گزارش پژوهش «طبقه، دیگربودگی و هویت» منتشر شد

گزارش پژوهش «طبقه، دیگربودگی و هویت» منتشر شد

گزارش پژوهش «طبقه، دیگربودگی و هویت؛ مطالعه بازنمایی سبک زندگی طبقه مرفه در سینمای عامه‌پسند ایران دهه ۱۳۸۰» نوشته آرمان دانایی‌فر به صورت الکترونیکی منتشر شد.

این پژوهش در بیان اهمیت پرداختن به این موضوع ضمن اشاره به جای خالی مطالعه‌ای جامع درباره بازنمایی طبقه مرفه، به پیروی از برخی جامعه‌شناسان و اقتصاددانان بر این باور است که انقلاب و به‌دنبال آن شروع سیاست‌‌های خصوصی‌‌سازی دهه ۷۰، منجربه به ایجاد طبقه مرفه جدیدی شد که به تدریج نبض فرهنگی و سبک زندگی جامعه را در‌ دست‌ گرفتند و سیاست‌های دولت‌های بعدی نیز بر گسترش و پشتیبانی از این طبقه مبتنی شد. از این‌رو، بازنمایی و نشان‌دادن تصویر این گروه از جامعه در سینما را، موضوعی بسیار مهم‌ می‌داند و تلاش می‌کند بازنمایی این طبقه را ‌در سینمای عامه‌پسند ایران در مقاطع مختلف دهه ۸۰ مورد‌بررسی ‌قرار‌ دهد تا به لایه عمیق و ایدئولوژیک فیلم‌های موردنظر در زمینه برساخت طبقه مرفه و سبک زندگی آن در سینمای عامه‌پسند دهه ۸۰برسد و نیز تحول بازنمایی سبک زندگی طبقه مرفه در سینمای عامه‌پسند ایران از ابتدای دهه ۸۰ تا پایان آن را مطالعه کند.

به همین منظور، ۶ فیلم کما از آرش معیریان (۱۳۸۲)، شام عروسی از ابراهیم وحیدزاده (۱۳۸۴)، بی‌وفا از اصغر نعیمی (۱۳۸۵)، دوخواهر از محمد بانکی (۱۳۸۷)، پرتقال خونی از سیروس الوند (۱۳۸۹) و فیلم سعادت‌آباد از مازیار میری (۱۳۸۹) در این پژوهش به لحاظ ظاهر و چهره‌پردازی، لباس و پوشش، رفتار و گفتار و محیط و صحنه‌های وقوع، مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

پژوهشگر پس از بررسی این فیلم‌ها نتیجه می‌گیرد که بازنمایی سبک زندگی طبقه مرفه در سینمای ایران در دهۀ ۸۰ در مقاطع مختلف، اشکال و سویه‌های ایدئولوژیکی متفاوتی داشته ‌است؛ به‌عبارت دیگر، معتقد است با ‌وجود کارگردانان متفاوت، گفتمان غالب همواره تأثیر خود را برجای گذاشته ‌است. به باور پژوهشگر، امکان دارد که در همان مقاطع، بازنمایی‌هایی متفاوت از طبقه مرفه صورت‌گرفته ‌باشد؛ اما این حالت موردی بوده‌ و فراوانی چندانی ندارد. بر‌این اساس معتقد است بازنمایی صورت‌گرفته از طبقه مرفه در سینمای ایران دهۀ ۸۰، باتوجه به رمز ایدئولوژیک هر یک از فیلم‌های تحلیل، در قالب‌های "دیگری مهم" (اوایل دهۀ ۸۰)، "دیگری برابر" (سال‌های میانی دهۀ ۸۰)، دورۀ انتقال (سال‌های ۸۶-۸۷) و "دیگری در چالش" (سال‌های پایانی دهۀ ۸۰) صورت گرفته‌است.


به استناد این پژوهش، سینمای ایران در این دهه با استفاده از به‌تصویر‌کشیدن هم‌زمان دو طبقه در یک داستان و ارتباط آنها بر سر موضوع‌هایی که بخشی از مشکلات جامعه معاصر ایران را تشکیل می‌دهد، خود را وارد وادی‌ای می‌کند که بحث‌های فراوانی دربارۀ آن صورت‌گرفته‌است و با استفاده از تکنیک‌هایی مانند استفاده از زبان طبقه‌گرا، آشنایی با مباحث زیبایی‌شناسی و هنر، شخصیت‌پردازی و ... در پی ترسیم خطوط جدایی سبک‌زندگی طبقاتی در جامعه است که در پی آن، نمایش اعتبار طبقه مرفه و ضعف طبقه پایین عرضه می‌شود؛ با این تفاوت که در فیلم‌های اوایل دهه، فرآیند "دعوت" دیده‌ می‌شود و سینما ماهیت اغواگرانه‌ای را از زندگی طبقه مرفه‌ نشان می‌دهد، به‌گونه‌ای که حتی در فیلم‌های اواسط دهۀ ۸۰ این روند ادامه دارد اما این جهت‌گیری در اواخر دهۀ ۸۰ متحول می‌شود، بازنمایی‌ها جنبه‌ای واقع‌گرایانه‌تر به خود می‌گیرند و دیدگاهشان درخصوص رابطه بین‌طبقاتی و سبک‌زندگی طبقه مرفه‌ "بازدارندگی" است.

پژوهشگر در پایان نتیجه می‌گیرد که موضوع طبقه مرفه در سینمای ایران در این دوره، با مسائل فرهنگی و مدرنیته گره خورده ‌است و این فیلم‌ها به‌دلیل بازنمایی هم‌زمان این دو پدیده، بیشتر سویه‌های انتقادی خود را متوجه تغییرهای فرهنگی به‌وجودآمده کرده‌اند. به باور او، در این بازنمایی‌ها، طبقه مرفه عامل و مروج این تغییرها هستند و به همین دلیل در فیلم‌های اواخر دهۀ ۸۰ مورد نقد قرار می‌‌گیرند.

مشاهده نسخه الکترونیک




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید