همایون اسعدیان در نشست «سیمای خانواده در سینما و ادبیات ایران»:

کار هنرمند، نگاه احساسی به مسائل خانواده است نه نگاه علمی

کار هنرمند، نگاه احساسی به مسائل خانواده است نه نگاه علمی

سومین نشست از سلسله‌نشست‌های «باشگاه گفتگو» با موضوع سیمای خانواده در سینما و ادبیات ایران، چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 با حضور امید علی‌احمدی (جامعه‌شناس و پژوهشگر خانواده)، همایون اسعدیان (نویسنده و کارگردان سینما) و الهام فلاح (نویسنده و منتقد ادبی) به صورت مجازی برگزار ‌شد.

در این برنامه همایون اسعدیان نگاه هنر به نهاد خانواده را متفاوت از نگاه جامعه‌شناسی خواند و گفت: یک نگاه ما به نهاد خانواده، می‌تواند نگاه جامعه‌شناسی باشد که در آن آمارهایی از فاکتورهای مختلف چون افزایش یا کاهش سن ازدواج، افزایش یا کاهش طلاق و غیره ارائه می‌شود. مشکل ما در عرصه هنر این آمار نیست، مشکل اصلی ما در عرصه هنر، این است که نگاه حاکمان و نگاه دولت‌ها به هنر و ادبیات این است که گویا انتظار دارند یک بحثی از خانواده تراز ارائه کنیم و بگوییم که خانواده خوب این است. در حالی که خانواده تراز، این که مناسبات محترمانه چیست، ارتباط والدین با فرزندان چگونه باشد و ...، همواره نسبی بوده است. زمانی می‌گفتند اسم پدر و مادر را صدا نزنید اما الآن بچه‌ها پدر و مادر را به اسم کوچک صدا می‌زنند که ممکن است این مسأله برای برخی ناخوشایند باشد و بگویند ما خانواده تراز را از بین می‌بریم. اساساً کارکرد هنر و ادبیات این نیست که تصور حاکمان یا حتی آن چیزی که من فکر می‌کنم خوب است را، ارائه کند.

اگر وظیفه یک جامعه‌شناس این است که آمار و دلایل طلاق را از نگاه علمی ببیند، کار سینما و ادبیات این است که از نگاه احساسی و عاطفی به طلاق نگاه کند. این احساس آن چیزی‌ست که یک شاعر، نویسنده و نقاش از آن موقعیت اجتماعی می‌گیرد و در کنار آن نگاه‌های علمی، نگاه احساسی خود را ارائه می‌دهد. تأثیری که یک اثر ادبی و هنری برجای می‌گذارد، جدا از آن تأثیری‌ست که یک جامعه‌شناس می‌گذارد.

شانه‌های هنر، تاب تحمل باری که دولت و حاکمان بر دوش آن می‌گذارند و به او می‌گویند که بگو فلان خانواده خوب است را، ندارد. ضمن اینکه باید ببینیم قرار است از خانواده خوب در چه زمانه‌ای صحبت کنیم. یک زمانی در خانواده حرف، حرف پدر و مادر بود اما امروز با رشد تکنولوژی، اینترنت و ماهواره که با سرعت عجیبی به ده‌کوره‌ها هم نفوذ می‌کند، بچه‌ها نگاهشان به جهان را قبل از خانواده، از آن‌ها می‌گیرند. اگر یک زمانی ما در کودکی خود با چرایی کاری نداشتیم، امروز بچه‌ها با «چرا» شروع می‌کنند و ما باید به آن پاسخگو باشیم. پس این خانواده با خانواده نسل من و نسل پدران من فرق دارد. لذا طبیعی‌ست که در چنین ساختاری، کارکرد خانواده تغییر کند.

باورم این است که در حکومت‌هایی که مثل شوروی سابق نگاه به هنر و ادبیات، مبتنی بر رئالیسم سوسیالیستی آموزش‌دهنده است، این نگاه عملاً شکست‌خورده است. در آثار ایرانی در این چهل سال، آنچه از ذهن حاکمان آمده و گفته شده فلان چیز را بیان کنید، تبدیل به هیچ اثر ماندگاری نشده است. آن چیزی که در ذهن ما می‌ماند، چیزی‌ست که به طور احساسی در ذهن یک فیلمساز ته‌نشین شده و بروز کرده که بازتاب شرایط اجتماعی او بوده است. در ۱۰۰ سال آینده، آیندگان به آثار جامعه‌شناسی و کتاب‌های روانشناسی ما که در این تاریخ نوشته شده، رجوع خواهند کرد. به آثار هنری ما هم رجوع خواهد شد. اما آنچه که آیندگان در این آثار با آن مواجه خواهند شد، یک برخورد احساسی با شرایط روز در سال ۱۴۰۰ خواهد بود. ما امروز وقتی حافظ را می‌خوانیم، با شرایط احساسی زمان حافظ روبرو می‌شویم و متوجه می شویم حافظ در چه شرایطی می‌زیسته است. یا آثار عبید زاکانی بازتاب‌دهنده شرایط اوست. در شرایط امروز هم ما نمی‌توانیم نگاه دولتمردان و حاکمان را در آثار خود انعکاس دهیم چراکه ماهیت و کار هنر، چیز دیگری‌ست.


وظایفی را که نهادهای دیگر بر عهده دارند، برگردن نحیف سینما، هنر و ادبیات نگذاریم. چه بخواهیم چه نخواهیم، بسیاری از هنرمندان سعی می‌کنند حس و درک احساسی خود از شرایط را در اثر هنری خود به نسل خود و حتی به آیندگان منتقل کنند و بگویند ما در این زمانه زندگی کردیم.

اگر در فیلم‌ها و آثار ادبی ما شرایط اینگونه و به تعبیری مضمحل به تصویر کشیده می‌شود، ناشی از شرایط جامعه امروزی ماست. ما در یک جامعه متکثری زندگی می‌کنیم که اقشار، طبقات و نگاه‌های گوناگونی در آن است. هنوز در بخش‌هایی از ایران، اراده نیروهای فئودالی حاکم است اما من از طبقه متوسط شهری صحبت می‌کنم. این طبقه متوسط شهری‌ست که در جامعه ایران، تعیین‌کننده است. لذا من حق دارم که معضلات و مسائل این طبقه را بازتاب دهم.

متن کامل گزارش نشست





برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید