوماً گذشته امری با درجه پیشرفت کمتر نیست و مثلاً ممکن است انسان قرن پنجم بالغ‌تر و آگاه‌تر از انسان قرن هفتم باشد.

عضو هیئت‌علمی دانشگاه گیلان در ادامه به توضیح مفهوم خلقیات پرداخت و گفت: مفهوم خلقیات در جامعه‌شناسی تاریخی و انسان‌شناسی با تعابیری چون خلق‌وخو، روح ملی، منش ملی، شخصیت شایع، شخصیت ملی، هویت ملی و گاهی اوقات، فرهنگ سیاسی و روح ملت‌ها به کار می‌رود. به هرحال مفهوم منش ملی یا خلقیات، مفهومی است که ساخته و ویژگی‌هایی برای آن شمرده می‌شود؛ همانطور که هر جامعه‌ای در مواجهه با «دیگری» ویژگی‌هایی را برجسته‌تر و عناصر هویتی خود را پررنگ‌تر می‌کند. منش ملی ناظر بر ملت یا مردمانی از یک جغرافیای خاص است که می‌تواند عامل تمایز یک ملت از ملتی دیگر باشد. به عبارت دیگر، تصویری است از مردمان یک کشور که به‌مرور توسط آن جامعه یا دیگری ساخته می‌شود که این تصویر می‌تواند واقعی یا غیرواقعی باشد.

نظری‌مقدم ضمن اشاره به ماهیت اصلی آثار خودانتقادی خلقیات در ایران، به ادعاهای پرتکرار این آثار اشاره و خاطرنشان کرد: مسئله اصلی این آثار، خلقیات ما ایرانیان است که آن را عامل اصلی نرسیدن به نقطه مطلوب می‌دانند. از نظر آن‌ها این خلقیات ریشه در تاریخ و جغرافیا دارد. مسئله اصلی، نوع این نگاه است؛ نگاهی که دائماً تأکید می‌کند ما خوب نیستیم و موجب شکل‌گیری گفتمان خودانتقادی، خودتحقیری، خودستیزی، استبدادمداری و عقب‌ماندگی شده است. این ادبیات، ضمن توصیفی‌بودن، تجویزی نیز می‌باشد که می‌خواهد دیگری را به ما مطلوب معرفی کند. مطابق بخشی از گزاره‌ها و مدعیات این آثار، استبداد جزء جدایی‌ناپذیر تاریخ جامعه ایران و همزاد انسان ایرانی است، کم‌آبی و پراکندگی منابع آبی، موجب ایجاد دولت متمرکز در ایران شده است، همواره اراده شاه در ایران در حکم قانون بوده و اشراف و اکناف و ... امکان اثرگذاری در جامعه نداشته‌اند، سازگاری ایرانیان موجب پذیرش دائمی استبداد شده است، ایرانیان خودمحور و تنگ‌نظر هستند و ضعف همیاری و مسئولیت‌پذیری در آن موج می‌زند.

نویسنده کتاب افسانه استبدادپذیری ایرانیان، با اشاره به برخی آثار و پیامدهای این آثار اذعان کرد: این نگاه ضدتاریخی است و تاریخ و جغرافیای ما را زیر سوال می‌برد. اولین پیامد این نگاه این است که می‌تواند حس خودباوری ما را بگیرد. همچنین می‌تواند ما را در تحلیل‌ها، دچار اشتباه کند؛ به این معنا که اگر بپذیریم ریشه عقب‌ماندگی‌ها از خودمان است، متغیر مهمی به نام استعمار را نادیده گرفته می‌شود. این تحلیل‌ها می‌تواند حتی ابعاد فرامنطقه‌ای و بین‌المللی هم داشته باشد و در مناسبات سیاسی و بین‌المللی اثر بگذارد. جامعه‌ای که دائماً بر سر خود بکوبد و بگوید ما به لحاظ ژنتیکی مشکل داریم، بی ارتباط نیست که خانم وندی شرمن در مذاکرات هسته‌ای بگوید در ژن ایرانی فریب‌کاری وجود دارد. از سوی دیگر این خودکوبی‌ها و بد جلوه‌دادن شرق، موجب خوب جلوه‌دادن غرب می‌شود که این خود می‌تواند در سیاست‌گذاری‌های توسعه اثر بگذارد.

 وی در ادامه به نقد آثار خلقیات پرداخت و متذکر شد: مبنای نظری این آثار، سخنان غربی‌هاست که دائماً در چارچوب گفتمان شرق‌شناسی، دیگری‌سازی می‌کنند و استبداد را متعلق به انسان شرقی می‌دانند. متون حوزه خلقیات می‌خواهند واقعیت‌های جامعه ایرانی را با فراروایت‌های شرق‌شناسان تطبیق دهند. دردی که در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی داریم این است که تاریخ را برای فهم تجربه زیسته خودمان، مطالعه نمی‌کنیم. ضعف دیگر ما این است که جامعه ایرانی را در پرتو جامعه غرب مقایسه می‌کنیم درحالی که این مقایسه منطقی نیست و غرب، مفهوم بسیار کلان و حوزه جغرافیایی وسیعی است که ایران با آن مقایسه می‌شود. نقد دیگری که بر این آثار وارد است این است که مشخص نمی‌کنند ایرانی که از آن سخن می‌گویند، کجاست. ایران ۲۵۰۰ سال پیش، ایران بسیار بزرگی بوده که همه نواحی آن خشک و بی‌آب نبوده است که امروز، استبداد را مشخصه آن بدانیم. همچنین این سرزمین وسیع، تحت سیطره یک دولت یکپارچه نبوده و ما می‌توانیم در آن دولت‌های کوچک و توزیع قدرت را ببینیم. از سوی دیگر اگر این استبداد مطلقه بوده، چرا دائماً فرومی‌پاشیده و دوامی نداشته است؟ اتفاقاً در جامعه غرب، خاندان‌های سلطنتی دوام و حیات بیشتری داشته‌اند. همچنین باید به استبداد بسیط و مرکب اشاره کنیم که متون خلقیات، تصور خود از دولت‌های مطلقه مدرن را به نظام‌های سیاسی گذشته تعمیم می‌دهند. حوزه نفوذ دولت‌های مطلقه مدرن مانند رضاشاه، بسیاری از حوزه‌ها مانند لباس را هم دربرمی‌گرفت اما دولت پیشامدرن اینگونه نبود و نقش آن‌ها صرفاً در حد جمع‌آوری مالیات و حفظ مرزها بود؛ لذا نمی‌توانیم بگوییم این مدل حکومت باعث ایجاد ویژگی‌های خاص در ایرانیان شده است.

نظری‌مقدم در پایان با نقد نگاه موجود در متون خلقیات، بر نقش احتمالی آن در تشدید حس حقارت و کاستن روحیه خودباوری و دوری از مسیر توسعه، تأکید کرد.


گزارش از: بهاره رضایی




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید